امروز چهارشنبه 07 آذر 1403 http://aghaghia.cloob24.com
0

حکایت اندرز پدر :  

 

یاد دارم که در ایام طفولیت ، متعبد و شب خیز بودم . شبی در خدمت پدر ، رحمة الله علیه ، نشسته بودم و همه شب ، دیده بر هم نبسته و مُصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته .

پدر را گفتم : از اینان ، یکی سر برنمی دارد که دوگانه ای بگزارد . چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند .

گفت : جان پدر ! تو نیز اگر بخفتی ، بِه از آن که در پوستینِ خلق ، اُفتی .

    تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

تعداد جمله‌ها :

1-یاد دارم

2- که در ایام طفولیت، متعبد و شب خیز بودم .

3- شبی در خدمت پدر ، نشسته بودم

4- رحمة الله علیه ،

5- و همه شب ، دیده بر هم نبسته

6- و مُصحف عزیز بر کنار گرفته

7- و طایفه ای گرد ما خفته .

8- پدر را گفتم :

9- از اینان ، یکی سر برنمی دارد

10- که دوگانه ای بگزارد .

11- چنان خواب غفلت برده اند

12- که گویی نخفته اند

13- که مرده اند .

14- گفت :

15- جان پدر !

16- تو نیز اگر بخفتی ،

17- بِه از آن

18- که در پوستینِ خلق ، اُفتی .

    تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

آرایه‌های ادبی :

یاد دارم که در ایام طفولیت ، متعبد و شب خیز بودم . شبی در خدمت پدر ، رحمة الله علیه ، نشسته بودم و همه شب ، دیده بر هم نبسته و مُصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته .

 

شب‌خیز : کنایه از شب‌زنده‌داری

 

دیده نبستن : کنایه از بیدار ماندن

 

سجع : گرفته ، خفته

 

 

 

پدر را گفتم : از اینان ، یکی سر برنمی دارد که دوگانه ای بگزارد . چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند .

 

سر برداشتن : کنایه از بیدار شدن

 

خواب غفلت : اضافه‌ی تشبیهی

    رکن اول : غفلت

    رکن دوم : خواب

 

سجع : برنمی‌دارد ، بگزارد  

         برده‌اند ، مرده‌اند

 

گفت : جان پدر ! تو نیز اگر بخفتی ، بِه از آن که در پوستینِ خلق ، اُفتی .

 

سجع : بخفتی ، افتی

در پوستین خلق افتادن : کنایه از غیبت کردن

     تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

متن ساه و روان حکایت :

 

یاد دارم که در ایام طفولیت ، متعبد و شب خیز بودم :

به یاد می‌آورم که در دوره‌ی کودکی عبادت و شب‌زنده‌داری می‌کردم .

 

شبی در خدمت پدر ، رحمة الله علیه ، نشسته بودم و همه شب، دیده بر هم نبسته و مُصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته :

شبی در کنار پدر ، که رحمت خدا بر او باد ، نشسته بودم . تمام شب نخوابیدم و قرآن می‌خواندم و گروهی در اطراف ما خوابیده بودند .

 

پدر را گفتم : از اینان، یکی سر برنمی دارد که دوگانه ای بگزارد . چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند :

به پدر گفتم : از اینها ، یکی بیدار نمی‌شود که نماز صبح بخواند . چنان غافل و بی‌خبرند که انگار نخوابیده‌اند ، بلکه مرده‌اند .

 

گفت : جان پدر ! تو نیز اگر بخفتی ، بِه از آن که در پوستینِ خلق ، اُفتی :

گفت : عزیز پدر ! تو هم اگر می‌خوابیدی بهتر از آن بود که غیبت مردم را کنی .

 

 

0

درس 2 : چشمه ی معرفت

 

چشمه ی معرفت : اضافه ی تشبیهی

معرفت به چشمه تشبیه شده است .

رکن اول : معرفت

رکن دوم : چشمه 

 

 

بند 1 :

در یکی از سال‌های نوجوانی که کنجکاوی خستگی‌ناپذیری داشتم ...

 

کنجکاوی خستگی ناپذیر : تشخیص ،

خستگی ناپذیر بودن را به کنجکاوی نسبت داده است .

      تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

بند 2 :

با نگاه های کنجکاوانه و تشنه به درس بزرگ طبیعت می نگریستم .

نگاه های ... و تشنه : تشخیص ، تشنه بودن را به نگاه نسبت داده است .

 

درسِ ... طبیعت : اضافه ی تشبیهی

طبیعت را به درس تشبیه کرده است .

رکن اول : طبیعت

رکن دوم : درس

 

گوش می دادم ، چشم می دادم ، دل می دادم .

مراعات نظیر : چشم ، گوش ، دل

 

گوش می دادم ، چشم می دادم ، دل می دادم : کنایه از توجه بسیار

 

روحم چنان غرق فهمیدن بود که از هیجان می لرزید .

تشخیص : لرزیدن و فهمیدن و هیجان داشتن را به روح نسبت داده است .

 

غرق ... بودن : کنایه از بی نهایت جذب چیزی شدن .

 

 

چشمه های معرفت از درون من سر باز خواهند کرد .

چشمه ی معرفت : اضافه ی تشبیهی

معرفت به چشمه تشبیه شده است .

رکن اول : معرفت

رکن دوم : چشمه 

رکن سوم : سر باز کردن

 

آب های زلال و سرد و گوارای فهم و دانایی در من خواهد جوشید .

مراعات نظیر : زلال ، سرد ، گوارا

 

آب هایِ ... فهم و دانایی : اضافه ی تشبیهی

رکن اول : فهم و دانایی

رکن دوم : آب ها 

رکن سوم : خواهد جوشید

 

در کلاسِ شگفت آفرینش ... جاذبه‌ی خالق درس را با همه‌ی وجودم لمس می‌کردم .

کلاسِ شگفت آفرینش : اضافه ی تشبیهی

آفرینش به کلاس تشبیه شده است .

رکن اول : آفرینش

رکن دوم : کلاس

 

مراعات نظیر : کلاس ، درس

 

      تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

غرقه‌ی شکوه و اعجاز زیبایی خلقت بودم ...

