قواعد بخش پذیری اعداد 1 تا 15
- ادامه مطلب
تاریخ: چهارشنبه , 17 آبان 1402 (21:29)
- گزارش تخلف مطلب
زندگینامه نظامی گنجوی
نام و نام خانوادگی: نظامی گنجه ای (گنجوی)
مدفن: گنجه
لقبها: حکیم نظامی
زمینه فعالیت: شعر فارسی
سبک: سبک شعر فارسی عراقی
دوره: سلجوقیان
محل زندگی: گنجه
همسر: سه همسر
نخستین همسرش: آفاق
فرزندان: محمد
پیشه: شاعر و داستاننویس
حکیم جمال الدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤید نظامی گنجوی شاعر معروف ایرانی در قرن ششم ه.ق در سال 530هجری در گنجه دیده به جهان گشود.مادر وی از نژاد کرد بود.نظامی را بی شک باید در شمار اران شعر فارسی و از استادان مسلم این زبان دانست.اگر چه داستان سرایی در زبان فارسی به وسیله نظامی شروع نشده است، لیکن تنها شاعری است که تا پایان قرن ششم هجری توانست شعر تمثیلی را در زبان فارسی به حد اعلای تکامل برساند،نظامی است.
وی در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص تازه و ابداع و اختراع معانی و مضامین نو و دلپسند و توصیف طبیعت و اشخاص و احوال آن ها در شمار کسانی است که بعد از خود نظیری نیافته است.
مهارتی که نظامی در تنظیم و ترتیب منظومه های خود به کار برده است باعث شد که بزودی شاعران از آثار او تقلید کنند.تعداد کسانی که آثار او را تقلید کرده اند بسیار است.نخستین و بزرگترین شاعری که به تقلید نظامی در نظم پنج گنج همت گماشت،امیر خسرو دهلوی است و از دیگر مقلدان بزرگ وی می توان به خواجوی کرمانیجامی، هاتفی، وحشی بافقی و آذر بیگدلی اشاره کرد.نظامی علاوه بر پنج گنج دیوان قصاید و غزلیاتی هم دارد.نظامی قصاید متعددی دارد که به پیروی از سنایی در وعظ و حکمت سروده است.نظامی چنان که از اشعارش بر می آید، در آغاز جوانی به تحصیل ادب و تاریخ همت گماشت و بیشتر عمر خود را در گنجه گذرانید و کمتر از موطن خود دوری گزید، مگر سفر کوتاهی که به دعوت قزل ارسلان به یکی از شهرهای نزدیک گنجه کرد و در مجلس قزل ارسلان با نهایت عزت و احترام پذیرفته شد. وی با اصول عرفان آشنا بود و عملا نیز به زهد و تصوف می پرداخت و پادشاهان نیز رعایت مقام او را می کردند و در حضور وی از می و مطرب پرهیز می کردند.
نظامی از شاعران معاصر خود تنها با خاقانی ارتباط داشت و بعد از فوت آن استاد در مرثیه او گفت:
همی گفتم که خاقانی دریغاگوی من باشد
دریغا من شدم آخر دریغاگوی خاقانی
نظامی غیر از دیوانی که دولتشاه عدد ابیات آن را، بیست هزار بیت نوشته و اکنون مقداری از آن در دست است، پنج مثنوی مشهور به نام پنج گنج دارد که آن ها را خمسه ی نظامی می گویند.مثنوی اول از پنج گنج، مخزن الاسرار است که مشتمل بر حدود 2260 بیت است و شاعر آن را به نام فخرالدین بهرام شاه بن داوود، پادشاه ارزنگان نامیده است. فخرالدین بهرام شاه نیز در برابر این تحفه پنج هزار دینار و پنج سر استر رهوار به نظامی جایزه داد.
مثنوی دوم منظومه خسرو و شیرین است که در 6500 بیت سروده شده است.
مثنوی سوم منظومه لیلی و مجنون است که در 4700 بیت سروده شده است.
مثنوی چهارم بهرام نامه یا هفت پیکر یا هفت گنبد است که در 5136 بیت ساخته شده است.
پنجمین مثنوی از پنج گنج اسکندر نامه است. این کتاب مجموعا در10500 بیت سروده شده و شامل دو قسمت است که نظامی نخستین را، شرفنامه و دومین را اقبالنامه نامیده است.نظامی گنجوی در سال 591 ه.ق وفات یافت.
والدین و انساب
نظامی به سال 530 یا 540 هجری در گنجه متولد شد. پدر او، یوسف بوده و مادرش رئیسه نام داشت. برخی اصل او را از عراق، نواحی قم و تفرش می دانند. هر چند که او از زادگاه خود خشنود نبود، اما تمام عمر خود را در گنجه سپری کرده است.تحصیلات رسمی و حرفه ای: نظامی نیز مانند تمام بزرگان دانش و ادب در زمان جوانی به دانش اندوزی و کسب هنر و کمال اشتغال داشت. او به دلیل کوشش و رنج بسیار در راه فرا گرفتن دانش و ادب به آن مقام و مرتبه عالی در فرهنگ و سخنوری رسیده است.با مروری در آثار نظامی اهتمام بسیار او در کسب دانش های زمان را یم توان مشاهد ه نمود چنانکه آورده است: به بازی نبردم جهان را به سر- که شغلی دگر بود جز خواب و خور نخفتم شبی شاد بر بستری- که نگشادم آن شب ز دانش دری چون نظامی در فراگیری علوم رایج رنج می برد و همروزگاران خود را از خود فروتر می یابد. به خود ستایش می پردازد:
ز چندین سخنگو سخن یاد دار- سخن را منم در جهان یادگار سخن چون گرفت استقامت به من- قیامت کند تا قیامت به من منم سر و پیر ای باغ سخن- به خدمت میان بسته چون سرو من
استادان و مربیان
بنابر بعضی اقوال، نظامی در طریقت و سیرو سلوک از مریدان اخی فرج زنجانی شمرده می شددوره ای ها و همکاران: نظامی در زمان حیات خود از دوستی و همارهی افراد زیادی برخوردار بود. وی با اکثر معاصران خود روابط حسنه ای داشت. از جمله شاعران معاصر او، خاقانی و عوفی می باشند. گویند که نظامی به آنها ارادت خاص داشته و حتی در مرگ خاقانی، مرثیه ای سروده است.همسر و فرزندان: نظامی با زنی که امیر در بند او را تحفه فرستاده بود، ازدواج کرد، او را عاشقانه دوست می داشت. مثنوی خسرو شیرین را متاثر از دوران خوش زندگی با همسرش می داند که آفاق نام داشت. که در جوانی چشم از جهان فرو بست. حاصل این وصلت پسری بنام محمد است. نظامی پس از مرگ آفاق دوبار ازدواج نمود که علت آن مرگ زود هنگام همسرانش بود.
نظامی به همسران خود احساسات لطیف و علاقه و محبتی خاص داشت. این امر را می توان در مثنویهای عاشقانه او و مضامین دقیق و خیالات باریک وی یافت. نظامی مرگ شیرین، قهرمان داستان و مظهر یک زن خوب را، که در آغاز جوانی و بهار زندگی با آنهمه زیبایی و دلبری رخت از جهان کشید و در زیر خاک پنهان شد، شبیه مرگ «آفاق» معشوق و محبوب جوانمرگ خود می داند، و چنین می آورد:
در این افسانه شرط است اشک راندن – گلابی تلخ بر شیرین فشاندن بحکم آنکه آن کم زندگانی- چو گل بر باد شد روز جوانی سبکرو چون بت قبچاق من بود- گمان افتاد خود کآفاق من بود. همایون پیکری نغز و خردمند- فرستاده بمن دارای دربند
وقایع میانسالی
در زمان نظامی خرافات و اعتقاد به سعد نحس بودن کواکب وجود داشت. چون نظامی خود دارای فکر بلند بوده و در علوم عقلی و نقلی تبحر داشت، برخلاف مردم آن زمان که عموماًمعتقد به تأثیر نجوم و سعد و نحس کواکب و ایام هفته و ماه بودند با کمال صراحت و شجاعت عقیده علمی خود را که مخالف عقاید عمومی آن زمان بود بیان می کند، و می گوید ستارگان نیز خود مخلوق واجب الوجود هستند و هیچگونه تأثیری در سرنوشت و آینده فرزندان آدم ندارند.
همفکران فرد
نظامی به دلیل سبک خاص ادبی که داشت، مورد توجه بسیاری قرار گرفته اتس. از جمله شاعرانی که از آثار نظامی تقلید کرده اند عبارتند از: امیر خسرو دهلوی، جامی، هاتفی، قاسمی، وحشی، عرفی، مکتبی، فیضی فیاضی، اشرف مراغی و آذر بیگدلی. خواجوی کرمانی، هلالی جغتایی، مولانا هاشمی کرمانی، مولانا نویدی شیرازی. آرا و گرایشهای خاص: نظامی بغیر از شاعری و سخنوری در علوم عقلی بویژه در فلسفه، منطق، ریاضیات و نجوم سرآمد بود. او در علوم نقلی نیز هماننده اخبار، قرآن، فقه، احادیث تبحر و مهارت کامل داشته است. اشعار نظامی در توحید و استدلال بر یگانگی خداوند و رد بر طبیعیون و اهریون می باشد. که در مثنویهای پنجگانه او با استدلالهای گوناگون و تعبیرات مختلف آمده است، قدرت بیان و برهان و وفور و کثرت اطلاع او در این زمینه از شهرت بسیاری برخوردار است. نظامی معتقد بود که بدون فراگرفتن دانش و تنها با تکیه بر فکر و قریحه نمی توان به پایگاه بلندی رسید. هرچند که پیوند او با مکتبهای صوفیان به درستی روشن نیست، اما از سخن و شعر او بر می آید که انسانی وارسته و به دور از وابستگی بوده است. وی بویژه از پیوستن به دربارها و ارباب دولت پرهیز داشته است. نظامی هیچگاه در مدح مبالغه ننمود و برای جلب نظر حکمرانان، شعر نساخت او بخصوص در اواخر عمر گوشه گیر و آزاده زیست و گردن در پیشگاه امر فرود نیاورد.نظامی آنچه از قول حکما و فلاسفه یونان، درباره چگونگی آفرینش و نخستین آفریده بیان می کند موافق عقیده و مذهب فلاسفه است. ولی آنچه را بعنوان گفته و رای خود اظهار می دارد، موافق عقیده حکما و دانشمندان اسلامی است که نخستین آفریده را عقل می دانند.
چگونگی عرضه آثار
مقام علمی نظامی در غرب و شرق زبان زد همگان می باشد. بعنوان مثال، یان ریپکا، هفت پیکر نامی را به زبان فرانسوی ترجمه نموده است. و یلهلم باحز، خاورشناس آلمانی نیز درباره نظامی بحث و تحقیق کرده، و همچنین ویلسون خاورشناس انگلیسی، هفت پیکر نظامی را به انگلیسی برگردانده است. در سال 1812 میلادی دو نفر از فضلای هند بنام های بدرالدین علی و میر حسین علی، اسکندر نامه را با نام منتخب شروح اسکندر نامه به چاپ رساندند. علاوه بر آن برتلس، دانشمند روسی نیز در مورد نظامی تحقیقاتی انجام داده است. یک خاور شناس روسی دیگر بنام فرانسوا اردمان منتخبی از اسکندر نامه نظامی را تحت عنوان جنگ روس و روم به چاپ رسانیده است. بعد از آن یک متشرق دیگر روسی بنام لوئی اسپیتز ناجل کتابی بنام لشکر کشی اسکندر کبیر نوشت که مطالب آنرا از اسکندرنامه نظامی اقتباس کرده بودم هربرت دودا، متشرق چکسلواکی نیز کتاب فرهاد و شرین را چاپ و منتشر کرده است. دکتر عبدالنعیم محمد حسن مصری هم کتابی بنام نظامی الگنجوی شاعر الفضیله در مصر به چاپ رسانیده است. در مورد ارزش یا اهمیت آثار نظامی در جهان آمده است: رمضانی کاتب، قسمت اول اسکندر نامه نظامی را بنا به درخواست آقای ریچارد جانسن استنساخ نمود، و قسمت دوم اسکندر نامه نیز توسط شخصی موسوم به میرعلیخان به همین شخص انگلیسی تقدیم گردید. استعمار گران انگلیسی هند و شخصیت. آثار حکیم نظامی گنجوی، نامه اقبال، یاد نامه اقبال یغمائی. انگلیسی ها در قرون جدید از آثار نظامی به منظور آموزش زبان فارسی به کارمندان شرکت هند شرقی استفاده می کردند، همانند کلیات نظامی، مخزن الاسرار، اسکندر نامه و خمسه نظامی بدان جهت چاپهای متعددی از آن آثار به عمل آورده اند.
آثار نظامی
مهمترین اثر او «پنج گنج» یا «خمسه» است که تعداد ابیات آن را تا حدود 20 هزار بیت نوشته اند. وعبارتست از: مخزن الاسرار، لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، هفت پیکر، اسکندرنامه، که تمامی مثنویها به سبک عراقی است.
