فارسی هفتم درس 17 ما می توانیم
فارسی : درس هفدهم ، ما می توانیم
تکرار « من نمی توانم » در جمله های :
ص 154 – بند3
- من نمی توانم درست به توپ ضربه بزنم .
- من نمی توانم عددهای بیشتر از سه رقمی
را تقسیم کنم ...
- من نمی توانم کاری کنم که مرا دوست
داشته باشند .
و :
ص 154 بند پایانی :
- من نمی توانم مادر « جان » را وادار
کنم به جلسه ی معلم ها بیاید .
- من نمی توانم آلن را وادار کنم به جای
مشت از حرف استفاده کند .
ص 158 - بند 2
آمین ! جمله عاطفی
دانش های زبانی و ادبی :
نکته اول :
واژه های فارسی به دو بخش عمده تقسیم می شوند :
1 – واژه های ساده :
به واژه های زیر دقت کنید .
معلم سال یاد کار سخن جا خاک
برادر باقی حاضر هنگام ذهن
این واژه ها قابل تقسیم به دو یا چند جزء نیستند .
به این نوع واژه ها « ساده » گفته می شود .
در مقابل واژه هایی هم هستند که می توان آنها را
به اجزای سازنده شان تقسیم کرد . این واژه ها ،
واژه های غیر ساده هستند . مانند :
دانش نامه ، هتل داری
« دانش نامه » از چند جزء تشکیل شده است :
دان ( بن مضارع )
ــِـ ش ( وند )
نامه ( اسم )
و یا واژه ی « هتل داری » از اجزای
زیر ساخته شده است :
هتل ( اسم )
دار ( بن مضارع )
ی ( وند )
حالا نوع واژه های زیر بنویسید ، واژه های
غیر ساده را به اجزای سازنده ی تقسیم کنید و
نوع اجزای آن را بنویسید .
کتابدار پندار کارخانه گیاه
خوش رنگ مریم گلی سفیدپوست
کتاب فروشی درمانگر ثروتمند دانش آموز
حساب رس
لازم به ذکر است که اجزای یک واژه یا معنی دار
هستند و یا معنی ساز .
اجزای معنی دار مانند :
کتاب ( اسم ) در واژه ی کتاب خانه
کار ( اسم ) در واژه ی کارگاه
ساز ( بن مضارع ) در واژه ی سازنده
پاش ( بن مضارع ) در واژه ی آب پاش
ساخت ( بن ماضی ) در واژه ی زیرساخت
کشت ( بن ماضی ) در واژه ی کشتکار
خوش ( صفت ) در واژه ی خوش رفتار
اجزای معنی ساز ، قسمتی از واژه هستند که به تنهایی
معنی ندارند و به اجزای معنی دار کمک می کنند که
معنای جدیدی بگیرند . مانند :
گار در واژه ی آفریدگار
گر در واژه ی مسگر
ی در واژه ی شاگردی و بنده نوازی ( یعنی شاگرد
بودن و بنده نواز بودن )
ی در واژه ی شیرازی و زیارانی ( یعنی کسی که
اهل شیراز و یا زیاران است . )
بان در واژه ی باغبان و دروازه بان
ـَـ نده در واژه ی نویسنده
و در واژه ی جست و جو
نا در واژه های نادرست و نادان
بی در واژه های بی ادب و بیکار
این اجزای معنی ساز ، « وند » نام دارند .
این هم نتیجهی زحمتهای دوست عزیزو فعال وبلاگ :
نویسنده:آرمیتا سه شنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۰ ساعت: ۰:۳۰
نمونهای از کلمات ساده و غیرساده درس 17 فارسی هفتم
ساده مثل :
معلم - سال - عنوان - شرکت - بازرس - سعی - امر - روز - کلاس – آرام – درست – توپ – سه – رقم – نصف – سماجت – گودال – تقسیم - دوست – درست – کنار – مشغول – شاگرد – سخت – روی – اراده
غیر ساده مرکب ، مثل :
فوتبال* – بلافاصله – پرکردن – همدیگر – یکییکی - آنجا
*البته فوتبال گر چه در زبان انگلیسی ، دو جزئی هست اما در زبان فارسی ، واژهای ساده محسوب میشه . چون شرط مرکب بودن در زبان فارسی ، این هست که واژه ، دستکم از دو جزء معنیدار تشکیل شده باشه ؛ « فوت » و « بال » در زبان فارسی هر یک ، معنایی جز آنچه که در زبان انگلیسی به کار میره ، دارند ؛ پس فوتبال در زبان فارسی ، ساده محسوب میشه .
غیرساده مشتق ، مثل :
ورقه – شکوهمند - متاسفانه – بیحضور
غیرساده مشتق - مرکب ، مثل :
بازنشستگی - سی و یک – سخنرانی
سپاسگزار آرمیتای عزیز هستیم ...
- لینک منبع
تاریخ: چهارشنبه , 19 مهر 1402 (16:12)
- گزارش تخلف مطلب