غرق چیزی بودن : کنایه از بی نهایت جذب چیزی شدن .

 

      تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

بند 4 :

 

آب ، این روح مذاب امید و زندگی ، تازه نفس ، جوان ، زلال و نیرومند با گام های استوار و امیدوار شتابان می رفت ،

آب ، این روح مذاب : تشبیه آب به روح

             رکن اول : آب

            رکن دوم : روح

 

روح ... امید و زندگی : تشخیص

داشتن روح را به امید و زندگی نسبت داده است .

 

آب ... تازه نفس ، جوان ، زلال و نیرومند با گام های استوار و امیدوار شتابان می رفت .

تشخیص : تازه نفس بودن ، جوانی ، نیرومندی ، گام برداشتن ، امیدوار بودن ، شتابان رفتن را به آب نسبت داده است .

 

تا خود را به دهان خشک زمین و صدها کشتزار سوخته و نگاه های پژمرده ی هزاران درخت تشنه برساند .

تشخیص : داشتن دهان را به زمین نسبت داده

تشخیص : نگاه کردن و تشنه بودن به درخت نسبت داده شده است .

 

در رگ های خشکیده ی جوی های مزرعه و کوچه باغ های مرده ، جاری گردد .

اضافه ی تشبیهی : رگ های ... جوی ها

          رکن اول : جوی

          رکن دوم : رگ

 

تشخیص : مردگی را به کوچه باغ ها نسبت داده است .

     تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

بند 5 :

 

بر روی سبزه‌ها و کشته‌های سیراب ، درختان سریبز باغ و صحرا را دیدم ...

تشخیص : کشته های سیراب

سیراب بودن به سبزه ها نسبت داده شده است .

 

شاخه ی دست های خویش را به آسمان برافراشته بودند و دعا می کردند .

اضافه ی تشبیهی : شاخه ی دست ها  

شاخه ی درختان را به شاخه ، تشبیه کرده است .

رکن اول : شاخه

رکن دوم : دست

 

تشخیص : بر افراشتن  دست و دعا کردن را به درخت نسبت داده است .

برافراشتن دست : کنایه از مناجات با پروردگار

 

کودکان پرنشاط گل بوته ها و نوجوانان امیدوار ذرت ها در گوش نسیم ، آمین می گفتند .

اضافه ی تشبیهی : کودکانِ پرنشاطِ گل بوته ها

گل‌بوته‌ها به کودکان تشبیه شده‌اند .

رکن اول : گل‌بوته‌ها

رکن دوم : کودکان

 

اضافه ی تشبیهی : نوجوانانِ امیدوارِ ذرت ها

ذرت‌ها به نوجوان تشبیه شده‌اند .

رکن اول : ذرت

رکن دوم : نوجوان

 

تشخیص : آمین گفتن گل بوته ها و ذرت ها

 

تشخیص : گوش نسیم

گوش داشتن را به نسیم نسبت داده است

 

با همه‌ی ساقه‌های سرسبز ، رفیق و خویشاوندم .

تشخیص : رفاقت و خویشاوندی با ساقه های سرسبز

 

      تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

بند 6 :

 

نسیم مانند مادری مهربان و آداب دان که به کودکان خویش ، حق شناسی و ادب می آموزد ،

تشبیه : نسیم به مادری مهربان و آداب دان تشبیه شده است .

رکن اول : نسیم

رکن دوم : مادر 

رکن سوم : مهربان و آداب دان

 

 

سرهای نهال‌های جوان و بوته‌های نوزاد خویش را به نشانه‌ی احترام و وداع با من خم کرده بود .

تشبیه : نهال‌ها را به جوان تشبیه کرده است .

رکن اول : نهال

رکن دوم : جوان

 

تشبیه : بوته ها را به نوزاد تشبیه کرده است .

رکن اول : بوته‌ها

رکن دوم : نوزاد

 

تشخیص : خم کردن سر را به نهال ها و بوته ها نسبت داده است .

 

به احساسات خاموش ... این طبیعت و سبزه های معصوم پاسخ می گفتم .

تشخیص : احساس داشتن به طبیعت نسبت داده شده است .

 

تشخیص : احساس داشتن و معصومیت به سبزه ها نسبت داده شده است .

 

برگ درختان سبز در نظر هوشیار

هر ورقش دفتری است معرفت کردگار

تضمین : ( استفاده از بیت یا گفته ی بزرگان در نوشته )

تضمین بیت سعدی

 

تشبیه : هر برگ درخت ، به دفتر تشبیه شده است .

دفتری معرفت کردگار : تشبیه معرفت کردگار به دفتر

رکن اول : معرفت

رکن دوم : دفتر

 

0

 

انواع جمله از نظر لحن و مفهوم

 

   تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

   تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

  تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

  تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

  تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

جمله های خبری ، خبری را بیان می کنند .

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

جمله ی پرسشی ، سوال خود را بیان می کند .

 

  تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

جمله ی امری استفاده می کنیم .

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

جمله های عاطفی ، حاوی احساس ما درباره ی یک چیزی یا کسی است .

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری چهارم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

0

دانش های ادبی: واژه‌های هم‌خانواده

گاه دو یا چند واژه، ریشه ی یکسانی دارند. همچنین ارتباط معنایی نیز با هم دارند.

این واژه ها دو دسته هستند.

1 - ممکن است از زبان عربی وارد زبان فارسی شده باشند. مانند:

هاجر، مهجور، هجر، هجران، مهاجرت

در این صورت باید حروف مشترکی داشته باشند. گاه سه حرف و گاهی بیشتر.

مدرسه، دروس، تدریس، مدرس که در سه حرف «د، ر، س» مشترکند.

و یا:

زلزله، تزلزل، متزلزل

که در چهار حرف «ز، ل، ز، ل» با یکدیگر مشترکند.