1- قدیم ترین مثنوی نظامی مخزن الاسرار است. مخزن الاسرار شامل 2260 بیت است. این مثنوی در حدود سال 570 به نام فخرالدین بهر شاه بن داود (متوفی 622) به نظم درآمد و مشتمل بر 20 مقاله در مواعظ و حکم است 2260 بیت دارد و حاوی اندیشه های زاهدانه و عارفانه است. در هر مقاله پس از شرح عنوان مقاله، برای تأثیرگذاری بیشتر داستانی کوتاه اما پر محتوا و دلنشین روایت شده است.
2- مثنوی خسرو و شیرین شامل 6500 بیت است. این مثنوی داستان عشق خسرو پرویز پادشاه ساسانی به شیرین شاهدخت ارمنی می باشد و در سال 576 به پایان رسیده و از طرف شاعر به اتابک شمس الدین محمد جهان پهلوان بن ایلد گز (567-581) تقدیم شده است.
3- مثنوی لیلی و مجنون شامل 4500 بیت است که به سال 584 به نام شروانشاه ابوالمظفر اخستان سروده شده است در این مثنوی داستان پر سوز و گداز عشق مجنون (قیس عامری) از قبیله بنی عامر و لیلی دختر سعد که از داستانهای مشهور تازی در دوره جاهلیت می باشد به رشته نظم درآمده است.
4- مثنوی هفت پیکر یا هفت گنبد یا بهرامنامه است که در 5136 بیت به سال 593 به نام علاء الدین کرپ ارسلان پادشاه مراغه سروده شده است. این داستان از جمله قصه های ایرانی مربوط به دوره ساسانی است و شرح روابط بهرام گور (420-348 میلادی) با هفت دختر از پادشاهان هفت اقلیم است که بهرام برای هر کدام گنبدی به رنگی خاص بر پا می کند و هر روز از هفته را میهمان یکی از آنان می شود و داستانی از هر کدام می شود.
5- مثنوی اسکندرنامه است که شامل 10500 بیت و در دو بخش به نامهای شرفنامه و اقبالنامه به نظم درآمده است. در بخش اول نظامی اسکندر را به صورت فاتحی بزرگ و در بخش دوم در لباس حکیم و پیامبری خردمند معرفی می کند. نظم این مثنوی در سال 599 به اتمام رسیده و به نام نصرت الدین ابوبکر محمد جهان پهلوان نامگذاری شده است.
سبک نظامی
نظامی از شاعرانی است که باید او را در شمار ارکان شعر فارسی و از استادان مسلم ابن زبان دانست. وی از آن سخنگویانی است که مانند فردوسی و سعدی توانست به ایجاد و تکمیل سبک و روشی خاص دست یابد. اگر چه داستانسرایی در زبان فارسی به وسیله نظامی شروع نشده لیکن تنها شاعری که تا پایان قرن ششم توانسته است شعر تمثیلی را به حد اعلای تکامل برساند نظامی است. وی در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص تازه و ابداع معانی و مضامین نو و دلپسند و تصویر جزئیات بانیروی تخیل و دقت در وصف مناظر و توصیف طبیعت و اشخاص و به کار بردن تشبیهات و استعارات مطبوع و نو، در شمار کسانی است که بعد از خود نظیری نیافته است. با وجود آنکه آثار نظامی از نظر اطناب در سخن و بازی با لفاظ و آوردن اصطلاحات علمی و فلسفی و ترکیبات عربی فراوان و پیچیدگی معانی بعضی از ابیات،قابل خرده گیری است، ولی «محاسن کلام او به قدری است که باید او را یکی از بزرگترین شعرای ایران نامید و مخصوصاً در فن خود بی همتا و بی نظیر معرفی کرد.
از مخزن الاسرار:
در توحید
ای همه هستی زتو پیدا شده—– خاک ضعیف از تو توانا شده زیر نشین علمت کائنات —– ما به تو قائم چو تو قائم به ذات هستی تو صورت و پیوند نه —– تو به کس و کس به تو مانند نه آنچه تغیر نپذیرد توئی —– آنچه نمرده است و نمیرد توئی ما همه فانی و بقابس تر است—– ملک تعالی و تقدس تر است ساقی شب دستکش جام تست —– مرغ سحر دستخوش نام تست پرده بر اندازد و برون آی فرد —– گر منم آن پرده به هم در نورد عجز فلک را به فلک وانمای —– عقد جهان راز جهان واگشای ای به ازل بوده و نابوده ما —– وی به ابد مانده و فرسوده ما دور جنبیت کش فرمان تست —– سفت فلک غاشیه گردان تست
نظامی در بزم سرایی، بزرگترین شاعر ادبیات پارسی است. به جرأت می توان گفت که او در سرایش لحظه های شادکامی بی همتاست، زبانش شیرین است و واژگانش نرم و لطیف، و گفتارش دلنشین. آن گونه که در بازگویی لحظه های رزم، نتوانسته از فشار بزم رهایی یابد به اشعار رزم نیز ناخودآگاه رنگ غنایی داده است. شاعر بزرگ سده ششم، خود را به اخلاق پایبند می داند و برخلاف بسیاری از شاعران و سرایندگان، هرگز در سروده هایش بی پرده سخن نگفته است. نظامی گنجوی استاد مسلم شعر غنایی و داستانهای عاشقانه در ادب فارسی است.
برجستگیها و ویژگیهای شعر نظامی
1- تشبیهات و توضیحات او، زیبا و هنرمندانه و بسیار خیال انگیزند. 2- در تصویر جزئیات طبیعت و حالات، بسیار تواناست. 3- انتخاب الفاظ و کلمات مناسب که نتیجه آشکار آن، موسیقی شعر اوست. 4- ایجاد ترکیبات خاص و ابداع و اختراع معانی و مضامین نو و دلپسند. 5-تازگی معانی و ابداع ترکیبات تازه که در شعر نظامی به وفور یافت می شود، کلام وی را گاهی دچار ابهام می کند، علاوه بر اینها کثرت «لغات عربی» و «اصطلاحات علوم» و «اصول و مبانی فلسفه و معارف اسلامی» سخن این شاعر را دشوار و پیچیده کرده است.
خلاصه: پروین دولت آبادی در سال 1303 در اصفهان چشم به جهان گشود.او تحصیلاتش را در همان شهر شروع کرد و در تهران به پایان رساند. بعد از اتمام دوره دبیرستان نوربخش مدتی به کار در یک کودکستان پرداخت و حاصل تماسش با کودکان خردسال مجموعه سروده های ارزشمند او در زمینه ادبیات کودکان است که نسل های متعددی از کودکان ایرانی آن ها را می شناسند و از مفهوم آن ها درس زندگی آموخته اند. پروین دولت آبادی برای ادامه تحصیل وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. اما بازدیدی اتفاقی از شیرخوارگاه شهرداری تهران مسیر زندگی او را تغییر داد و تصمیم گرفت نیرویش را برای نگاهداری از کودکان بی سرپرست به کار بگیرد. به همین منظور در پرورشگاه شهرداری تهران مشغول به کار شد و سال ها در آنجا ماند. مرحله بعدی فعالیت شغلی او در بخش آموزش کارگران شرکت نفت بود که در آنجا به با سوادکردن کارگران همت گماشت. پروین دولت آبادی بعد یک مدرسه ابتدایی به نام (شیوا) تأسیس کرد و پس از یک دوره پنج ساله دوباره به شرکت نفت بازگشت و تا رسیدن به سن بازنشستگی در اداره تعاون سازمان پخش به کار ادامه داد. طی سال ها سروده های او در زمینه ادبیات کودکان در مجله پیک انتشار یافت و علاوه بر آن آثار و تألیفات او در ده جلد به چاپ رسانده است. او در سال 1387 دار فانی را وداع گفت. گروه: علوم انسانی رشته: شعر تحصیلات رسمی و حرفه ای: پروین دولت آبادی تحصیلات خود را در شهر اصفهان آغاز نمودو در شهر تهران به اتمام رسانید.او شاگرد مدرسه آمریکایی بود. وی برای ادامه تحصیلات خود وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. زمان و علت فوت: پروین دولت آبادی در 27 فروردین ماه سال 1387 دیده از جهان فرو بست. مشاغل و سمتهای مورد تصدی: پروین دولت آبادی بعد از اتمام دوره دبیرستان نوربخش مدتی به کار در یک کودکستان پرداخت و حاصل تماسش با کودکان خردسال مجموعه سروده های ارزشمند او در زمینه ادبیات کودکان است که نسل های متعددی از کودکان ایرانی آنها را می شناسد و از مفهوم آن ها درس زندگی آموخته اند. وی در بازدیدی اتفاقی از شیرخوارگاه شهرداری تهران مسیر زندگی او را تغییر داد و تصمیم گرفت نیرویش را برای نگاهداری از کودکان بی سرپرست به کار بگیرد. به همین منظور در پرورشگاه شهرداری تهران مشغول به کار شد و سالها در آنجا ماند. مرحله بعدی فعالیت شغلی اودر بخش آموزش کارگران شرکت نفت بود که درآنجا با سواد کارگران همت گماشت. تا رسیدن به سن بازنشستگی در اداره تعاون سازمان پخش به کار ادامه داد. فعالیتهای آموزشی: پروین دولت آبادی هجدهساله بود که معلم شد و در کنار شغل معلمی به کارهای فرهنگی نیز پرداخت و به ویژه در زمینه شعر کودک تلاش کرد. مراکزی که فرد از بانیان آن به شمار می آید: پروین دولت آبادی با تاسیس یک مدرسه ابتدایی به نام شیوا به مدت 5 سال در آنجا فعالیت داشته است. همینطور وی از بنیانگذاران شورای کتاب کودک بود. سایر فعالیتها و برنامه های روزمره: پروین دولت آبادی با همکاری لیلی ایمنآهی به گردآوری گنجینهی ادبیات کودکان پرداخت و از ویراستاران بخش کتابهای کودکان انتشارات فرانکلین بود. چگونگی عرضه آثار: از جمله شعرهای پروین دولت آبادی در زمینه کودکان در مجله پیک انتشار یافت. آثار: 1 آتش و آب 2 باز میآید پرستو نغمهخوان 3 بر قایق ابرها ویژگی اثر: مجموعه چهار صد شعر برای کودکان، انتشارات رهگشا 4 جمجمک برگ خزان 5 در بلورین جامه انگور ویژگی اثر: مثنوی، انتشارات ایران 6 شهر سنگی ویژگی اثر: شعر نیمایی، انتشارات ایران 7 شورآب 8 گذری در ادبیات کودکان 9 گل بادام ویژگی اثر: برنده جایزه کتاب کودک 10 گنجشک و وزغ 11 مجموعه آثار پروین دولت آبادی ویژگی اثر: شامل بر هزار قطعه غزل، مثنوی و رباعی 12 منظور خردمند ویژگی اثر: زندگی و آثار جهان ملک خاتون شاعر سده هشتم هجری قمری، انتشارا صدا 13 مهرتاب 14 هلال نقره ای ویژگی اثر: مجموعه غزل، انتشارات ایران منابع: 1http://chn.ir/News/?Section=2&id=456702http://persian-language.org/Adabiat/Poem.asp?ID=154&P=43بانک رسانه ها - روزنامه همشهری 27-1-1387 زندگی نامه سعدی
ابومحمد مُصلِحالدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (585 یا 606 – 691 هجری قمری، برابر با: 568 یا 588 - 671 هجری شمسی) شاعر و نویسنده پارسیگوی ایرانی است. آوازه او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدانجاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل دادهاند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی میگویند
زندگینامه
سعدی در شیراز زاده شد.وی کودکی بیش نبود که پدرش در گذشت. در دوران کودکی با علاقه زیاد به مکتب میرفت و مقدمات دانش را میآموخت. هنگام نوجوانی به پژوهش و دین و دانش علاقه فراوانی نشان داد. اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمد خوارزمشاه و به ویژه حمله سلطان غیاثالدین، برادر جلال الدین خوارزمشاه به شیراز (سال 627) سعدی راکه هوایی جز به دست آوردن دانش در سر نداشت برآن داشت شیراز را ترک نماید. سعدی در حدود 620 یا 623 قمری از شیراز به مدرسه نظامیه بغداد رفت و در آنجا از آموزههای امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت (سعدی در گلستان غزالی را «امام مرشد» مینامد). سعدی، از حضور خویش، در نظامیه بغداد، چنین یاد میکند:
مرا در نظامیه ادرار بود
شب و روز تلقین و تکرار بود
نکته در خور توجه، رفاه دانشمندان در این زمانه، بود. خواجه نظام الملک طوسی، نخستین کسی بود که مستمری ثابت و مشخصی برای مدرسین و طلاب مدارس نظامیه، تنظیم نمود. این امر، موجب شد تا اهل دانش، به لحاظ اجتماعی و اقتصادی، از جایگاه ویژه و امنیت خاطر فراوانی بهرهمند شوند.
