امروز پنجشنبه 08 آذر 1403 http://aghaghia.cloob24.com
0

دانش ادبی:

به شعرهای زیر دقت کنید و قافیه ها را در هر

شعر مشخص کنید.

بشنو این نی چون شکایت می‌کند

از جدایی ها حکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند

از نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم

جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم

هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

سر من از ناله من دور نیست

لیک چشم و گوش را آن نور نیست...

در این شعر، در هر بیت، دومصراع با یکدیگر

هم قافیه هستند و از نظر قافیه، ارتباطی بین بیت ها

وجود ندارد. قالب این نوع شعرها، مثنوی است.

از مثنوی برای مفاهیم اخلاقی و تعلیمی استفاده

می شود؛ چون در مثنوی، امکان استفاده از

واژه نامحدود، به عنوان قافیه وجود دارد،

شاعران بسیاری، از این قالب شعری برای

سرودن منظومه های بلند روایی و داستانی نیز

استفاده کرده اند. یکی از این شاعران،

فردوسی بزرگ است که شاهد نتیجه ی زحمات

30 ساله ی او در کتاب ارزشمند شاهنامه هستیم.

ایجاد اثر نفیس و گران قدری  با 60000 بیت،

تنها در قالب مثنوی ممکن است؛ چون استفاده از

واژه های مختلف در بیت های جداگانه، ممکن است.

از شاهنامه ی فردوسی:

به نام خداوند جان و خرد

 

کزین برتر اندیشه برنگذرد

خداوند نام و خداوند جای

 

خداوند روزی ده رهنمای

خداوند کیوان و گردان سپهر

 

فروزنده ماه و ناهید و مهر

ز نام و نشان و گمان برترست

 

نگارنده بر شده پیکرست

به بینندگان آفریننده را

 

نبینی مرنجان دو بیننده را

نیابد بدو نیز اندیشه راه

 

که او برتر از نام و از جایگاه

 

و شعر بسیار زیبای حمید مصدق:

بعد از آن طوفان و آن سیلابها

 

کم کم آرامش گرفتند آبها



غیر از آن قومی که شد کشتی نشین

 

شد تهی از آدمی روی زمین



عاقبت کشتی به ساحل در نشست

 

نوح با یاران خویش از ورطه رست



زندگی بالندگی از سر گرفت

 

زندگانی جلوه ای دیگر گرفت



بگذرد تا زندگانی بر مراد

 

زندگان، هر کس پی کاری فتاد



خاک شد گل، گل چو خشت خام شد

 

خشت روی خشت، پی تا بام شد



نوح را هم اوفتادش کار گل

 

کار گل را برگزید از جان و دل



ساخت از گل کوزه هائی چند نوح

 

داشت با آن کوزه ها پیوند نوح



تا که روزی یک مَلک با احترام

 

نوح را آورد از حق این پیام:



گفت: باید کوزه ها را بشکنی

 

نوح در پاسخ هراسان گفت: نی



کوزه ها را ساختم با دست خویش

 

بشکنم گر کوزه دل گردد پریش



نیشتر گر کس به قلبم برزند

 

نیک تر تا کوزه ها را بشکند


ادامه ی این شعر زیبا را درادامه بخوانید:


بار دیگر آن ملک آمد فرود


در سرای نوح، گفت او را درود!



گفت: حق گفتت، که ای نوح نبی


چون تو جنبادی به سوی ما لبی


خواستی تا شویم از این چرخ پیر


منکران را از صغیر و از کبیر


من فرستادم بسی توفان و سیل


بندگان را غرق کردم، خیل خیل



خواستم چون بشکنی کوزه ی گلت


کوزه بشکستن بسی شد مشکلت؟



پس چه سان بی اعتنا بر جان خلق


خواستی تا برکنم بنیان خلق؟



خود جهان از زندگان آکندمی


پس چو گفتی بیخشان برکندمی



آن که خود یک کوزه را مشکل شکست


این چنین آسان جهانی دل شکست؟



آن که را اندیشه ای همچون تو نیست


نیست در روی زمینش حق زیست؟



نوح گریان سوی کوزه برد دست


کوزه ها بر سنگ، نی، بر سر شکست

0

درس 8 :

 

« نوجوان باهوش »

 

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

 

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

 

قافیه : خرم ، عالم

 

ردیف : از اوست

 

تعداد جمله : 4

 

به جهان خرم از آنم

 

که جهان خرم از اوست

 

بر همه عالم عاشقم

 