همچنین، این حروف مشترک باید به ترتیب در واژه به کار رفته باشند. مانند:

معلم، عالم، تعلیم  که سه حرف «ع، ل، م» به ترتیب در این واژه ها به کار رفته و واژه ی «عامل» به خاطر اینکه ترتیب حروف اصلی آن، به صورت «ع، م، ل» است نمی تواند در گروه واژه های هم خانواده ی بالا قرار گیرد.

 تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک» بخش تصاویر زیباسازی» سری ششم www.pichak.net کلیک کنید  تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک» بخش تصاویر زیباسازی» سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک» بخش تصاویر زیباسازی» سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

2 – واژه های فارسی که از یک مصدر یا واژه گرفته شده اند. مانند:

گلدان، گلخانه، گلپوش، گلکاری

بیدار، بیدارباش، شب بیداری

پوشش، پوشیده، پوشاک، پوشه، پوشینه، بهپوش، تن پوش

یک تمرین برای شما:

واژه ها ی هم خانواده را در کنار هم بنویسید.

ناتوانی – منتظر – آینده ساز – پشتگرمی – رها - بریده – گرفته - جهش – نتوانست - رسیدگی - لرزان – سازگار – گرفتار - پشتی - برش – انتظار – رسانا – جهنده – دستگیری - توانا - زمین لرزه – سازش – پشتیبان – رستگاری – ناظر – توانمند -  

     تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک» بخش تصاویر زیباسازی» سری چهارم www.pichak.net کلیک کنید    

0

درس سوم: نسل آینده‌ساز

عکس عاشقانه کارتونی -www.taknaz.ir

جوان و نوجوان، چشمه ی جوشان نیرو و استعداد است.

تشبیه جوان و نوجوان به چشمه

چشمه ی جوشان نیرو و استعداد. (اضافه ی تشبیهی)

تشبیه نیرو و استعداد به چشمه

  عکس عاشقانه کارتونی -www.taknaz.ir

جوانان و نوجوانان ما اهل فکر کردن، دریافتن و تحلیل

کردن [ هستند ].

چون هستند به متن اصلی اضافه شده، در قلاب نوشته شده است.

از زمین تا آسمان تفاوت کرده است: کنایه از تفاوت بسیار.

  عکس عاشقانه کارتونی -www.taknaz.ir

پرچم برافراشته: کنایه از پیروزی.

پاره های دل، کنایه از بسیار دوست داشتنی.

(سال های) طلایی، کنایه از باارزش.

دامان گرم و مهربان نظام اسلامی : تشخیص

  عکس عاشقانه کارتونی -www.taknaz.ir

0

درس یک : جمله

  

 

شرط جمله ، انتقال پیام هست ؛ چه با یک واژه ، چه به کمک چندین واژه .

شنونده یا خواننده باید پیام شما رو کامل دریافت کنه تا متوجه منظورتون بشه و پاسخ متقابل بده .

 

: زیبا ،

: اومدم .

می‌بینید که این عبارت کوتاه ، از دو بخش تشکیل شده . مثل این که قسمتی از یک داستان و یا خاطره‌ی روزانه‌ی هر کدوم از ماهاست . مکالمه‌ای که برای شما هر روز بارها تکرار میشه .

در عبارت اول ، فردی مورد خطاب قرار می‌گیره و در قسمت دوم فرد مورد خطاب ، پاسخ میده .

با وجود این که هر عبارت تنها از یک واژه تشکیل شده ، اما برای شنونده پیام کاملی داره . پس هر کدوم به تنهایی ، یک جمله ‌ست .

 

پدر ، مادر ، اعضای خانواده ، دوستان و یا هر کس دیگه ای در طول روز بارها شما رو صدا می‌کنن :

- پریسا

- رضا

- فاطمه

- علی

- دنیا

- بهزاد

این یعنی : « فلانی با شما کار دارم . »

و شما هم که با این یک کلمه ، پیام طرف مقابلتونو دریافت کردید ، همین‌طور کوتاه پاسخ میدید :

-اومدم .

- مَدَم

- بله ؟

- هان ؟

- چیه ؟

- آ ؟

- ها ؟

و پاسخ شما با این‌که خیییلی کوتاهه ، یعنی : « چرا منو صدا کردید ؟ چه کار دارید ؟ »

 

 

حالا به عبارت‌های زیر توجه کنید :

 

ب- همیشه برای انجام کارهای کوچک و بزرگ

خب « برای انجام کارهای کوچک و بزرگ » چی ؟

درسته که این عبارت از 7 واژه تشکیل شده ، اما شما هنوز پیامی دریافت نکردید و همچنان منتظرید ببینید طرف مقابلتون چی می‌خواد بگه .

 

و یا این عبارت :

ج- روزها خورشید جهان افروز با شکوه تمام ، سبزه‌ها ، درختان ، گل ها و طبیعت

اینجا هم با وجود این‌که 10 واژه پیاپی به کار رفته ، اما پیام کاملی دریافت نمیشه و شنونده چشم به دهان گوینده می‌مونه و منتظره ببینه جمله چطور کامل میشه و چه مفهومی قراره بیان شه .

پس جمله :

جمله از یک یا چند واژه تشکیل میشه که بیان‌گر پیام کاملی ، از گوینده یا نویسنده ست .

  

 

 

0

 

دانش‌های زبانی ، نهاد

   

  

نهاد ، صاحب خبر است . بخشی از جمله است که انجام کاری را یا داشتن حالتی را به آن نسبت می‌دهیم .

 

آفریدگار همه‌ی شکوفه‌ها و زیبایی‌ها ، اوست .

در این جمله ، آفریدگار بودن را به او نسبت داده‌ایم .

پس « او » گروه نهادی است .

 

نوجوانی ،  شبیه به رویا است .

در این جمله ، شبیه رویا بودن را به نوجوانی نسبت داده‌ایم .

پس « نوجوانی » گروه نهادی است .

 

درختِ کاجِ حیاطِ خانه یِ مادربزرگِ سمانه ، تماشایی است .

در این جمله ، تماشایی بودن را به درختِ کاجِ حیاطِ خانه یِ مادربزرگِ سمانه نسبت داده‌ایم .

پس « درختِ کاجِ حیاطِ خانه یِ مادربزرگِ سمانه » گروه نهادی است .