غیر از نظامیه، سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قبیل شهابالدین عمر سهروردی نیز حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت. این شهاب الدین عمر سهروردی را نباید با شیخ اشراق، یحیی سهروردی، اشتباه گرفت. معلم احتمالی دیگر وی در بغداد ابوالفرج بن جوزی (سال درگذشت 636) بودهاست که در هویت اصلی وی بین پژوهندگان (از جمله بین محمد قزوینی و محیط طباطبایی) اختلاف وجود دارد. پس از پایان تحصیل در بغداد، سعدی به سفرهای گوناگونی پرداخت که به بسیاری از این سفرها در آثار خود اشاره کردهاست. در این که سعدی از چه سرزمینهایی دیدن کرده میان پژوهندگان اختلاف نظر وجود دارد و به حکایات خود سعدی هم نمیتوان بسنده کرد و به نظر میرسد که بعضی از این سفرها داستانپردازی باشد (موحد 1374، ص 58)، زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی. مسلم است که شاعر به عراق، شام و حجاز سفر کردهاست[نیازمند منبع] و شاید از هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنین، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم دیدار کرده باشد.
سعدی در حدود 655 قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف مجاور شد. حاکم فارس در این زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی(623-658) بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس به آنان خراج میداد و یک سال بعد به فتح بغداد به دست مغولان (در 4 صفر 656) به آنان کمک کرد. در دوران ابوبکربن سعدبن زنگی شیراز پناهگاه دانشمندانی شده بود که از دم تیغ تاتار جان سالم بدر برده بودند. در دوران وی سعدی مقامی ارجمند در دربار به دست آورده بود. در آن زمان ولیعهد مظفرالدین ابوبکر به نام سعد بن ابوبکر که تخلص سعدی هم از نام او است به سعدی ارادت بسیار داشت. سعدی بوستان را که سرودنش در 655 به پایان رسید، به نام بوبکر سعد کرد. هنوز یکسال از تدوین بوستان نگذشته بود که در بهار سال 656 دومین اثرش گلستان را بنام ولیعهد سعدبن ابوبکر بن زنگی نگاشت و خود در دیباچه گلستان میگوید. هنوز از گلستان بستان بقیتی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد.
سعدی جهانگردی خود را در سال 1126 آغاز نمود و به شهرهای خاور نزدیک و خاور میانه، هندوستان، حبشه، مصر و شمال آفریقا سفر کرد (این جهانگردی به روایتی سی سال به طول انجامید)؛ حکایتهایی که سعدی در گلستان و بوستان آوردهاست، نگرش و بینش او را نمایان میسازد. وی در مدرسه نظامیه بغداد دانشآموخته بود و در آنجا وی را ادرار (ادرار به فتح الف به معنی سرا یا حجره) بود. در سفرها نیز سختی بسیار کشید، او خود گفتهاست که پایش برهنه بود و پاپوشی نداشت و دلتنگ به جامع کوفه درآمد و یکی را دید که پای نداشت، پس سپاس نعمت خدایی بداشت و بر بی کفشی صبر نمود. آن طور که از روایت بوستان برمی آید، وقتی در هند بود، سازکار بتی را کشف کرد و برهمنی را که در آنجا نهان بود در چاله انداخت و کشت؛ وی در بوستان، این روش را در برابر همه فریبکاران توصیه کردهاست. حکایات سعدی عموماً پندآموز و مشحون از پند و و پارهای مطایبات است. سعدی، ایمان را مایه تسلیت میدانست و راه التیام زخمهای زندگی را محبت و دوستی قلمداد میکرد. علت عمر دراز سعدی نیز ایمان قوی او بود.
اختلاف نظر در تاریخ تولد و فوت
بر اساس تفسیرها و حدسهایی که از نوشتهها و سرودههای خود سعدی در گلستان و بوستان میزنند، و با توجه به این که سعدی تاریخ پایان نوشته شدن این دو اثر را در خود آنها مشخص کردهاست، دو حدس اصلی در زادروز سعدی زده شدهاست. نظر اکثریت مبتنی بر بخشی از دیباچه گلستان است (با شروع «یک شب تأمل ایام گذشته میکردم») که براساس بیت «ای که پنجاه رفت و در خوابی» و سایر شواهد این حکایت، سعدی را در 656 قمری حدوداً پنجاهساله میدانند و در نتیجه تولد وی را در حدود 606 قمری میگیرند. از طرف دیگر، عدهای، از جمله محیط طباطبایی در مقاله «نکاتی در سرگذشت سعدی»، بر اساس حکایت مسجد جامع کاشغر از باب پنجم گلستان (با شروع سالی «محمد خوارزمشاه، رحمتالله علیه، با ختاب رای مصلحتی صلح اختیار کرد») که به صلح محمد خوارزمشاه که در حدود سال 610 بودهاست اشاره میکند و سعدی را در آن تاریخ مشهور مینامد، و بیت «بیا ای که عمرت به هفتاد رفت» از اوائل باب نهم بوستان، نتیجه میگیرد که سعدی حدود سال 585 قمری، یعنی هفتاد سال پیش از نوشتن بوستان در 655 قمری، متولد شدهاست. بیشتر پژوهندگان (از جمله بدیعالزمان فروزانفر در مقاله «سعدی و سهروردی» و عباس اقبال در مقدمه کلیات سعدی) این فرض را که خطاب سعدی در آن بیت بوستان خودش بودهاست، نپذیرفتهاند. اشکال بزرگ پذیرش چنین نظری آن است که سن سعدی را در هنگام مرگ به 120 سال میرساند. حکایت جامع کاشغر نیز توسط فروزانفر و مجتبی مینوی داستانپردازی دانسته شدهاست، اما محمد قزوینی نظر مشخصی در این باره صادر نمیکند و مینویسد «حکایت جامع کاشغر فیالواقع لاینحل است». محققین جدیدتر، از جمله ضیاء موحد (موحد 1374، صص 36 تا 42)، کلاً این گونه استدلال در مورد تاریخ تولد سعدی را رد میکنند و اعتقاد دارند که شاعران کلاسیک ایران اهل «حدیث نفس» نبودهاند بنابراین نمیتوان درستی هیچیک از این دو تاریخ را تأیید کرد.
آثار
از سعدی آثار بسیاری در نظم و نثر برجای ماندهاست:
بوستان: منظومهای است حاوی حکایات اخلاقی.
گلستان: به نثر مسجع.
دیوان اشعار: شامل غزلیات و قصاید و رباعیات و مثنویات و مفردات و ترجیعبند و غیره (به فارسی) و چندین قصیده و غزل عربی.
مواعظ: کتابی است چون دیوان اشعار.
صاحبیه: مجموعه چند قطعه فارسی و عربی است که سعدی در ستایش شمسالدین صاحب دیوان جوینی، وزیر اتابکان سرودهاست.
قصاید سعدی: قصاید عربی سعدی حدود هفتصد بیت است که بیشتر محتوای آن غنا، مدح، اندرز و مرثیهاست. قصاید فارسی در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان آمدهاست.
مراثی سعدی: قصاید بلند سعدی است که بیشتر آن در رثای آخرین خلیفه عباسی المستعصم بالله سروده شدهاست و در آن هلاکوخان مغول را به خاطر قتل خلیفه عباسی نکوهش کردهاست. سعدی چند چکامه نیز در رثای برخی اتابکان فارس و وزرای ایشان سرودهاست.
مفردات سعدی: مفردات سعدی شامل مفردات و مفردات در رابطه با پند و اخلاق است.
رسائل نثر:
کتاب نصیحهالملوک
رساله در عقل و عشق
الجواب
در تربیت یکی از ملوک گوید
مجالس پنجگانه
هزلیات سعدی
شعر بنیآدم
شعر «بنیآدم» سعدی بسیار مشهور است و در پیام فارسی که در مجموعه پیامهای فضاپیمای ویجر (مجموعاً پیامهایی به 55 زبان) برای فضاهای دوردست فرستاده شدهاست این شعر به عنوان پیام برگزیده شدهاست.(شنیدن پیام فارسی برای ساکنان فضا از وبگاه ویجر، ناسا.) باراک اوباما رئیس جمهوری ایالات متحده نیز در پیام نوروزی سال 2009 این بیت از سعدی را قرائت کرد.
بنی آدم اعضای یک پیکرندکه در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگاردگر عضوها را نماند قرار
و دبیرکل سازمان یونسکو در سخنرانی خود این شعر را برای حضار خواند.
در بخش شمالی سالن مذاکرات نمایندگان در سازمان ملل متحد، فرشی از استاد صیرفیان با شعر جاودانه سعدی در وسط فرش با الیاف طلا نقش بسته است. این فرش در سال 2005 میلادی، از سوی هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد و توسط استاد صیرفیان به سازمان ملل اهدا شد. این فرش برخلاف عادت سازمان ملل که هدایا را به نمایش نمیگذارد در محل مناسبی در سازمان ملل آویزان شد که کارشناسان میگویند این اقدام «به علت غیرممکن بودن مقاومت در برابر شعر سعدی» بوده است.
در بسیاری از منابع معتبر انگلیسی نوشته شده که این شعر بر سردر ورودی تالار ملل مقر سازمان ملل متحد در نیویورک نقش بسته است.حسن مکارمی خوشنویس ایرانی نیز در گفتگویی با مجله یونسکو کوریر به وجود این شعر بر سردر تالار اصلی اشاره کرده است.
ولی در مورد درست بودن این مطلب تردیدهایی نیز وجود دارد و عکسی نیز از این شعر بر سردر نامبرده دیده نشدهاست.[نیازمند منبع] از جمله، مؤسس مرکز سعدیشناسی وجود هر گونه لوح و یا سردری را با این اشعار از سعدی در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک، رد میکند و معتقد است: «متأسفانه الان طوری شده که اگر این حرف را بزنیم، هیچکس باور نمیکند و مردم واقعاً فکر میکنند شعر سعدی در سردر سازمان ملل متحد نوشته شدهاست حال آنکه نه سردری و نه تابلویی با اشعار سعدی در سازمان ملل وجود ندارد.»
محمد جواد ظریف سفیر پیشین ایران در سازمان ملل، در سال 1384 در گفتگویی با رسانهها در این مورد گفته که: «از سالها قبل و شاید از چندین دهه پیش معروف بود که شعر معروف «بنیآدم اعضای یکدیگرند/که در آفرینش زیک گوهرند» منقوش و در سردر سازمان ملل آویخته شدهاست. در تحقیقاتی که ما کردیم در حداقل سه دهه گذشته، چنین کاری انجام نشده بود.»
گفتنی است که چاپ مصرع اول این شعر بر روی اسکناسهای یکصد هزار ریالی در سال 1389، موجب واکنشهای رسانهای گردید و روایت صحیح این بیت، از فرهنگستان زبان و ادب فارسی استعلام شد.
آرامگاه
سعدی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست و در گذشته محل زندگی او بود، به خاک سپرده شد که در 4 کیلومتری شمال شرقی شیراز، در دامنه کوه فهندژ، در انتهای خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا است. این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا میگذرانده و سپس در همانجا دفن شدهاست. برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوانی وزیر معروف آباقاخان، مقبرهای بر فراز قبر سعدی ساخته شد. در سال 998 به حکم یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس، خانقاه شیخ ویران گردید و اثری از آن باقی نماند. تا این که در سال 1187 ه. ق. به دستور کریمخان زند، عمارتی ملوکانه از گچ و آجر بر فراز مزار شیخ بنا شد که شامل 2 طبقه بود. طبقه پایین دارای راهرویی بود که پلکان طبقه دوم از آنجا شروع میشد. در دو طرف راهرو دو اتاق کرسی دار ساخته شده بود. در اتاقی که سمت شرق راهرو بود، گور سعدی قرار داشت و معجری چوبی آن را احاطه کره بود. قسمت غربی راهرو نیز موازی قسمت شرقی، شامل دو اتاق میشد، که بعدها شوریده (فصیح الملک) شاعر نابینای شیرازی در اتاق غربی این قسمت دفن شد. طبقه بالای ساختمان نیز مانند طبقه زیرین بود، با این تفاوت که بر روی اتاق شرقی که قبر سعدی در آنجا بود، به احترام شیخ اتاقی ساخته نشده بود و سقف آن به اندازه دو طبقه ارتفاع داشت. بنای فعلی آرامگاه سعدی از طرف انجمن آثار ملی در سال 1331 ه-ش با تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی در میان عمارتی هشت ضلعی با سقفی بلند و کاشیکاری ساخته شد. روبهروی این هشتی، ایوان زیبایی است که دری به آرامگاه دارد.
سکههای پانصد ریالی برنزی ایران از سال 1387 خورشیدی به نقش آرامگاه سعدی مزین شدهاست. همچنین طرح پشت اسکناس ده هزار تومانی(یکصد هزار ریالی) نمایی از مقبره سعدی در شیراز میباشد.