که همه عالم از اوست

 

آرایه ی ادبی :

 

تکرار : جهان ، عالم ، همه ، که

 

 

 

به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است

 

به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست

 

قافیه : هم ( با واژه های قافیه در بیت های

 

             پیشین و پسین )

 

ردیف : از اوست

 

تعداد جمله : 4

 

زهر به حلاوت بخورم

 

که شاهد ساقی است

 

درد به ارادت بکشم

 

که درمان هم از اوست

 

آرایه ی ادبی :

 

تضاد : درد و درمان

 

 

 

« آشپززاده ی وزیر »

 

 

بند 1 :

 

تضاد : هیاهو و سکوت

 

 

بند 2 :

 

کاغذ ذهن : اضافه ی تشبیهی ، تشبیه ذهن به کاغذ

 

ذهن : رکن اول تشبیه

 

کاغذ : رکن دوم تشبیه

 

 

بند 3 :

 

قلک ذهن : : اضافه ی تشبیهی ، تشبیه ذهن به قلک

 

ذهن : رکن اول تشبیه

 

قلک : رکن دوم تشبیه      

 

 

 

بند 4 :

 

مراعات نظیر : باغ ، طراوت ، سرسبزی ، برگ ، سبز

 

مراعات نظیر : نور ، گرم ، خورشید ، می درخشیدند

 

 

 

بند 7 :

 

لب گزید : در این عبارت ، کنایه از شرم و خجالت

 

 

بند 10 :

 

باز ماندن چشم : کنایه از تعجب

 

 

 

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

 

دل رمیده ی ما را انیس و مونس شد

 

قافیه : مجلس ، مونس

 

ردیف : شد

 

تعداد جمله : 3

 

ستاره ای بدرخشید

 

و ماه مجلس شد

 

دل رمیده ی ما را انیس و مونس شد

 

آرایه ی ادبی :

 

مراعات نظیر : ستاره ، ماه ، بدرخشید

 

تشخیص : دل رمیده ، فراری و گریزان بودن

 

           را ( که ویژگی انسان است ، به دل

 

           نسبت داده است . )

 

تشخیص : ستاره انیس و مونس شد ، همدم و یار

 

           شدن که ویژگی انسان است ، به ستاره

 

           نسبت داده شده است .

 

 

 

« گریه ی  امیر »

 

 

بند 3 :

 

جناب امیر ، شبه جمله ، این عبارت یک جمله

 

محسوب می شود .

 

 

 

بند 4 :

 

وای از جهل و نادانی مردم : شبه جمله ، این

 

عبارت یک جمله محسوب می شود .

 

 

0

 

فارسی : درس چهارم ، سفر شکفتن

 

بند ۲

 

ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است .

 

استفاده از ضرب المثل

 

هی : شبه جمله .به تنهایی یک جمله است .

 

 

بند ۳

 

ای کاش : یک جمله است .

 

 

بند ۶

 

اصول ج اصل

 

زندگی یک سفر است : تشبیه زندگی به سفر

 

زندگی رکن اول تشبیه

 

سفر رکن دوم تشبیه

 

رکن سوم و چهارم حذف شده است .

 

فراز متضاد نشیب

 

 

بند ۷

 

آداب ج ادب

 

 

 

0

سال گذشته درباره ی جمله و اجزای آن خواندید.

گفتیم جمله یک واژه یا مجموعه ای از واژه هاست

که پیامی را منتقل می کند.

 

 

اسم در یک جمله نقش مهمی دارد،چون می تواند

در نقش های متفاوتی در جمله ظاهر شود. مثل

واژه ی کلاس:

 

کلاس، زیبا و بزرگ بود.

در این جمله کلاس، نهاد است.

 

ویا

کلاس را تمیز کردیم.

چه چیزی را تمیز کردیم؟کلاس را

در این جمله کلاس مفعول است.

 

به کلاس ما خوش آمدید.

پیش از کلاس حرف اضافه ی «  به» به کار

رفته است. پس کلاس در این جمله متمم است.

 

 

می بینیم که یک اسم می تواند در جمله های مختلف،

نقش متفاوتی داشته باشد.

فعل نیز مانند یک اسم نقش مهمی در جمله دارد،

با این تفاوت که یک اسم نقش های مختلفی در جمله

می پذیرد، اما یک فعل همیشه در جمله  فعل است

و نقش دیگری ندارد.

 

یادآوری می کنم که برای مشخص کردن نهاد در

جمله از پرسش چه کسی یا چه چیزی استفاده می کنیم.