 

نوجوانی تقریباً از یازده سالگی آغاز می شود .

در این جمله ، آغاز شدن را به نوجوانی نسبت داده‌ایم .

پس « نوجوانی » گروه نهادی است .

 

 

جلوه‌های نوجوانی هیچ‌کدام بیهوده نیستند .

در این جمله ، بیهوده نبودن را به جلوه‌های نوجوانی نسبت داده‌ایم .

پس « جلوه‌های نوجوانی » گروه نهادی است .

 

کتاب پرراز و رمز آفرینش ، سرشار از پندو اندرز است .

در این جمله ، سرشار از پند و اندرز بودن را به کتاب پرراز و رمز آفرینش نسبت داده‌ایم .

پس « کتاب پرراز و رمز آفرینش » گروه نهادی است .

 

استقلال طلبی ، کنجکاوی ، شوق یادگیری و دانایی ، نوجوان را گاهی ناآرام جلوه می دهد .

در این جمله ، جلوه دادن را به استقلال طلبی ، کنجکاوی ، شوق یادگیری و دانایی نسبت داده‌ایم .

پس « استقلال طلبی ، کنجکاوی ، شوق یادگیری و دانایی » گروه نهادی است .

 

 

این همه کتاب خوب و مطالب آموختنی ، ما را به سوی خود ، فرا می خواند .

کار « فرا خواندن » را به این همه کتاب خوب و مطالب آموختنی ، نسبت داده‌ایم ؛

پس « این همه کتاب خوب و مطالب آموختنی » ، گروه نهادی است .

   

 

گروه نهادی را در جمله به کمک پرسش « چه کسی » یا « چه چیزی » + فعل هم می‌توان مشخص کرد .

 

آفریدگار همه‌ی شکوفه‌ها و زیبایی‌ها اوست .

چه کسی آفریدگار همه‌ی شکوفه‌ها و زیبایی‌هاست ؟

او

پس « او » گروه نهادی است .

 

نوجوانی ،  شبیه به رویا است .

چه چیزی شبیه به رویاست ؟

نوجوانی

پس « نوجوانی » ،  گروه نهادی است .

 

درختِ کاجِ حیاطِ خانه یِ مادربزرگِ سمانه ، تماشایی است .

چه چیزی ، تماشایی است ؟

درختِ کاجِ حیاطِ خانه یِ مادربزرگِ سمانه

پس « درختِ کاجِ حیاطِ خانه یِ مادربزرگِ سمانه » ، گروه نهادی است .

 

 

نوجوانی تقریباً از یازده سالگی آغاز می شود .

چه چیزی آغاز می‌شود ؟

نوجوانی

پس « نوجوانی » ، گروه نهادی است .

 

جلوه‌های نوجوانی هیچ‌کدام بیهوده نیستند .

چه چیزهایی بیهوده نیستند ؟ ( چون « نیستند » جمع است ، به جای « چه چیزی » ، « چه چیزهایی » به کار می‌بریم . )

جلوه‌های نوجوانی

پس « جلوه‌های نوجوانی » ، گروه نهادی است .

 

 

کتاب پرراز و رمز آفرینش ، سرشار از پندو اندرز است .

چه چیزی سرشار است ؟

کتاب پرراز و رمز آفرینش

پس « کتاب پرراز و رمز آفرینش » گروه نهادی است .

 

استقلال طلبی ، کنجکاوی ، شوق یادگیری و دانایی ، نوجوان را گاهی ناآرام جلوه می دهد .

چه چیزی ناآرام جلوه می‌دهد ؟

استقلال طلبی ، کنجکاوی ، شوق یادگیری و دانایی

پس « استقلال طلبی ، کنجکاوی ، شوق یادگیری و دانایی » ، گروه نهادی است .

 

 

این همه کتاب خوب و مطالب آموختنی ، ما را به سوی خود ، فرا می خواند .

چه چیزی فرا می‌خواند ؟

این همه کتاب خوب و مطالب آموختنی

پس « این همه کتاب خوب و مطالب آموختنی » ، گروه نهادی است .

 

        

 

باید توجه داشته باشیم که گاهی نهاد در جمله حذف می‌شود ، در این صورت نهاد حذف شده ، یکی از ضمیرهای « من ، تو ، او ، وی ، ما ، شما ، آنها ، ایشان و آن » می‌باشد و با توجه به فعل جمله می‌توان پی برد که نهاد حذف شده ، کدام یک از این ضمیرهاست .

 

نوشتم .

چه کسی نوشت ؟

من ( نهاد حذف شده . )

 

نوشتی .

چه کسی نوشت ؟

تو ( نهاد حذف شده . )

 

نوشت .

چه کسی نوشت ؟

او ( نهاد حذف شده . )

 

نوشتیم .

چه کسی نوشت ؟

ما ( نهاد حذف شده . )

 

نوشتید .

چه کسی نوشت ؟

شما ( نهاد حذف شده . )

 

نوشتند .

چه کسی نوشت ؟

آنها ( نهاد حذف شده . )

 

      

 

در جمله‌های دیگر هم به همین ترتیب عمل می‌کنیم .

 

گـلــی از باغـچـــه چـیـــــدم .

چه کسی چید ؟

من ( نهاد حذف شده . )

 

ظرف‌های روی میز را بردار .

چه کسی بردارد ؟

تو ( نهاد حذف شده . )

 

لیوان پلاستیکی صورتی را برداشت .

چه برداشت ؟

او ( نهاد حذف شده . )

بعد از سه روز در راه ماندن ، بالاخره به خانه رسیدیم .

چه کسانی رسیدند ؟

ما ( نهاد حذف شده . )

 

لیست بچه‌های کلاس را در این برگه بنویسید .

چه کسانی بنویسند ؟

شما ( نهاد حذف شده . )

 

پاسخ این پرسش را نمی‌دانستند .

چه کسانی نمی‌دانستند ؟

آنها ( نهاد حذف شده . )

 

چه بی‌موقع شکست .