در تاریخ آل یاسر آمدهاست که سعدی با حکیم نزاری قهستانی مرواداتی داشتهاست وسعدی برای دیدن نزاری به بیرجند آمدهاست
منابع: http://fa.wikipedia.org و نگاهی کوتاه به زندگینامه زکریای رازی محمد بن زکریای رازی یکی از معروفترین شیمیدانان و طبیبان جهان اسلام است که در 251 هجری قمری در ری به دنیا آمد و در 313 هجری قمری در همین شهر وفات یافت و اروپائیان او را با نامهای "رازس"، "رازی" و "الرازی" می شناسند.
به گزارش خبرگزاری مهر، در دوره خلافت امویان، حکمرانان بر اقوام غیر عرب فشار زیادی می آوردند و به آنان امکان هیچ گونه تعقل و پژوهش علمی را نمی دادند. آنان برای علوم طبیعی هیچ ارزشی قائل نبودند و به نظرشان این علوم فقط به درد ملل غیر عربی مثل ایرانیان می خورد. بنابراین دوره اموی عصر رکود و تعطیل حکمت در ایران بود.
سرانجام، سلسله امویان با شورش ایرانیان برافتاد و ایرانیان به سرکردگی ابومسلم خراسانی، خلفای اموی را برکنار کردند که نتیجه اش روی کار آمدن بنی عباس بود.
در سده سوم هجری در بغداد، مرکزی فرهنگی به نام "دارالحکمه" آغاز بکار کرد که در کتابخانه اش آثار دانشمندان ایرانی گردآوری شده بودند. محمد بن زکریای رازی در اوج شکوفایی علم و فرهنگ و تمدن اسلامی، یعنی در سده سوم هجری قمری به دنیا آمد و جو پویا و سرزنده این دوران، زمینه رشد تفکر و خلاقیت این نابغه کم نظیر جهان را فراهم آورد.
در آغاز زندگی محمد بن زکریای رازی به دلیل گرایش روزافزون خلفای عباسی به تجمل و اشرافیت و گسترش تجلیات ظلم و بیدادگری در دستگاه خلافت، نهضت های سیاسی و اجتماعی استقلال طلبانه روز به روز گسترش یافتند.
اروپائیان این دانشمند شهیر را با نامهای "رازس"، "رازی"، "الرازی" و گاهی "محمد بن زکریای رازی" می شناسند. رازی در شعبان سال 251 هجری قمری در ری به دنیا آمد و در شعبان سال 313 هجری قمری در همین شهر وفات یافت.
ری در آن زمان یکی از مراکز علمی و فرهنگی جهان اسلام به شمار می آمد و رازی نیز به یقین از این محیط مناسب بهره برده است. هیچ کس دقیقا نمی داند که محمد بن زکریا فراگیری علوم را از کدام شاخه آغاز کرده است و استادان وی چه کسانی بوده اند. چنین به نظر می رسد که رازی بیش از 30 یا 35 سالگی شیمیدان، فیلسوف و طبیعیدان کم نظیر و صاحب ابداعاتی عظیم بود. وی پزشکی را بعد از این سن، یعنی در سالهای 30 تا 40 عمر فرا گرفت در مدت کوتاهی حاذق ترین پزشک جهان اسلام شد به طوری که او را "پدر طب عرب" و جالینوس عرب" نامیده اند.
رازی طب را در بغداد فرا گرفته است در نیمه دوم قرن سوم هجری قمری به بغداد رفت و به طور قطع در زمان خلافت معتضد، خلیفه عباسی در بیمارستان بغداد کار می کرد.
محمد بن زکریا در بغداد شهرت و اعتبار فراوانی داشت و قدرت و مهارتش در طبابت، زبانزد خاص و عام بود. او پس از بازگشت به زادگاهش (ری)، ریاست بیمارستان ری را به عهده گرفت. در این زمان، ابوصالح منصوربن اسحاق بر ری حکومت می کرد و با رازی رابطه خوبی داشت.
رازی به شیوه زمان خود، تسلط کاملی برعلوم آن روز داشت. تعداد تالیفات و نوشته های وی را در علوم مختلف (طب، داروشناسی، فلسفه، کیمیا، نجوم، الهیات و...) حدود 273 اثر تخمین زده اند که بیشتر آنها در طب و فنون وابسته به آن است.
محمد بن زکریا در شیمی تالیفات مهمی دارد که دو کتاب "المدخل التعلیمی" و "الاسرار" جزو آنها به شمار می آید. وی از نخستین دانشمندانی است که ابزارهای مختلف گداختن فلزات را طبقه بندی کرده است.
کتاب "الحاوی" عظیم ترین، معتبرترین و طولانی ترین تالیف رازی می باشد و نخستین دایره المعارف پزشکی در جهان اسلام و یکی از نخستین دایره المعارف های پزشکی جهان است. از دیگر آثار مهم طبی این پزشک بزرگ، می توان از کتاب "المنصوری" نام برد.
فردوسی شاعر معاصر ایرانی (329 –411 هجری) ویرایش: مریم فودازی «حکیم ابوالقاسم فردوسی» در سال 329 هجری در «طبران» طوس به دنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود که ثروت و موقعیت قابل توجهی داشت. فردوسی در جوانی با درآمدی که از املاک پدرش به دست می آورد، به کسی محتاج نبود؛ اما بتدریج، آن اموال را از دست داد و به تهیدستی گرفتار شد. وی از همان زمان که به کسب علم و دانش می پرداخت، به خواندن داستان هم علاقه مند شد و به تاریخ و اطلاعات مربوط به گذشته ایران عشق می ورزید. همین علاقه به داستانهای کهن بود که او را به فکر انداخت تا شاهنامه را به نظم در آورد. چنان که از گفته خود او بر می آید، مدتها در جستجوی این کتاب بوده و پس از یافتن نسخه اصلی داستانهای شاهنامه، نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرده است. او در این باره می گوبد: بسی رنج بردم بدین سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند بناهای آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب فردوسی در سال 370 یا 371، به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز کرد و در اوایل این کار، هم خود او ثروت و دارایی قابل توجهی داشت و هم برخی از بزرگان خراسان که به تاریخ باستان ایران علاقه داشتند، او را یاری می کردند. ولی به مرور زمان و پس از گذشت سالها، در حالی که فردوسی بیشتر شاهنامه را سروده بود، دچار فقر و تنگدستی شد. اَلا ای برآورده چرخ بلند چه داری به پیری مرا مستمند چو بودم جوان برترم داشتی به پیری مرا خوار بگذاشتی به جای عنانم عصا داد سال پراکنده شد مال و برگشت حال فردوسی نیز مانند بابک سعی در بازگشت آیین زرتشت و زبان پارسی به ایران داشت. با این تفاوت که فردوسی قصد داشت با قلمش به مردم یادآوری کند که چه بودند و حال چه شدند. او توانست با قلم و سرشت زیبای خود، زبان پارسی را به مردم بازگرداند، اما به دلیل برخی از شعرهایش، مورد خشم خلیفه وقت قرار گرفت. فردوسی و بابک تلاش بسیاری کردند تا به ایرانیان، هویت راستین شان را یادآور شوند. فردوسی تا حدودی موفق بود و توانست با شاهنامه، زبان پارسی را به ایران زمین بازگرداند، ولی بابک نتوانست به هدفش برسد. بر خلاف آنچه که مشهور است، فردوسی سرودن شاهنامه را تنها به دلیل علاقه شخصی و حتی سالها قبل از آن که سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار، بتدریج ثروت و جوانی را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاه بزرگی درآورد و با این تصور که سلطان محمود، قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت. اما سلطان محمود که بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی، به اشعار ستایش آمیز شاعران علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود، تشویق نکرد. علت اینکه شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست. برخی گفته اند که به سبب بدگویی حسودان، فردوسی نزد سلطان محمود به بی دینی متهم شد. در حقیقت، ایمان فردوسی به شیعه- که سلطان محمود آن را قبول نداشت- هم به این موضوع اضافه شد و از این رو، سلطان به او بی اعتنایی کرد. برخی از شاعران دربار سلطان محمود نسبت به فردوسی حسادت ورزیده و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر سلطان محمود، پست و ناچیز جلوه داده بودند. به هر حال، سلطان محمود، شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم به زشتی یاد کرد و بر فردوسی خشمگین شد و گفت: «شاهنامه خود هیچ نیست، مگر حدیث رستم؛ و اندر سپاه من، هزار مرد چون رستم هست». فردوسی از این بی اعتنایی سلطان محمود برآشفت و چندین بیت در هجو سلطان محمود گفت و سپس از ترس مجازات، غزنین را ترک کرد و مدتی در شهرهای هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر می رفت، تا آنکه سرانجام در زادگاه خود «طوس» درگذشت. فردوسی را در شهر «طوس» و در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند. در تاریخ آمده است که چند سال بعد، سلطان محمود از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود، پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراوانی را برای او از غزنین به طوس بفرستند و از او دلجویی کنند. اما روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می بردند. از فردوسی تنها یک دختر به جا مانده بود که او نیز هدیه سلطان محمود را نپذیرفت. جنازه فردوسی اجازه دفن در گورستان مسلمانان را نیافت. منابع مختلف، علت دفن نشدن او در گورستان مسلمانان را مخالفت یکی از دانشمندان متعصب طوس (چهار مقاله نظامی عروضی) دانستهاند. شاهنامه نه تنها بزرگترین و پرمایه ترین مجموعه شعر به جا مانده از عهد سامانی و غزنوی است، بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران باستان و خزانه لغت و گنجینه ادبیات فارسی به شمار می رود. فردوسی طبع لطیفی داشت، سخنش از طعنه، هجو، دروغ و چاپلوسی به دور بود و تا جایی که می توانست از به کار بردن کلمه های غیر اخلاقی خودداری می کرد. او در وطن دوستی، سری پر شور داشت؛ از این رو، به داستانهای کهن و تاریخ و سنن قدیم عشق می ورزید و از تورانیان و رومیان و اعراب - به دلیل صدماتی که بر ایران وارد آورده بودند - نفرت داشت. ویژگیهای هنری شاهنامه شاهنامه نگاهبان راستین سنتهای ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بدون وجود این اثر بزرگ، بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می شد و اثری از آنها به جا نمی ماند. فردوسی شاعری معتقد و مومن به ولایت معصومین علیهم السلام بود و خود را بنده اهل بیت نبی و ستاینده خاک پای وصی می دانست و تاکید می کرد که: گرت زین بد آید، گناه من است چنین است و آیین و راه من است بر این زادم و هم بر این بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم فردوسی با خلق حماسه عظیم خود، دو فرهنگ ایران و اسلام را به بهترین شکل ممکن در هم آمیخت. اهمیت شاهنامه تنها در جنبه ادبی و شاعرانه آن خلاصه نمی شود و پیش از آن که مجموعه ای از داستانهای منظوم باشد، تبار نامه ای است که بیت بیت و حرف به حرف آن، ریشه در اعماق آرزوها و خواسته های جمعی ملتی کهن دارد؛ ملتی که در همه ادوار تاریخی، نیکی و روشنایی را ستوده و با بدی و ظلمت در ستیز بوده است. شاهنامه از حدود شصت هزار بیت تشکیل شده و دارای سه دوره اساطیری، پهلوانی و تاریخی است. شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستی اند. جنگ کاوه و ضحاک ستمگر، کین خواهی منوچهر از سلم و تور، مرگ سیاوش با دسیسه سودابه و... همه حکایت از این نبرد و ستیز دارد. دیدگاه فردوسی و اندیشه حاکم بر شاهنامه همیشه پشتیبان خوبیها در برابر ستم و تباهی است. ایران که سرزمین آزادگان به شمار می رود، همواره مورد آزار و اذیت همسایگانش قرار می گیرد. زیبایی و شکوه ایران نیز آن را در معرض رنجها و سختیهای گوناگون قرار می دهد و از این رو، پهلوانانش با تمام توان به دفاع از هستی این کشور و ارزشهای ژرف انسانی مردمانش بر می خیزند و در این راه، جان خود را نیز فدا می کنند. برخی از پهلوانان شاهنامه، نمونه متعالی انسانهایی هستند که عمرشان را به تمامی در اختیار همنوعان خود قرار داده اند؛ پهلوانانی همچون فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و طوس از این دسته اند. شخصیتهای دیگری نیز همچون ضحاک و سلم و تور، وجودشان آکنده از فتنه گری، بدخویی و تباهی است. آنها ماموران اهریمنند و قصد نابودی و تباهی در کار جهان را دارند. قهرمانان شاهنامه ستیزی همیشگی با مرگ دارند و این ستیز، نه رویگردانی از مرگ است و نه پناه بردن به کنج پارسایی؛ بلکه پهلوان در رویارویی و درگیری با خطرهای بزرگ، به جنگ مرگ می رود و در حقیقت، زندگی را از آغوش مرگ دور می سازد. بیشتر داستانهای شاهنامه، فانی بودن دنیا را به یاد خواننده می آورد و او را به بیداری و درس گرفتن از روزگار رهنمون می سازد، با وجود این، آنجا که زمان بیان سخن عاشقانه می رسد، فردوسی به سادگی و با شکوه و زیبایی خاص خود، موضوع را می پروراند. تصویرسازی تصویرسازی در شعر فردوسی جایگاه ویژه ای دارد. شاعر با تجسم رخدادها و ماجراهای داستان در پیش چشم خواننده، او را همراه با خود به متن حوادث می برد؛ گویی خواننده، داستان را بر پرده سینما به تماشا نشسته است. تصویرسازی و تخیل در اثر فردوسی چنان محکم و متناسب است که حتی بیشتر توصیفهای طبیعی درباره طلوع، غروب، شب، روز و... در شعر او حالت و تصویری حماسی دارد و ظرافت و دقت حکیم طوس در چنین نکاتی، موجب هماهنگی جزیی ترین امور در شاهنامه با کلیت داستانها شده است. چند بیت زیر در توصیف آفتاب آمده است: چو خورشید از چرخ گردنده سر برآورد بر سان زرین سپر پدید آمد آن خنجر تابناک به کردار یاقوت شد روی خاک چو زرین سپر برگرفت آفتاب سرجنگجویان برآمد ز خواب و این هم تصویری که شاعر از رسیدن شب دارد: چو خورشید تابنده شد ناپدید شب تیره بر چرخ لشگر کشید موسیقی موسیقی از عناصر اصلی شعر فردوسی به شمار می رود. انتخاب وزن متقارب[1] که هجاهای بلند آن کمتر از هجاهای کوتاه است، موسیقی حماسی شاهنامه را چند برابر می کند. فردوسی علاوه بر استفاده از وزن عروضی مناسب، با به کارگیری قافیه های محکم و هم حروفیهای پنهان و آشکار، انواع جناس، سجع و دیگر صنایع لفظی، تأثیر موسیقایی شعر خود را تا حد ممکن افزایش می دهد. اغراقهای استادانه، تشبیهات حسی و نمایش لحظه های طبیعت و زندگی، از دیگر ویژگیهای مهم شعر فردوسی است. برآمد ز هر دو سپه بوق و** هوا نیلگون شد، زمین آبنوس چو برق درخشنده از تیره میغ همی آتش افروخت از گرز و تیغ هوا گشت سرخ و سیاه و بنفش ز بس نیزه و گونه گونه درفش از آواز دیوان و از تیره گرد ز غریدن**و اسب نبرد شکافیده کوه و زمین بر درید بدان گونه پیکار کین کس ندید چکاچاک گرز آمد و تیغ و تیر ز خون یلان دشت گشت آبگیر زمین شد به کردار دریای قیر همه موجش از خنجر و گرز و تیر دمان بادپایان چو کشتی بر آب سوی غرق دارند گفتی شتاب سرچشمه داستانهای شاهنامه نخستین کتاب نثر فارسی که به عنوان یک اثر مستقل عرضه شد، شاهنامه ای منثور بود. این کتاب، چون به دستور «ابومنصور توسی» و با سرمایه او فراهم آمد، به «شاهنامه ابومنصوری» مشهور است و جزء تاریخ گذشته ایران به شمار می رود. اصل این کتاب از میان رفته و تنها مقدمه آن که حدود پانزده صفحه می شود، در برخی از نسخه های خطی شاهنامه موجود است. علاوه بر این، یک شاهنامه منثور دیگر به نام «شاهنامه ابوالموید بلخی» نیز قبل از شاهنامه ابومنصوری تألیف شده است، اما چون به کلی از میان رفته، نمی توان درباره آن اظهار نظر کرد. پس از این دوره، در قرن چهارم، شاعری به نام «دقیقی» به نظم در آوردن داستانهای ملی ایران را آغاز کرد. دقیقی، زرتشتی بود و در جوانی، اشعاری در مدح برخی از امیران چغانی و سامانی سرود و جوایز گرانبهایی دریافت کرد. وی به دستور نوح بن منصور سامانی مأموریت یافت تا شاهنامه ابومنصوری را - که به نثر بود- به نظم در آورد. دقیقی بیش از هزار بیت از این شاهنامه را نسروده بود که کشته شد (حدود 367 یا 369 ﻫ.ق) و فردوسی، استاد و همشهری دقیقی، کار ناتمام او را دنبال کرد. از این رو، می توان شاهنامه دقیقی را سرچشمه اصلی فردوسی در سرودن شاهنامه دانست. بخشهای اصلی شاهنامه موضوع این شاهکار جاودان، تاریخ ایران قدیم، از آغاز تمدن نژاد ایرانی تا سرنگونی حکومت ساسانیان به دست اعراب است که به سه دوره اساطیری، پهلوی و تاریخی تقسیم می شود. دوره اساطیری این دوره از عهد کیومرث تا ظهور فریدون ادامه دارد. در این عهد، از پادشاهانی مانند کیومرث، هوشنگ، تهمورث و جمشید سخن به میان می آید. تمدن ایرانی در این زمان به وجود آمد. کشف آتش، جدا کرن آهن از سنگ و رشتن و بافتن و کشاورزی کردن و امثال آن، در این دوره صورت می گیرد. در این عهد، بیشتر جنگها داخلی است و جنگ با دیوان و سرکوب کردن آنها بزرگترین مشکل این عصر بوده است (برخی احتمال داده اند که منظور از دیوان، بومیان فلات ایران بوده اند که همواره با آریاییهای مهاجم، جنگ و ستیز داشته اند). در پایان این عهد، ضحاک، دشمن پاکی و سمبل بدی به حکومت می نشیند، اما سرانجام، پس از هزار سال، فریدون به یاری کاوه آهنگر و با حمایت مردم، او را از میان می برد و دوره جدید آغاز می شود. دوره پهلوانی دوره پهلوانی یا حماسی از پادشاهی فریدون شروع می شود. ایرج، منوچهر، نوذر و گرشاسب، به ترتیب، به تخت پادشاهی می نشینند. جنگ میان ایران و توران آغاز می شود. پادشاهان کیانی مانند کیقباد، کیکاووس، کیخسرو و سپس لهراست و گشتاسب روی کار می آیند. در این عهد، دلاورانی مانند زال، رستم، گودرز، طوس، بیژن، سهراب و امثال آنان ظهور می کنند. سیاوش پسر کیکاووس، به دست افراسیاب کشته می شود و رستم به خونخواهی او، به توران زمین می رود و انتقام خون سیاوش را از افراسیاب می گیرد. در زمان پادشاهی گشتاسب، زرتشت پیغمبر ایرانیان ظهور می کند و اسفندیار به دست رستم کشته می شود. مدتی پس از کشته شدن اسفندیار، رستم نیز به دست برادر خود «شغاد» از بین می رود و سیستان به دست «بهمن» پسر اسفندیار با خاک یکسان می گردد و با مرگ رستم، دوره پهلوانی به پایان می رسد. دوره تاریخی این دوره با ظهور بهمن آغاز می شود و پس از بهمن، همای و سپس داراب و دارا پسر داراب به پادشاهی می رسند. در این زمان، اسکندر مقدونی به ایران حمله می کند و دارا یا همان داریوش سوم را می کشد و به جای او بر تخت می نشیند. پس از اسکندر، دوره پادشاهی اشکانیان در ابیاتی چند بیان می گردد و سپس ساسانیان روی کار می آیند و آنگاه، حمله عرب پیش آمده و با شکست ایرانیان، شاهنامه به پایان می رسد. از زمان دفن فردوسی، آرامگاه او چندین بار ویران شد. در سال 1302 قمری به دستور «میرزا عبدالوهاب خان شیرازی»، والی خراسان، محل آرامگاه را تعیین کردند و ساختمانی آجری در آنجا ساختند. پس از تخریب تدریجی این ساختمان، انجمن آثار ملی به اصرار رئیس و نایب رئیسش، «محمدعلی فروغی» و «سید حسن تقیزاده»، متولی تجدید بنای آرامگاه فردوسی شد و با جمعآوری هزینه این کار از مردم (بدون استفاده از بودجه دولتی) که از 1304 هجری شمسی شروع شد، آرامگاهی ساختند که در سال 1313 افتتاح گردید. این آرامگاه به علت نشست، در سال 1343 دوباره تخریب و تا سال 1347 بازسازی شد.
برگرفته از:
http://daneshnameh.roshd.ir زندگی نامه ناصرخسرو
ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی از شاعران بزرگ و فیلسوفان برتر ایران است که بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفه یونانی و حساب و طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام تبحر داشت و در اشعار خویش به کرات از احاطه داشتن خود بر این علوم تأکید کردهاست. ناصرخسرو بهمراه حافظ و رودکی جزء سه شاعری است که کل قرآن را از برداشتهاست. وی در آثار خویش، از آیات قرآن برای اثبات عقاید خودش استفاده کردهاست.
ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصرخسرو، در 12 شهریور 383 - 9 ذیقعده 394 قمری - در روستای قبادیان دربلخ در خانواده ثروتمندی که ظاهراً به امور دولتی و دیوانی اشتغال داشتند چشم به جهان گشود.
بگذشت ز هجرت پس سیصد نود و چار بنهاد مرا مادر بر مرکز اغبر
در آن زمان پنج سال از آغاز سلطنت سلطان محمود غزنوی میگذشت. ناصرخسرو در دوران کودکی با حوادث گوناگون روبرو گشت و برای یک زندگی پرحادثه آماده شد: از جمله جنگهای طولانی سلطان محمود و خشکسالی بی سابقه در خراسان که به محصولات کشاورزان صدمات فراوان زد و نیز شیوع بیماری وبا در این خطه که جان عده زیادی از مردم را گرفت.
ناصرخسرو از ابتدای جوانی به تحصیل علوم متداول زمان پرداخت و قرآن را از بر کرد. در دربار پادشاهان و امیران از جمله سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی به عنوان مردی ادیب و فاضل به کار دبیری اشتغال ورزید و بعد از شکست غزنویان از سلجوقیان، ناصرخسرو به مرو و به دربار سلیمان چغری بیک، برادر طغرل سلجوقی رفت و در آنجا نیز با عزت و اکرام به حرفه دبیری خود ادامه داد و به دلیل اقامت طولانی در این شهر به ناصرخسرو مروزی شهرت یافت.
همان ناصرم من که خالی نبود ز من مجلس میر و صدر وزیر
نخواندی به نامم کس از بس شرف ادیبم لقب بود و فاضل دبیر
به تحریر اشعار من فخر کرد همی کاغذ از دست من بر حریر
وی که به دنبال سرچشمه حقیقت میگشت با پیروان ادیان مختلف از جمله مسلمانان، زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و مانویان به بحث و گفتگو پرداخت و از رهبران دینی آنها در مورد حقیقت هستی پرس و جو کرد. اما از آنچا که به نتیجهای دست نیافت دچار حیرت و سرگردانی شد و برای فرار از این سرگردانی به شراب و میگساری و کامیاریهای دوران جوانی روی آورد.
در سن چهل سالگی شبی در خواب دید که کسی او را میگوید «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی بهتر» ناصرخسرو پاسخ داد «حکما چیزی بهتر از این نتوانستند ساخت که اندوه دنیا ببرد» مرد گفت «حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهشی و بی خردی رهنمون باشد. چیزی باید که خرد و هوش را بیفزاید.» ناصرخسرو پرسید «من این از کجا آرم؟» گفت «عاقبت جوینده یابنده بود» و به سمت قبله اشاره کرد. ناصرخسرو در اثر این خواب دچار انقلاب فکری شد، از شراب و همه لذائذ دنیوی دست شست، شغل دیوانی را رها کرد و راه سفر حج در پیش گرفت. وی مدت هفت سال سرزمینهای گوناگون از قبیل آذربایجان ٬ ارمنستان، آسیای صغیر، حلب، طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، جزیره العرب، قیروان، تونس، و سودان را سیاحت کرد و سه یا شش سال در پایتخت فاطمیان یعنی مصر اقامت کرد و در آنجا در دوران المستنصر بالله به مذهب اسماعیلی گروید و از مصر سه بار به زیارت کعبه رفت.
ناصر خسرو در سال 431 - 444 هجری - بعداز دریافت عنوان حجت خراسان از طرف المستنصر بالله رهسپار خراسان گردید. او در خراسان و بهخصوص در زادگاهش بلخ اقدام به دعوت مردم به کیش اسماعیلی نمود، اما برخلاف انتظارش مردم آنجا به دعوت وی پاسخ مثبت ندادند و سرانجام عدهای تحمل او را نیاورده و در تبانی با سلاطین سلجوقی بر وی شوریده، و از خانه بیرونش کردند. ناصرخسرو از آنجا به مازندران رفت و سپس به نیشابور آمد و چون در هیچ کدام از این شهرها در امان نبود به طور مخفیانه میزیست و سرانجام پس از مدتی آوارگی به دعوت امیر علی بن اسد یکی از امیران محلی بدخشان که اسماعیلی بود به بدخشان سفر نمود و بقیه 20 تا 25 سال عمر خود را در یمگان بدخشان سپری کرد.