چه چیزی شکست ؟

آن ( نهاد حذف شده . )

 

          

         

 

با دقت به پرسش‌های « چه کسی » یا « چه چیزی » + فعل ، در جمله‌های بالا متوجه می‌شوید که فعل جمله همیشه به صورت سوم شخص مطرح می‌شود مطرح می‌شود ‌چه مفرد و چه جمع .

گـلــی از باغـچـــه چـیـــــدم . ( فعل ، اول شخص مفرد است . )

چه کسی چید ؟ ( ساخت سوم شخص مفرد ، در جمله‌ی پرسشی به کار رفته است . )

من

 

ظرف‌های روی میز را بردار . ( فعل ، دوم شخص مفرد است . )

چه کسی بردارد ؟ ( ساخت سوم شخص مفرد ، در جمله‌ی پرسشی به کار رفته است . )

تو

 

لیوان پلاستیکی صورتی مال من بود . ( فعل ، سوم شخص مفرد است . )

چه چیزی مال من بود ؟ ( ساخت سوم شخص مفرد ، در جمله‌ی پرسشی به کار رفته است . )

لیوان پلاستیکی صورتی

 

بعد از سه روز در راه ماندن ، بالاخره به خانه رسیدیم . ( فعل ، اول شخص جمع است . )

چه کسانی رسیدند ؟ ( ساخت سوم شخص جمع ، در جمله‌ی پرسشی به کار رفته است . )

ما

 

لیست بچه‌های کلاس را در این برگه بنویسید . ( فعل ، اول شخص جمع است . )

چه کسانی بنویسند ؟ ( ساخت سوم شخص جمع ، در جمله‌ی پرسشی به کار رفته است . )

شما

 

پاسخ این پرسش را نمی‌دانستند . ( فعل ، اول شخص جمع است . )

چه کسانی نمی‌دانستند ؟ ( ساخت سوم شخص جمع ، در جمله‌ی پرسشی به کار رفته است . )

آنها

 

        

 

0

دانش‌های زبانی، مفعول

   

                  

در درس نهاد، گفتیم که برای مشخص کردن گروه نهادی، از پرسش:

«چه کسی» + فعل

و یا

«چه چیزی» + فعل

استفاده می‌کنیم.

ساختمان جمله، در بعضی جمله‌ها به این صورت است:  

پروانه می خندد.
 نهاد     فعل
می‌خندد: فعل (انجام کار «خندیدن» را نشان می‌دهد.)
چه کسی می خندد؟

پروانه: گروه نهادی

سمیرا افتاد.
     نهاد   فعل
افتاد: فعل (انجام کار «افتادن» را نشان می‌دهد.)
    چه کسی افتاد؟

سمیرا: گروه نهادی

               

                       

                                  

حالا به این جمله توجه کنید:

پروانه پریسا را دید  .

دید: فعل (انجام کار دیدن را نشان می‌دهد.)
 چه کسی دید؟

پروانه: گروه نهادی

در این جمله، غیر از گروه نهادی و فعل، یک گروه دیگر هم داریم که کار روی آن انجام شده است: «پریسا را»

این نقش در جمله، «گروه مفعولی» نام دارد و قرار است در این پست با کاربرد و روش تشخیص آن آشنا شویم.

در آغاز همین پست، یادآوری شد که برای مشخص کردن نهاد از پرسش:

«چه کسی» + فعل

و یا

«چه چیزی» + فعل

استفاده می‌کنیم.

                                                        

                  

حالا اگر به این پرسش، پیش از فعل «را» اضافه کنیم، گروه مفعولی، خود را نشان می‌دهد.

پس گروه مفعولی با این پرسش تعیین می‌شود.

«چه کسی را» + فعل

و یا

«چه چیزی را» + فعل

              

چرا وقتی «را» به پرسشِ تعیین نهاد اضافه می‌شود، گروه مفعولی نمایان‌گر می‌شود؟

چون «را» حرف نشانه‌ی مفعولی است.

توجه: باید به یاد داشته باشیم که دو نوع «را» دیگر هم داریم:

«را» حرف اضافه

«را» فک اضافه

که در دوره‌ی متوسطه‌ی دوم با آنها آشنا خواهید شد.

پس گروهی از فعل‌ها علاوه بر نهاد، نیاز به مفعول هم دارند تا بتوانند پیام کاملی را به شنونده یا خواننده منتقل کنند.

حالا با آگاهی از همین مطالب جمله‌ی پیشین را دوباره مرور می‌کنیم:

پروانه پریسا را دید  .

دید: فعل (انجام کار دیدن را نشان می‌دهد.)
 چه کسی دید؟

پروانه: گروه نهادی

چه کسی را دید؟

پریسا را

پریسا را: گروه مفعولی

                                      

مادرم ظرف ها را می شوید.

می‌شوید: فعل (کار «شستن» را نشان می‌دهد.)  
چه کسی می شوید؟

مادرم: گروه نهادی
چه چیزی را می شوید؟  

ظرف‌ها را: گروه مفعولی

نازنین تلویزیون تماشا می کند.
 تماشا می‌کند: فعل (کار تماشا کردن را نشان می‌دهد.)  
 چه کسی تماشا می کند؟

نازنین: گروه نهادی
 چه چیزی را تماشا می کند؟

تلویزیون را: گروه مفعولی

حرف نشانه‌ی مفعولی یعنی «را» در این جمله حذف شده است.

                                                 

جویبار زندگی را گل‌آلود نسازیم.

نسازیم: فعل (کار ساختن را نشان می‌دهد.)

چه کسی گل‌آلود نسازد؟

ما: گروه نهادی (که در جمله حذف شده است.)

چه چیزی را گل‌آلود نسازیم؟

جویبار زندگی را: گروه مفعولی

را: حرف نشانه‌ی مفعولی است.

                                         

استقلال‌طلبی، کنجکاوی، شوق یادگیری و دانایی، نوجوان را گاهی ناآرام جلوه می‌دهد.

چه چیزی ناآرام جلوه می‌دهد؟

استقلال‌طلبی، کنجکاوی، شوق یادگیری و دانایی: گروه نهادی

چه کسی را ناآرام جلوه می‌دهد؟

نوجوان را: گروه مفعولی

را: حرف نشانه‌ی مفعولی است.

                                                

تمیزی و پاکیزگی، آراستگی و پاکدلی ما را با زیبایی‌های جهان پرشکوه الهی همراه و همسایه می‌کند.

چه چیزی همراه و همسایه می‌کند؟

تمیزی و پاکیزگی، آراستگی و پاکدلی

چه کسی را همراه و همسایه می‌کند؟

ما را: گروه مفعولی

را: حرف نشانه‌ی مفعولی است.

                          

نوشتن به خط خوش و یادگیری مهارت‌های دل‌نشین هنری و آفریدن نوشته‌ها و تصاویر زیبا، زندگی را از شکوفه‌های محبت و امید به آینده، سرشار می‌سازد.

چه چیزی سرشار می‌سازد؟

نوشتن به خط خوش

و

یادگیری مهارت‌های دل‌نشین هنری

و

آفریدن نوشته‌ها و تصاویر زیبا: هر سه با هم گروه نهادی هستند.  

چه چیزی را سرشار می‌سازد؟

زندگی را: گروه مفعولی

را: حرف نشانه‌ی مفعولی است.
در این جمله می‌بینید که گروه نهادی طولانی است و از سه بخش تشکیل شده است. برای این که تشخیص قسمت های مختلف برای شما راحت‌تر باشد، هر بخش را در یک خط نوشته‌ام.

           

نکته:

همه‌ی فعل‌ها نیاز به نهاد دارند،

اما

همه‌ی فعل‌ها نیاز به مفعول ندارند.

از کجا بفهمیم که فعلی، مفعول می‌پذیرد یا نه؟ با توجه به آموزه‌های بالا، خود شما راه حل را می‌دانید.

فعل جمله را هر چه که بود در پایان پرسش‌های

چه کسی را

و

چه چیزی را

می‌آوریم. یک جمله‌ی پرسشی به دست می‌آید.

اگر این جمله معنی داشت، فعل نیاز به مفعول دارد و پرسش ما، پاسخی هم خواهد داشت.

ولی

اگر این جمله‌ی پرسشی معنی نداشت، فعل جمله مفعول نمی‌پذیرد و پرسش ما پاسخی هم ندارد. 

                          

به این جمله‌ها، توجه کنید:

وقتی زیبایی‌های آفرینش را می‌بینیم، وقتی سبزه‌ها گل‌ها و درختان را با اعجاب مرور می‌کنیم و یا بر ساحل دریا و رودخانه می‌نشینیم وقت خود را تلف نکرده‌ایم. اینها همه جزء زندگی است.

در این عبارت، 5 جمله داریم.

هر جمله یک فعل دارد.

حالا این فعل‌ها را بررسی می‌کنیم که ببینیم آیا مفعول می‌پذیرند یا نه؟

برای این کار، جمله‌ها را جداگانه می‌نویسیم:

وقتی زیبایی‌های آفرینش را می‌بینیم،

وقتی سبزه‌ها گل‌ها و درختان را با اعجاب مرور می‌کنیم

و یا بر ساحل دریا و رودخانه می‌نشینیم

وقت خود را تلف نکرده‌ایم.

اینها همه جزء زندگی است.

فعل‌ها هم در این جمله‌ها عبارتند از:

می‌بینیم - مرور می‌کنیم - می‌نشینیم تلف نکرده‌ایماست

حالا پرسش‌ها را در کنار هر یک از فعل‌ها قرار می‌دهیم.

ابتدا فعل «می‌بینیم»

چه کسی را می‌بینیم؟

چه چیزی را می‌بینیم؟

در هر دو مورد می‌بینید که یک جمله‌ی پرسشی معنادار درست شد.

پس فعل «می‌بینیم» علاوه بر نهاد، نیاز به مفعول هم دارد.

فعل «مرور می‌کنیم»:

چه چیزی را مرور می‌کنیم؟

یک پرسش معنادار، داریم.

پس فعل «مرور می‌کنیم» علاوه بر نهاد، نیاز به مفعول هم دارد.

فعل «می‌نشینیم»:

چه چیزی را می‌نشینیم؟

چه کسی را می‌نشینیم؟

دو جمله‌ی پرسشی داریم که هیچ یک معنا ندارند.

پس «می‌نشینیم» نیاز به مفعول ندارد و این جمله‌ها از میان نقش‌های اصلی، تنها نیاز به نهاد دارد.

فعل «تلف نکرده‌ایم»:

چه چیزی را تلف نکرده‌ایم؟

یک پرسش معنادار، داریم.

پس فعل «تلف نکرده‌ایم» علاوه بر نهاد، نیاز به مفعول هم دارد.

فعل «است»:  

چه چیزی را است؟

چه کسی را است؟

دو جمله‌ی پرسشی داریم که هیچ یک معنا ندارند.

پس «است» نیاز به مفعول ندارد و این جمله‌ها از میان نقش‌های اصلی، تنها نیاز به نهاد دارد.

نکته: فعل‌های اسنادی «است، بود، شد، گشت، گردید» نیاز به مفعول ندارند.

                

نکته:

گاهی مفعول یک جمله‌ی کامل است. به عبارت‌های زیر توجه کنید:

می‌دانید آن‌جا را برای چه کسانی نگه داشته‌ام؟

در این عبارت، دو جمله داریم:

می‌دانید

آن‌جا را برای چه کسانی نگه داشته‌ام؟

جمله‌ی اول، تنها از یک فعل تشکیل شده است. یعنی تنها یک کلمه است.

این فعل مفعول می‌پذیرد. توجه کنید:

چه چیزی را می‌دانید؟

یک پرسش معنادار که طبیعتا باید پاسخ هم داشته باشد.

چه چیزی را می‌دانید؟ این را که «آن‌جا را برای چه کسانی نگه داشته‌ام؟»

پس جمله‌ای که در ادامه‌ی این فعل آمده است، مفعول آن است.

                            

یک مثال دیگر:

فورا تصمیم گرفتم آن گوشه‌ی خالی قلبم را بدهم به چند نفر که خیلی دوستشان دارم.