پانزده سال بر آمد که به یمگانم چون و از بهر چه زیرا که به زندانم
و تمام آثار خویش را در بدخشان نوشت و تمام روستاهای بدخشان را گشت. حکیم ناصرخسرو دربین اهالی بدخشان دارای شأن، مقام و منزلت خاصی است تا حدی که مردم او را بهنام «حجت»، «سید شاه ناصر ولی»، «پیر شاه ناصر»، «پیر کامل»، و غیره یاد میکنند. او در467 - 481 قمری - درگذشت. مزار وی در یمگان زیارتگاه است.
شخصیت ناصرخسرو
ناصرخسرو یکی از شاعران و نویسندگان درجه اول ادبیات فارسی است که در فلسفه و حکمت دست داشته، آثار او از گنجینههای ادب و فرهنگ ما محسوب میگردند. او در خداشناسی و دینداری سخت استوار بودهاست، و مناعت طبع، بلندی همت، عزت نفس، صراحت گفتار، و خلوص او از سراسر گفتارش آشکار است. ناصر در یکی از قصاید خویش میگوید که به یمگان افتادنش از بیچارگی و ناتوانی نبوده، او در سخن توانا است، و از سلطان و امیر ترس ندارد، شعر و کلام او سحر حلال است. او شکار هوای نفس نمیشود، او به یمگان از پی مال و منال نیامدهاست و خود یمگان هم جای مال نیست. او بنده روزگار نیست، چرا که بنده آز و نیاز نیست، این آز و نیازند که انسان به درگاه امیر و سلطان میآورند و میمانند. ناصر جهان فرومایه را به پشیزی نمیخرد. (از زبان خود ناصر خسرو). او به آثار منظوم و منثور خویش مینازد، و به علم و دانش خویش فخر میکند، اینکار او گاهی خواننده را وادرا میکند که ناصر به یک شخص خود ستا و مغرور به خودپرست قلمداد کند.
علی دشتی در این باره میگوید: مردی است با مناعت طبع، خرسند فروتن، در برابر رویدادها و سختیها بردبار، اندیشهورز، در راه رسیدن به هدف پای میفشارد
ناصر در سفرنامه رویدادها و قضاها را با بیطرفی و بی غرضی تمام نقل میکند. اما زمانیکه به زادگاهش بلخ میرسد و به امر دعوت به مذهب اسماعیلی مشغول میشود، ملّاها و فقهها سد راه او شده و عوام را علیه او تحریک نموده، خانه و کاشانهاش را بهنام قرمطی، غالی و رافضی به آتش کشیده قصد جانش میکنند، به این سبب در اشعار لحن او اندکی در تغییر میکند، مناعت طبع، بردباری و عزت نفس دارد اما نسبت گرایش به مذهب اسماعیلی و وظیفهای که به وی واگذار شده بود و نیز رویارویی با علمای اهل سنت و با سلجوقیان و خلیفهگان بغداد که مخالفان سرسخت اسماعیلیان بودند، ستیز و پرخاشگری در وی بیدار میشود، به فقیهان و دینآموختگان زمان میتازد و به دفاع از خویشتن میپردازد.
آثار ناصرخسرو
ناصرخسرو دارای تالیفات و تصنیفهای بسیار بودهاست، چنانچه خود درین باره گوید:
منگر بدین ضعیف تنم زانکه در سخن زین چرخ پرستاره فزونست اثر مرا
آثار ناصرخسرو عبارت اند از:
1 - دیوان اشعار به فارسی
2 - دیوان اشعار عربی که در دست نیست.
3 - جامع الحکمتین - رساله است به نثر دری در بیان عقاید اسماعیلی.
4 - خوان الاخوان - کتابی است به نثر دری در اخلاق و حکمت و موعظه.
5 - زادالمسافرین - کتابی است در حکمت الهی بزبان دری.
6 - گشایش و رهایش - رساله لیست به نثر دری شامل سی سوال و جواب آنها.
7 - وجه دین - کتابیست به نثر دری در مسایل کلامی و باطن عبادات و احکام شریعت.
8 - دلیل المتحرین - مفقود.
9 - بستان العقول - آنهم مفقود.
10 - سفرنامه - کتابیست که خلص محتوای سفر هفت ساله اش را در بر دارد.
11 - سعادت نامه - رساله ایست منظوم شامل سیصد بیت.
12 - روشنایی نامه - این هم یک رساله منظوم است.
به از کتابها و رسالههای فوق کتابها و رسالههای دیگری نیز به حکیم ناصرخصرو ونسبت داده شدهاند که بسیاری از خاورشناسان که راجع به احوال و آثار ایشان تحقیق کردهاند در وجود آنها تردید کردهاند. نام این کتابها و رسالات عبارت است از: اکسیر اعظم، در منطق و فلسفه و قانون اعظم؛ در علوم عجیبه - المستوفی؛ در فقه - دستور اعظم - تفسیر قرآن - رساله در علم یونان - کتابی در سحریات - کنزالحقایق - رسالهای موسوم به سرگذشت یا سفرنامه شرق و رسالهای موسوم به سرالاسرار.
روزی ز سر سنگ عقابی بهوا خاست واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت: امروز همه روی زمین زیر پر ماست
بر اوج فلک چون بپرم، از نظر تیز میبینم اگر ذرهای اندر ته دریاست
گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست
بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید بنگر که ازین چرخ جفاپیشه چه برخاست
ناگه، ز کمینگاه یکی سخت کمانی تیری ز قضاو قدر انداخت بر او راست
بر بال عقاب آمد، آن تیر جگر دوز وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست
بر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهی وانگاه، پر خویش گشاد از چپ و از راست
گفتا عجبست اینکه ز چوبست و ز آهن این تیزی و تندی و پریدنش کجا خاست؟ چون نیک نگهکرد، پر خویش بر او دید گفتا ز که نالیم؟ که از ماست که بر ماست زندگینامه: حسین گل گلاب (1276-1363) حسین گلگلاب، ادیب و ترانهسرا و سازنده سرود معروف«ای ایران،ای، مرز پرگهر»سال 1276 در تهران متولد شد.
تحصیلات را در مدرسه علمیه و دارالفنون طی کرد. او فرزند ابوتراب خان (مصورالملک) نقاش زمان قاجار بود که به ادامه تحصیل فرزندش خیلی علاقه داشت.
حسین گلگلاب با همکاری کلنل کاظم وزیری و علینقی خان وزیری به کار موسیقی پرداخت و برای تعلیم تار به کلاس او می رفت.
چند تن از معلمین دارالفنون فرانسوی بودند که گل گلاب نزد آنها فرانسه آموخت و چون شاگرد برجستهای بود ضمن تحصیل به کار تدریس هم پرداخت.
حسین گلگلاب اولین نویسنده کتاب درسی طبیعی در ایران بود. او از سال 1304 تا سال 1317 دوازده جلد کتاب در رشته جغرافیا و طبیعی تهیه کرد که در مدارس تدریس می شد. حسین گلگلاب از سال 1307 مسئول تحقیقات علمی گیاهشناسی شد و از زمان تاًسیس دانشگاه تهران تا سال 1345 به تدریس اشتغال داشت و هیچگاه گرد سیاست و تجارت نگشت.
حسین گلگلاب در فرهنگستان ایران عضویت داشت و لغات زیادی خصوصاً در رشته علوم طبیعی پیشنهاد کرد که تصویب شد و اکنون در زبان فارسی رواج کامل دارد. وی آثار گرانبهائی از خود به یادگار نهاده است. حسین گلگلاب در 86 سالگی به تنظیم فرهنگنامه و بیولوژی و گیاهان ایران اشتغال داشت که عمر وفا نکرد و معلوم نیست که مطالعات او به کجا رسید.
گلگلاب اسفند ماه 1363 در 87 سالگی درگذشت. گلگلاب اگرچه در زمینه ادب و به خصوص ابداع لغتهایی برای فرهنگستان شهرتی در میان اهل فرهنگ و ادبیات به دست آورد،اما شهرت عمومیاش برای سرایش ترانه سرود معروف ایایران بود. سرودی که به شکل غیر رسمی به عنوان سرود ملی ایرانیان شناخته شده است. این سرود حاصل همکاری گلگلاب،روحاللهخالقی به عنوان آهنگساز و غلامحسین بنان به عنوان خواننده است که یکی دو سال بعد از اشغال ایران توسط متفقین در سال 1323 سروده ش
زندگینامه امیر هوشنگ ابتهاج امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی متخلص به ((ه. الف سایه)) در ششم اسفند ماه سال 1306 در رشت متولد شد. او اولین فرزند فاطمه رفعت و میرزا آقا خان ابتهاج و یکی از چهار فرزند و تنها پسر خانواده بود...
شعرا,شاعران,نویسندگان,ادیبان,ادبا,زندگینامه امیر هوشنگ ابتهاج, لعیا زنگنه, کیهان ملکی, مهراوه شریفی نیا بیوگرافی, لاله صبوری, سلیمه, زندگینامه شهاب حسینی, مریلا زارعی, آلبرت بندورا ارسطو,زندگینامه امیر هوشنگ ابتهاج - آکاایران
. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. هوشنگ ابتهاج شروع تحصیل و ادامهی تحصیلات ابتدایی و بخشی از تحصیلات دبیرستانی در مدارس عنصری، قاآنی، لقمان، و شاهپور در شهر رشت و بعد برای کلاس پنجم متوسطه در دبیرستان تمدن تهران سپری کرد. در سال 1318 با موسیقی و سرودن شعر آشنا گردید. وی در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالیا شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست مایه اشعار عاشقانهای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد، شعری با اشاره به همان روابط عاشقانهاش با گالیا سرود. ازدواج: در سال 1337 با خانم آلما مایکیال ازدواج کرد و حاصل این ازدواج چهار فرزند به نامهای یلدا (1338)، کیوان (1339)،آسیا (1340)، و کاوه (1341) می باشد. فعالیتهای اجتماعی: ابتهاج مدتی به عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران به کار اشتغال داشت و از سال1350 تا 1356 سرپرست برنامه گلها در رادیوی ایران، پس از کناره گیری داوود پیرنیا و پایهگذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود. تعدادی از غزلهای او توسط خوانندگان ترانه اجرا شده است. در سال 1374 به ایالات متحده آمریکا و شعرخوانی و سخنرانی درباره ی دیوان حافظ در شهرهای برکلی، لوس آنجلس، دالاس، نیویورک، فیلادلفیا، سان دیه گو، سیاتل سفر کرد. شعر ابتهاج: ابتهاج در آغاز، همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود اما نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساسا شاعری غزلسرا بود همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود دنبال کرد. برخی از دوستداران شعرش، او را در غزلسرایی بعد از حافظ بهترین غزلسرا میدانند.«سایه» در غزل از حیث زبان به حافظ بسیار نزدیک شده است. غزلهاى عاشقانهى او همراه با مضامین اجتماعى نهفته در آن، غزل وى را به بهترین غزلهاى معاصر بدل ساخته است.سایه در سال 1325 مجموعه «نخستین نغمهها» را، که شامل اشعاری به شیوه کهن است، منتشر کرد. در این دوره هنوز با نیما یوشیج آشنا نشده بود.«سراب» نخستین مجموعه او به اسلوب جدید است، اما قالب همان چهارپارهاست با مضمونی از نوع تغزل و بیان احساسات و عواطف فردی؛ عواطفی واقعی و طبیعی.مجموعه «سیاه مشق»، با آنکه پس از «سراب» منتشر شد، شعرهای سالهای 25 تا 29 شاعر را دربرمیگیرد. در این مجموعه، سایه تعدادی از غزلهای خود را چاپ کرد و توانایی خویش را در سرودن غزل نشان داد و شهریار پیش گفتاری در مورد غزل دربار آن می نویسد.سایه در مجموعههای بعدی، اشعار عاشقانه را رها کرد و با مردم همگام شد. مجموعه «شبگیر» پاسخگوی این اندیشه تازه اوست که در این رابطه اشعار اجتماعی با ارزشی پدید میآورد.. مجموعه شبگیر و زمین نشان می دهد.مجموعه «چند برگ از یلدا» راه روشن و تازهای در شعر معاصر گشود. آرا و گرایشهای خاص: سایه صرفنظر از توجهی که به سخن اساتید شعر فارسی دارد و آثار آنان را در نوع خود به حد کمال می داند. به کار سایر شعرای معاصر نیز معتقد است ولی این اعتقاد از آنجاست که می گوید هر پدیده ای که در مسیر کمال باشد جالب است و چون هیچ اثری کامل نیست و مطلق وجود ندارد، آنچه در مسیر تکامل گام بردارد قابل توجه است. به عقیده ابتهاج شعر امروز ناگزیر باید مبین احوال زمان و احساسات شاعر که تاثیر پذیر از پدیده های اجتماعی اوست باشد و تردید نیست بیان این احساسات و مفاهیم اگر در قالب اشعار گذشته ممکن باشد لااقل با همان ترکیبات و اشارات و واژه های مستعمل مقدور نیست. در شعر سایه دو جنبه کاملاً متفاوت به چشم می خورد، نیمی از سروده های وی را غزلیاتی که از احساساتی کاملاً شاعرانه سرشار است، تشکیل می دهد و نیمی دیگر مجموعه ی اشعاری است که باصطلاح امروز در قالب نوین موزون ولی غیر مقفی سروده شده است. در حقیقت آثاری از ایشان که مبین احساسات درونی وی از تاثرات است مشخص و مربوط به پرواز اندیشه شاعرانه او است در غزلها و دوبیتی های وی همه جا متجلی است ولی تاثراتی که از زندگی مردم و وضع اجتماعی وی سخن می گوید بیشتر در فرم جدید شعر امروز خود نمایی می کند. دکتر یوسفی معتقد است: در غزل فارسی معاصر، شعر های سایه (هوشنگ ابتهاج) در شمار آثار خوب و خواندنی است. مضامین گیرا و دلکش، تشبیهات و استعارات و صور خیال بدیع، زبان روان و موزون و خوش ترکیب و هم آهنگ با غزل از ویژگی های شعر اوست و نیز رنگ اجتماعی ظریف آن یادآور شیوه دلپذیر حافظ است. وی در زمینه نو سرایی نیز طبع آزمایی کرده است آنچه از این قبیل سروده درون مایع و محتوای آنها تازه ابتکار آمیز است و چون فصاحت زبان و قوت بیان سایه با آن همگام شده، ترکیب این دو کیفیت با هم نتیجه مطلوب به بار آورده است. آثار: نخستین نغمه هاسرابسیاه مشقشبگیر زمینچند برگ از یلدایادنامه (ترجمه شعر تومانیان شاعر ارمنی، با همکاری نادرپور، گالوست خاننس و روبن)تا صبح شب یلدایادگار خون سروحافظ به سعی سایه(دیوان حافظ با تصحیح ابتهاج)تاسیان (اشعار ابتهاج در قالب نو) زندگی فعلی:هوشنگ ابتهاج هم اکنون در شهر کلن آلمان زندگی میکند.