فعل اول «تصمیم گرفتم» است.

چه تصمیمی را گرفتم؟ این که «آن گوشه‌ی خالی قلبم را بدهم به چند نفر که خیلی دوستشان دارم.»

پس مفعول فعل «تصمیم گرفتم»، عبارتی است که در ادامه‌ی این فعل آمده است.

                                    

و یک مثال دیگر:           

مادربزرگم می‌گوید: «قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند، مثل یک گلدان خالی، زشت است و آدم را اذیت می‌کند.»

اولین فعل این عبارت، «می‌گوید» است.

چه چیزی را می‌گوید؟

پرسش معنادار است. پس پاسخ هم دارد.

چه چیزی را می‌گوید؟ این را که «قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند، مثل یک گلدان خالی، زشت است و آدم را اذیت می‌کند.»

عبارتی که در ادامه‌ی فعل «می‌گوید» آمده است، مفعولِ این فعل است.

پس:

گاه مفعول بعضی از فعل‌ها، مثل: گفت، فرمود می‌دانست و... به صورت یک جمله است که در ادامه‌ی آن فعل می‌آید.

                 

اگر مطلب نادرستی دیدید و یا پرسشی دارید در قسمت نظرات مطرح کنید...

                                                             

                    

0

دانش‌های زبانی: فعل

فعل، واژه‌ای است که یا انجام کاری رو نشان می‌ده، یا کمک می‌کنه حالتی رو به نهاد نسبت بدیم.

بنا بر این که:

انجام کاری رو نشان می‌ده،

یا:

کمک می‌کنه حالتی رو به نهاد نسبت بدیم،

فعل‌ها رو به دو دسته تقسیم کردن.

1-فعل خاص

2- فعل اسنادی

                        

فعل خاص: انجام کاری را نشون میده. مثل:

رفتم – شسته ای – گفته بود – می خوریم

بشویید – خواهند دید –

در جمله‌های زیر به فعل‌های مشخص شده، توجه کنید.

می‌گویند (کارگفتن، انجام شده است.) وقت طلاست.

دقایق تلف شده را با طلا نمی‌توان خرید. (کار خریدن، انجام شده است.)

زیستن و زندگی خوب، تنها همان فرصت‌هایی است که با رفتارهای زیبا و کارهای بزرگ می‌گذرد. (کار گذشتن، انجام شده است.)  

اسکندر در اثنای سفر به شهری رسید (رسیدن، انجام شده است.) و از گورستان عبورکرد. (عبور کردن، انجام شده است.) سنگ مزارها را خواند (کار خواندن، انجام شده است.)

از تلخ‌ترین خاطرات روزهای کودکی او دیدن کسانی بود که با تیرکمان به صید پرنده‌ها می‌پرداختند. (کار پرداختن، انجام شده است.)

                                   

وقتی در حیاط مدرسه می‌شنید (کار شنیدن، انجام شده است.) که هم‌کلاسی‌هایش با هیجان از شکار پرنده‌ها حرف‌می‌زنند ‌(کار حرف زدن، انجام شده است.) با ناراحتی از آنها دور می‌شد.

حجره‌ای کوچک نصیب او شد. حجره‌ای که فضای آن بیش از شش متر مربع نبود و گلیم کهنه و ساده‌ای کف آن را پوشانده بود. (کار پوشاندن، انجام شده است.) حجره‌ای که برای محمدتقی از همه‌ی دنیا بزرگ‌تر بود.

              

فعل اسنادی: (به این نوع فعل، فعل ربطی هم گفته می‌شود.)

فعل اسنادی به ما کمک می‌کند که در جمله حالتی را به نهاد  نسبت دهیم.

تعداد فعل‌های اسنادی محدود است.

فعل‌های اسنادی که شما در دوره‌ی متوسطه‌ی اول آنها را مرور می‌کنید، عبارتند از:

است، بود، شد، گشت، گردید.

در جمله‌های زیر، به فعل‌های مشخص شده توجه کنید:

می‌گویند وقت طلاست (فعل است، کمک می‌کند که طلا بودن را به وقت نسبت دهیم.)

زیستن و زندگی خوب، تنها همان فرصت‌هایی است (فعل است کمک می‌کند که تنها فرصت بودن را به زیستن و زندگی خوب نسبت دهیم.) که با رفتارهای زیبا و کارهای بزرگ می‌گذرد.

                                  

از تلخ‌ترین خاطرات روزهای کودکی او دیدن افرادی بود (فعل بود، کمک می‌کند که تلخ بودن را به دیدن افراد نسبت دهیم.) که با تیرکمان به صید پرنده‌ها می‌پرداختند.

وقتی در حیاط مدرسه می‌شنید که هم‌کلاسی‌هایش با هیجان از شکار پرنده‌ها حرف  می‌زنند ‌با ناراحتی از آنها دور می‌شد. (فعل می‌شد کمک می‌کند که دور شدن را به او «که در جمله حذف شده» نسبت دهیم.)

حجره‌ای کوچک نصیب او شد. (فعل شد کمک می‌کند که نصیب و قسمت شدن را به حجره نسبت دهیم.) حجره‌ای که فضای آن بیش از شش متر مربع نبود(فعل بود کمک می‌کند که مقداری را به فضای حجره نسبت دهیم.) و گلیم کهنه و ساده‌ای کف آن را پوشانده بود. حجره‌ای که برای محمدتقی از همه‌ی دنیا بزرگ‌تر بود. (فعل بود کمک کرده که بزرگ بودن را به حجره نسبت دهیم.)

علامه محمد تقی جعفری، از همان کودکی کنجکاو و دقیق بود. (فعل بود، کمک کرده است کنجکاو و دقیق بودن را به علامه محمد تقی جعفری نسبت دهیم.)

                                 

توجه: فعل «شد» در متن‌های کهن گاه به معنای «رفت» است. در این صورت فعل خاص است و دیگر جزء فعل‌های اسنادی نیست.

زرگر و صوفی به باغ شدند.

فعل «شدند» به معنای «رفتند» است؛ پس فعل خاص است.