زندگینامه خواجه نصیرالدین طوسی
ریاضیدان و منجم و فیلسوف الهی و سیاستمدار برجسته ایران
خواجه نصیرالدین محمد بن حسن جهرودی طوسی مشهور به خواجه نصیرالدین طوسی از اهالی جهرود از توابع قم بوده است که در تاریخ 15 جمادی الاول سال 597 هجری قمری ولادت یافته است. او به تحصیل دانش، علاقه زیادی داشت و از دوران جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حکمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گردید.
خواجه نصیرالدین طوسی ستاره درخشانی بود که در افق تاریک مغول درخشید و در هر شهری پا گذارد آنجا را به نور حکمت و دانش و اخلاق روشن ساخته و در آن دوره تاریک و در آن عصری که شمشیر تاتار و مغول خاندانهای کوچک و یا بزرگ را از هم پاشیده و جهانی از حملات مغولها به وحشت فرو رفته و همه در گوشه و کنار منزوی و یا فراری می شدند و بازار کسادی دانش و جوانمردی و مروت می بود و فساد حکمفرما. وجود و بروز چنین دانشمندی مایه اعجاب و اعجاز است.
خواجه نصیرالدین طوسی را دسته ای از دانشوران خاتم فلاسفه و گروهی او را عقل حادی عشر نام نهاده اند. بهرحال خواجه نصیرالدین دوره تحصیل ابتدایی را قسمتی نزد دائی خود بابا افضل ایوبی کاشانی و فخرالدین داماد که او شاگرد صدرالدین سرخسی و او شاگرد افضل الدین جیلانی و او شاگرد ابوالعباس ریوگیری و او شاگرد بهمن یار از شاگردان شیخ الرئیس ابوعلی سینا تحصیل کرده است.
بقول مولف آثار الشیعه خواجه نصیرالدین طوسی با سیدعلی بن طاوس حسینی و شیخ میثم بن علی بحرانی در مدرسه ابوالسعاده اصفهان متفقاً درس خوانده و بنا به عقیده دسته ای از مورخین ابن میثم در فقه استاد و در حکمت شاگرد خواجه نصیرالدین طوسی بوده است.
شهید ثانی در رساله چهل حدیث خود می نویسد محققاً خواجه نصیر در علوم منقول شاگرد پدرش بود که او از شاگردان فضل اله راوندی بود و او از شاگردان ثقه الاسلام سید مرتضی علم الهدی می باشد.
یکی از شاگردان خواجه نصیرالدین طوسی علامه حلی می باشد و علامه حلی در موقع اجازه دادن به یکی از شاگردانش بنام ابن زهره درباره استادش در همان اجازه نامه چنین می نویسد:
خواجه نصیرالدین طوسی افضل عصر ما بود و از علوم عقلیه و نقلیه مصنفات بسیار داشت او اشرف کسانی است که ما آنها را درک کرده ایم، خدا نورانی کند ضریح او را. قرائت کردم در خدمت او الهیات، شفای ابن سینا و تذکره ای در هیئت را که از تالیفات خود آن بزرگوار است. پس او را اجل محتوم دریافت و خدای روح او را مقدس کند.
در آن روزگاری که آوازه دانش خواجه نصیرالدین به اطراف و اکناف رسیده بود، رئیس ناصرالدین محتشم که از دانشوران اسماعیلیه بود بدیدار خواجه مایل شد و او را به قائنات دعوت کرد و مقدم او را بسیار گرامی داشت و خواجه مدتها در آنجا بود و کتاب تهذیب الاخلاق ابن مسکویه را به فارسی ترجمه و شرح داد و بنام اخلاق ناصری تالیف کرد.
خواجه نصیرالدین طوسی در خدمت هلاکوخان ایلخان مغول
خواجه نصیرالدین طوسی در تمام امور کشوری و لشگری مغول برای نیل به مقاصد عالیه خود دخالت داشته و تا اندازه ای که توانست از پیش آمدها و سختی های ناگوار که متوجه جامعه مسلمین می شد جلوگیری می کرد، گاهی با سخنان علمی و زمانی با گفتگوهای مختلف و هنگامی با اندرزهای سیاسی مقاصد مهم اساسی خود را با دست هلاکوخان انجام می داد پیشرفتهای علمی و نوازش فضلاء و علما با دست خواجه صورت می گرفت و روی این نظریات روزبروز در دربار هلاکو محبوبتر شده و مورد توجه خاص ایلخان می گردید.
خواجه نصیرالدین همیشه اصول مقاصد دینی را نصب العین خود قرار داده و تمام حرکات سیاسی و علمی که شایسته یک مرد دینی آشنا به مصالح اجتماعی و سیاسی اسلامی است بکار می بست. یکی از اقدامات مهم خواجه نصیرالدین طوسی تشویق هلاکوخان به فتح بغداد و برانداختن دودمان عباسی و کشتن خلیفه به دست ایلخان مغول بود.
تاسیس رصدخانه به تشویق هلاکو بوسیله استاد طوس
محقق طوسی به اتفاق کلیه مورخین آن عصر بر عقل هلاکو چیره شده و تا می توانست از قدرت و تسلط او بنفع کشور خود استفاده می کرد و به جهان علم و ادب خدمت کرد و به نیروی اراده و تدبیر خود توانست عقاید و آراء خود را بنام دلالت های فلکی عملی ساخته و از اوهام و خرافاتی که مانند حسام الدین منجم ها بنام نجوم می گفتند جلوگیری کند و در اثر نوازشهای محقق طوسی دانشمندان توانستند با فراغت بال مشغول تالیف و تصنیف و اشتغالات علمی شده و هر کدام در محیط تاریکی که بر اثر فساد اخلاق و کشتارها و خونریزیهای پراکنده، آشفته شده بودند، مشعل فروزانی گردیده و در تشریح فضائل بکوشند و تا اندازه ای از فساد اخلاق و بیدادگری جلوگیری نمایند.
رفتن محقق طوسی به حله جهت زیارت شیخ نجم الدین ابوالقاسم حلی مولف کتاب شرایع الاسلام تاثیر عمیقی در محافل علمی اسلامی نمود و یک درس عبرتی بود که تاکنون داستان آن بر سر زبانها است. از جمله اقدامات دیگر خواجه نصیرالدین طوسی که تاریخ هیچوقت آن را فراموش نخواهد کرد تاسیس رصدخانه مراغه می باشد که از یادگارهای علمی و فلکی خواجه طوس می باشد که بدست او با همراهی عده ای از فضلا و دانشمندان بنا شده این رصدخانه از مشهورترین رصدخانه های اسلامی است که در شرق نزدیک خاورمیانه ذکر شده و آوازه آن تمام جهان آن روز را فرا گرفته و تاکنون با این همه تطورات و تغییراتی که در جهان پدید آمده باز نام آن رصدخانه هنوز با اسم بانی آن بر سر زبانهاست.
بدستور محقق بزرگ طوسی فخرالدین ابوالسعادات احمد بن عثمان مراغی معمار معروف آن عصر ساختمان وسیع و با شکوه رصدخانه را با نقشه استاد شروع نموده و محلی که برای رصدخانه انتخاب شده بود تلی است که در شمال غربی شهر مراغه واقع شده بود و اینک بنام رصد مراغه معروف است.
برای کمک به رصدخانه علاوه بر کمکهای مالی دولت اوقاف سراسر کشور نیز در اختیار خواجه گذارده شده بود که از عشر آن جهت امر رصدخانه و خرید وسائل و اسباب و آلات و کتب استفاده می نمود. و در نزدیکی رصدخانه کتابخانه بزرگی و بسیار عالی ساخته شده بود که در حدود چهارصد هزار جلد کتاب نفیس جهت استفاده دانشمندان و فضلا قرار داده بود که از بغداد و شام و بیروت و الجزیره بدست آورده بودند. و در جوار رصدخانه یک سرای عالی از برای خواجه و جماعت منجمین ساخته بودند و مدرسه علمیه ای جهت استفاده طلاب دانشجویان ساخته شده بود و این کارها مدت 13 سال بطول انجامید، تا اینکه ایلخان هلاکوی مغولی در سال 663 درگذشت. لیکن خواجه تا آخرین دقایق عمر خود مواظبت و اهتمام بسیار نمود که آن رصدخانه و کتابخانه از بین نرود و خللی در کار آنجا رخ ندهد.
بنای رصد خانه مراغه از افراط و تفریط منجمین آندوره جلوگیری کرده و از اوهام و خرافاتی که بنام دلالت های فلکی انتشار پیدا کرده بود و مغولان آن را دامن می زدند جلوگیری کرد. یکی از دانشمندان مشهور امریکا بنام فاندیک در یکی از تعلیقات خود می نویسد: دانشمندان نجومی اروپا برای هر یک از کوههای کره ماه نامهائی از فضلای جهان را که خدمات شایسته ای به جهان علم کرده اند نام گذاری نموده اند از جمله یکی از کوههای کره ماه بنام خواجه نصیرالدین طوسی نامگذاری شده است.
به هرحال عظمت روحی محقق طوسی نشاط مخصوصی در قلب فضلای رنج دیده و آواره از وطن آن زمان ایجاد کرده و سبب شده بود که تمام مشقات و صدمات خانمانسوز را در اطاق نسیان گذارده و با شوق وافری در حمایت استاد بدرس و بحث در دانشگاهی که او در مراغه و بغداد ایجاد کرده بود اشتغال ورزیده و معضلات هر علمی را مطرح و با تبادل افکار وسعه اطلاعات استاد کل حل نمایند.
بعضی از کتب مشهور خواجه نصیرالدین طوسی
1- شرح اشارت ابن سینا
2- تجرید الاعتقاد
3- التذکره فی علم الهیئت بنام تذکره نصیریه
4- تحریر المجسطی در هیئت و نجوم
5- اخلاق ناصری
6- اوصاف الاشراف در عرفان
7- الادب ابوخیر للولد الضغیر با اشعار عربی و فارسی ازخود خواجه
8- جواهر الفرائض اصول علم فرائض و مواریث
9- اساس الاقتباس در فن منطق
10- بیست باب در اصطرلاب در علوم غریبه
11- زیج ایلخانی
12- مثلثات کروی
و همچنین رسالات و کتب متعددی در منطق و هیئت از خواجه باقیمانده است تالیفات خواجه به سال 1652 میلادی به زبان لاتین در لندن به طبع رسیده است و همچنین در مصر و هندوستان و ایران قسمتی چاپ شده است که بعداً با همکاری خواجه دست اندرکار امر رصد شده بودند از قبیل: علامه قطب الدین شیرازی شمس الدین شیروانی حسام الدین شامی دامغانی کمال الدین الابکی علی بن محمود نجم الدین اصطرلابی صدرالدین علی بن خواجه نصیر طوسی که متولی رصدخانه نیز بوده و فومنجی چینی و محی الدین مغربی و فریدالدین ابوالحسن بن حیدر بن علی طوسی از جمله دانشمندان معروف عصر خود در حکمت و عرفان و اشراق بوده و در علم ریاضی و نجوم و رصد کواکب از سرآمدان عصر خود بوده اند.