توجه: فعل‌های اسنادی «گشت»  و «گردید» به شرطی فعل اسنادی هستند که در معنای «شد» به کار بروند؛ در صورتی که به معنای «چرخیدن، دور زدن و تفریح و گردش کردن» باشند، فعل خاص هستند و دیگر فعل اسنادی محسوب نمی‌شوند:

فرید، در سطح شهر گشت.

فعل گشت، در این جمله به معنای «دور زدن و چرخیدن» است؛ پس فعل خاص است.

زمین، در طول 365 روز دور خورشید می‌گردد.

فعل می‌گردد در این جمله به معنای «دور زدن و چرخیدن» است؛ پس فعل خاص است.

0

دانش‌های زبانی و ادبی، حرف اضافه و متمم

         

گفتیم که بعضی جمله‌ها با نهاد و فعل خاص کامل می‌شوند.

نهاد + فعل خاص

بعضی جمله‌ها برای کامل شدن، علاوه بر نهاد و فعل خاص، به مفعول هم نیاز دارند.

نهاد + مفعول + فعل خاص

بعضی جمله‌ها ، علاوه بر نهاد، مفعول و فعل، به متمم هم نیاز دارند.

متمم گروه اسمی است که پس از حرف اضافه می آید.

                  

حروف اضافه عبارتند از:

به، با، از، بر، تا، در، اندر، پیش، پس، برای، بهر، از بهر (در متن های کهن به کار می رفت .)، بی، بدون، چون (= مانند)، درباره ٔ، مانند، جز، مگر (= جز)

نکته: «چون»، زمانی حرف اضافه است که به معنی «مثل و مانند» به کار رود، اما اگر به معنی «زیرا» باشد، حرف ربط است. مثال:

چهره‌ی مادربزرگ، چون ماه می‌درخشد. (چون، حرف اضافه است.)

به خانه‌ی مادربزرگ رفتم، چون دلتنگ چهره‌ی مهربانش بودم. (چون، حرف ربط است.)

نکته: «تا»، زمانی حرف اضافه است که فاصله‌ی دو زمان یا دو مکان را نشان دهد، اگر در معنای «برای این که» به کار رود حرف ربط است. مثال:

از خانه تا مدرسه دویدم. (تا، حرف اضافه است.)

به بازار رفتم تا برای مدرسه خرید کنم. (تا، حرف ربط است.)

نهاد + متمم + فعل

و یا:

نهاد + مفعول + متمم + فعل خاص

البته متمم می‌تواند پیش از فعل (چه فعل خاص و چه فعل اسنادی)، هر جایی از جمله قرار بگیرد.

        

             

در جمله‌های زیر حرف اضافه و گروه متممی را مشخص کنید:

می‌گویند:  

اسکندر در اثنای سفر به شهری رسید.

و از گورستان عبور کرد،

لوح قبور را خواند

و به حیرت فرو رفت؛

زیرا مدت حیات صاحبان قبور که بر روی سنگ‌ها رقم شده بود،

هیچ کدام از ده سال تجاوز نمی‌کرد.  

یکی از بزرگان شهر را پیش خواند

و به او گفت:

شهری باصفا، با هوای خوب و آب گوارا چرا زندگی مردمش چنین کوتاه است؟

آن مرد بزرگ در پاسخ گفت:

ما زندگی را با نظری دیگر می‌نگریم.

 زندگی به خوردن و خفتن و راه رفتن نیست،

که در این قسمت ما و حیوانات تفاوتی نداریم

زندگی حقیقی آن است

که در جستجوی معرفت بگذرد.

      

حالا پاسخ‌های خود را کنترل کنید:

اسکندر در اثنای سفر به شهری رسید.

حرف اضافه: در

گروه متممی: اثنای سفر

حرف اضافه: به

گروه متممی: شهری

و از گورستان عبور کرد،

حرف اضافه: از

گروه متممی: گورستان

لوح قبور را خواند

حرف اضافه: -

گروه متممی: -

در این جمله، حرف اضافه ندارم، پس گروه متممی هم نداریم.

و به حیرت فرو رفت؛

حرف اضافه: به

گروه متممی: حیرت

زیرا مدت حیات صاحبان قبور که بر روی سنگ‌ها رقم شده بود،

حرف اضافه: بر

گروه متممی: روی سنگ‌ها

هیچ کدام از ده سال تجاوز نمی‌کرد.  

حرف اضافه: از

گروه متممی: ده سال

یکی از بزرگان شهر را پیش خواند

حرف اضافه: از

گروه متممی: بزرگان شهر

و به او گفت:

حرف اضافه: به

گروه متممی: او

شهری باصفا، با هوای خوب و آب گوارا چرا زندگی مردمش چنین کوتاه است؟

حرف اضافه: با

گروه متممی: هوای خوب

آن مرد بزرگ در پاسخ گفت:

حرف اضافه: در

گروه متممی: پاسخ

ما زندگی را با نظری دیگر می‌نگریم.

حرف اضافه: با

گروه متممی: نظری

 زندگی به خوردن و خفتن و راه رفتن نیست،

حرف اضافه: به

گروه متممی: خوردن

که در این قسمت ما و حیوانات تفاوتی نداریم

حرف اضافه: در

گروه متممی: این قسمت

زندگی حقیقی آن است

حرف اضافه: -

گروه متممی: -

در این جمله، حرف اضافه ندارم، پس گروه متممی هم نداریم.

که در جستجوی معرفت بگذرد.

حرف اضافه: در

گروه متممی: جستجوی معرفت

                            

نکته: متمم‌ها دو نوع هستند.

متمم قیدی: متمم قیدی را در جمله می‌توان حذف کرد؛ بدون این که مفهوم جمله، لطمه ببیند.

متمم فعلی: متمم‌های فعلی را در جمله نمی‌توان حذف کرد؛

بعضی از فعل‌ها همیشه به حرف اضافه‌ی مشخصی به کار می‌روند؛ به همین دلیل قابل حذف شدن نیستند.

تشخیص این دو نوع متمم را در دوره‌ی دوم متوسطه خواهید آموخت.

                                

">