داوری تاریخ درباره خواجه نصرالدین طوسی
گروهی خواجه را بر هم زننده وحدت دولت عربی و اسلامی می پندارند و می گویند بدست او وحدت عربی در آن زمان پاشیده شد. خوبست در تاریخ بی غرضانه داوری کرد تا معلوم شود نامه های خلیفه عباسی معاصر سلطان خوارزمشاه به چنگیزخان مغول و تشویق او در حمله به ایران برای از بین بردن دولت عظیم الشان اسلامی ایران که مقدمه هجوم چنگیزیان به بغداد گردید، و در حقیقت خواجه در این باب گناهی نداشت و اگر لیاقت خواجه پس از آن همه وقایع و خونریزی به داد مسلمانان نرسیده بود، جهان اسلامی امروز چه وضعیتی داشت؟
در حدود چهل سال کم و زیاد ایران در دست چنگیزیان غیرمسلمان قتل عام می شد و در تمام این مدت دربار خلفای عباسی در دو طرف دجله در بغداد به عیش و نوش مشغول و خوشحال بودند که یک حکومت مقتدر و نافع با آن که مسلمان بود، لکن کعبه مصنوعی دربار عباسی را بنام دین و ایمان سجده نمی کرد منقرض می شد. در صورتی که اساس و بنیاد خلفای عباسی و انقراض بنی امیه با دست ایرانیان مسلمان انجام گرفت و عاقبت بدست آنان نیز واژگون شد.
وفات خواجه نصیرالدین طوسی
در سال 672 هجری قمری خواجه نصیر با جمعی از شاگردان خود به بغداد رفت که بقایای کتابهای تاراج رفته را جمع آوری و به مراغه ارسال دارد اما اجل مهلتش نداد و در تاریخ 18 ذی الحجه سال 672 هجری قمری در بغداد دار فانی را وداع گفت و جسدش را به کاظمین انتقال داده و در جوار امامین همامین مدفون گردید.
زندگینامه بیوک ملکی، اشعار بیوک ملکی
زندگینامه:بیوک ملکی در سال 1339، در روستای «زرجه بستان» از توابع قزوین به دنیا آمد. تحصیلاتش را در تهران گذراند. از طریق پدر با شعر آشنا شد و با تشویقهای مدیر خوب دبیرستانش، آقای نیکروش با آن انس گرفت.بعد از انقلاب اسلامی کار خود را با مطبوعات، از جلسات شعر کیهان بچهها شروع کرد و به تربیت: در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مرکز رادیو، حوزه هنری و انتشارات سروش کار کرد.او که از سال 1367 تاکنون، یکی از اعضای سردبیری مجله «سروش نوجوان» است، علاوه بر فعالیتهای مطبوعاتی، مجموعه شعرهای زیر را هم برای کودکان منتشر کرده است.«کلاغپر» (مجموعه مشترک) 1362، «آفتاب و مهتاب» (مجموعه مشترک) 1364، «ستاره باران» 1366، «بر بال رنگین کمان» 1370، «پشت یک لبخند» 1371، «کوچه دریچهها» 1376، «از هوای صبح» 1376، «در پیادهرو» 1379.تعدادی از آثار این شاعر هنرمند که جزء برگزیدگان بیست سال شعر کودک و نوجوان ایران و «ادبیات پایداری» است که در سالهای گوناگون از سوی مجلات و نهادهای فرهنگی، بهعنوان کتاب سال برگزیده شدند.
شعر " بوی نرگس " از آثار بیوک ملکی است که برای نوجوانان و با موضوع " امام زمان (عج) " سروده شده است: بال در بال پرستوهای خوبمی رسد آخر سوار سبزپوشجامه ای از عطرنرگس ها به تنشالی از پروانه ها بر روی دوشپیش پای او، به رسم پیشواز؛ابر با رنگین کمان، پل می زندباغبان هم - باغبان نوبهار -بر سر هر شاخه ای، گل می زندتا می آید پرده ها از خانه هاباز توی کوچه ها سر می کشندمرغ های خسته و پربسته هماز میان پرده ها، پر می کشنددر فضای باغ ها، پر می شودباز هم فواره گنجشک هاهرکجا سرگرم صحبت می شوندشاخه ها درباره گنجشک هاباز می پیچد میان خانه هابوی صندل، بوی کندر، بوی عودمی رسد فصل بهاری جاودانفصلی از عطر و گل و شعر و سرود
محمدجواد محبت محمدجواد محبت محمدجواد محبت زادروز 1321 کرمانشاه ملیت ایرانی زندگینامه
کودکی و تحصیلات را در کرمانشاه گذراند و سپس به عنوان معلم در روستاهای قصر شیرین به خدمت مشغول شد. شعرهای او از سال 1340 تا 1354 در مجلات توفیق، خوشه، روشنفکر، دریچه، تهران مصور و هفتهنامه مشیر چاپ میشد. از سال 62 به گروه مولفین کتابهای درسی پیوست و آثاری از او در کتابهای دوم، سوم و چهارم ابتدایی درج شد. محبت همچنین در زمینه نقد شعر و قصهنویسی فعال است. او از آغاز فعالیت خود تا به امروز با کانون شعرا و نویسندگان امور تربیتی اداره کل آموزش و پرورش کرمانشاه و انجمنهای ادبی رشید یاسمی، شعر جوان و ادیبان ایران همکاری داشتهاست. وی یکی از چهار شاعری است که جایزه شعر فروغ به او اختصاص یافتهاست. وی از شاعران توانا و چهرههای ماندگار و نام آشنای کرمانشاه و کشور است وی دارای دیپلم از دانشسرای مقدماتی است و پس از طی مراحل تحصیل به استخدام آموزش و پرورش درآمد. آثار
تعدادی از آثار وی به شرح زیر هستند: از خیمههای عاشورا آن سوی چهره زرد خورشید موج عطرهای بهشتی (سرودههایی برای مجمد) خانه هل اتی (شعرهای علوی) آه... ای بانوی طوبی سایه آه... (فاطمیات) گریه دل ناصبوران (شعرهای عاشورایی) گلوی سبز آواز (مجموعه شعرهایی برای حضرت امام (ره)) خاطرات سبز (مجموعه شعر نوجوانان) از مرزهای فریاد (دفتر سرودههای انقلابی) گزیده ادبیات معاصر (مجموعه شعر) قلب را فرصت حضور دهید (مجموعه شعر) آخرین کتاب در دست انتشار «اشک لطف میکند» نام دارد. نمونه شعر
دو کاج،نماز و آشنای همیشه خوباز مشهورترین سرودههای محبت هستند که در کتابهای فارسی دوران ابتدایی ایران به چاپ رسیدهاند. جوایز دریافت جایزه شعر فروغ در سال 1352 دریافت دو بار تقدیرنامه در سالهای جنگ همفکران
یکی از همفکران محمد جواد محبت، جلال آل احمد بود. این دودر قصر شیرین باهم آشنا شدند. از نظر دیگران
یداللّه عاطفى شاعر توانا و نامور کرمانشاهى درباره شعر او چنین مىنویسد
قریحه شاعرى و ذوق فطرى جواد محبت، شاعر حساس و نازک خیال را بیشتر باید در قالب اشعار نوى او جستجو کرد که هرچه سروده نیکو بود. و زبان شعرى مخصوصى دارد. یکى از بهترین اشعار نیمایى و لطیف و شورانگیز او منظومه بلند فصلى از یادها است. این منظومه در عین حال که بازگو کننده خاطرات گذشته شاعر است ولى جاى جاى آن، اندیشههاى اجتماعى و دید سیاسى و مبارزاتى مردم آمیخته است.
آرا و گرایشهای خاص
محمد جواد محبت بنا به عقیده و آرایی که دارد مخالف جنگ و خونریزی است. بدان علت دربیانیهای که از سوی روشنفکران و آزادیخواهان ایران علیه جنگ آمریکا و عراق صادر گشتهاست، این بیانیه راامضاء کرده وتمایل خودرا به صلح و دوستی ابراز داشت.
زندگینامه محمدتقی بهار
وی در سال 1265 در مشهد چشم به جهان گشود.پدرش میرزا محمدکاظم صبوری نام دارد.
بازدید: 11,340 نفر
نام: محمدتقی نام خانوادگی: بهار تاریخ تولد: 1265 محل تولد: مشهد --------------- وی در سال 1265 در مشهد چشم به جهان گشود.پدرش میرزا محمدکاظم صبوری نام دارد. او از چهار سالگی به مکتبخانه رفت و تحصیلاتش را آغاز نمود. در سال 1272 با شاهنامه از طریق پدرش آشنا شد و در همین سال اولین شعر خود را در بحر شاهنامه سرود و از پدر خود جایزه دریافت کرد. وی از سال 1273 تا 1278 تحصیلاتش را در مدرسه ادامه داد و علاوه بر مدرسه در محفل پدرش نیز می آموخت.در سال 1280 پدرش که او را از شاعری منع و به کاسبی تشویق کرد اما او دنباله کار شعر را رها نکرد.در سال 1283 پدرش فوت شد و مسئولیت سرپرستی خانواده به دوش بهار افتاد ولی او تحصیلات ادبی خود را با وجود تمام مشکلاتی که داشت ادامه داد و در همان سال لقب پدرش، ملک الشعرایی آستان قدس را از مظفرالدین شاه دریافت کرد.
در سال 1329 بهار به بیماری سل مبتلا شد. به ریاست او در تهران «جمعیت ایرانی هواداران صلح» تشکیل شد و با وزارت فرهنگ نیز قراردادی برای تألیف کتاب «سبک شناسی شعر فارسی» بست که به علت بیماری ناتمام ماند.همچنین قصیده «جغد جنگ» را در ستایش صلح سرود.بهار سرانجام در سال 1330 بر اثر بیماری سل درگذشت.پیکر او از مسجد سپهسالار تا آرامگاه ظهیر الدوله در شمیران تشییع و در همانجا به خاک سپرده شد.کتاب ها: احوال فردوسی تاریخ تطور شعر فارسی تاریخ مختصر احزاب سیاسی چهارخطابه دستور پنج استاد دیوان اشعار زندگانی مانی سبک شناسی شعر در ایران قبر امام رضا (ع) فردوسی نامه یادگار زریرانتصحیح ها: تاریخ بلعمی تاریخ سیستان رساله نفس شاهنامه فردوسی مجمل التواریخ و القصص منتخب جوامع الحکایات و لوامع الروایات عوفی
زندگینامه پروین اعتصامی
پروین اعتصامی در 25 اسفند 1285 خورشیدی برابر با 17 مارس 1907 میلادی در شهر تبریز متولد شد. بازدید: 41,227 نفر
رخشنده اعتصامی معروف به پروین اعتصامی در 25 اسفند 1285 خورشیدی برابر با 17 مارس 1907 میلادی در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی (اعتصام الملک) از رجال نامی و نویسندگان و مترجمان مشهور اواخر دوره قاجار بود و در آن زمان ماهنامه ادبی «بهار» را منتشر می کرد. مادرش اختر فتوحی فرزند میرزا عبدالحسین ملقب به مُقدّم العِداله و متخلص به "شوری"از واپسین شاعران دوره قاجار، اهل تبریز وآذربایجانی بود.
وی تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت. در سال هزار و دویست و نود و یک در حالی که کودکی بیش نبود با خانواده به تهران آمد. از این رو پروین از کودکی با مشروطه خواهان و چهره های فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبان های فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی در منزل آموخت.پایان نامه تحصیلی خود را از مدرسه آمریکایی تهران گرفت و در همانجا شروع به تدریس کرد.
نوزده تیر ماه 1313 با پسر عموی پدرش فضل الله همایون فال ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه، خانه شوهر رفت. پیوند زناشویی وی با پسر عمویش که رئیس شهربانی کرمانشاه بود و اخلاقی نظامی داشت و با روحیات شاعرانه پروین سازگار نبود بیش از دو و نیم ماه دوام نداشت.
وی پس از جدایی از همسر، مدتی کتابدار کتابخانه دانشسرای عالی بود. دیوان اشعار وی بالغ بر 2500 بیت است. وی در پانزدهم فروردین 1320 شمسی به علت ابتلا به حصبه درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم در مقبره خانوادگی به خاک سپرده شد.
شعری که بر روی سنگ مزارش نوشته شده:
اینکه خاک سیهش بالین است اختر چرخ ادب پروین است گر چه جز تلخی ز ایام ندید هر چه خواهی سخنش شیرین است صاحب آنهمه گفتار امروز سائل فاتحه و یاسین است دوستان به که ز وی یاد کنند دل بی دوست دلی غمگین است خاک در دیده بسی جان فرساست سنگ بر سینه بسی سنگین است بیند این بستر و عبرت گیرد هر که را چشم حقیقت بین است هر که باشی و ز هر جا برسی آخرین منزل هستی این است آدمی هر چه توانگر باشد چون بدین نقطه رسید مسکین است اندر آنجا که قضا حمله کند چاره تسلیم و ادب تمکین است زادن و کشتن و پنهان کردن دهر را رسم و ره دیرین است خرم آنکس که در این محنت گاه خاطری را سبب تسکین است
تاریخ: چهارشنبه , 17 آبان 1402 (20:29)