مبادا گذر شتابان عمر را مسخره بگیرید.

چه کسی مسخره بگیرد? شما که در جمله حذف شده نهاد است.

 

برای مشخص کردن مفعول ازپرسش:  

  

چه کسی را ؟

و یا  

  

 چه چیزی را ؟

استفاده می کنیم. در جمله ی بالا:

چه چیزی را مسخرا بگیرید؟

گذر شتابان عمر را.

 

علاوه بر اینها اسم می تواند در نقش متمم ظاهر شود.

متمم اسمی است که پس از حروف اضافه به کار

می رود.

حروف اضافه مانند: از، به، در، پس از،

برای، بهر، از بهر، درباره ی، با، مانند،

مثل، همچون و...

متمم بلافاصله پس از حروف اضافه به کار

می رود. مانند:

 

همیشه در زندگی، از تجربه های بزرگترها بهره

بگیرید.

 

در این جمله «  در»   و «از» حرف اضافه

هستند. پس اسم هایی که پس از آنها به کار

رفته اند، متمم هستند. یعنی «زندگی» و

«تجربه های بزرگترها»

0

 

 

درس پنجم : راه نیک بختی

 

 

زین گفته سعادت تو جویم

 

پس یاد بگیر هرچه گویم

 

قافیه : جویم ، گویم

 

تعداد جمله : 3 جمله

 

آرایه ی ادبی :

 

جناس ، جویم و گویم

 

 

 

می باش به عمر خود سحر خیز

 

وز خواب سحرگهان بپرهیز

 

قافیه : سحرخیز ، بپرهیز

 

تعداد جمله :2

 

به عمر خود سحرخیز می باش

 

وز خواب سحرگهان بپرهیز

 

آرایه ی ادبی :

 

تلمیح  به ضرب المثل : سحر خیز باش تا

 

کامروا شوی .

 

تکرار : سحر

 

دو فعل امر در بیت :

 

1 - بپرهیز

 

2 - می باش ظاهراً فعل امر نیست اما در

 

     معنی فعل امر به کار رفته است .  

 

سحرگه مخفف سحرگاه

 

 

 

با مادر خویش مهربان باش

 

آماده ی خدمتش به جان باش

 

قافیه : مهربان ، جان

 

ردیف : باش

 

تعداد جمله : 2

 

با مادر خویش مهربان باش

 

به جان آماده ی خدمتش  باش

 

همنشین حضرت موسی (علیه السلام)

 

روزی حضرت موسی (ع) در ضمن مناجات

 

به پروردگار عرض کرد : خدایا می خواهم

 

همنشینی را که در بهشت دارم ببینم که چگونه

 

شخصی است !

 

جبرئیل بر او نازل شد و گفت : یا موسی ( ع )

 

قصابی که در فلان محل است همنشین تو است .

 

حضرت موسی به درب دکان قصاب آمده ، دید

 

جوانی شبیه شب گردان مشغول فروختن گوشت

 

است.

 

شب که شد جوان مقداری گوشت برداشت و به

 

سوی منزل روان گردید . موسی ( ع ) از پی

 

او تا درب منزلش آمد و به او گفت : مهمان

 

نمی خواهی ؟

 

گفت : بفرمایید ، موسی ( ع ) را به درون

 

خانه برد . حضرت دید جوان غذایی تهیه نمود ،

 

آن گاه زنبیلی از طبقه فوقانی به زیر آورد ،

 

پیرزنی کهنسال را از درون زنبیل بیرون آورد

 

و او را شستشو داد ، غذا را با دست خویش

 

به او خورانید .

 

موقعی که خواست زنبیل را به جای اوّل بیاویزد

 

زبان پیرزن به کلماتی که مفهوم نمی شد حرکت

 

نمود ؛ بعد جوان برای حضرت موسی ( ع )

 

غذا آورد و خوردند .

 

موسی ( ع ) سوال کرد حکایت تو با این

 

پیرزن چگونه است ؟ عرض کرد : این پیرزن

 

مادر من است ، چون وضع مادی ام خوب نیست

 

که کنیزی برایش بخرم خودم او را خدمت می کنم .

 

پرسید : آن کلماتی که به زبان جاری کرد چه

 

بود ؟ گفت : هر وقت او را شستشو می دهم و

 

غذا به او می خورانم می گوید : خدا تو را

 

ببخشد و همنشین و هم درجه حضرت موسی ( ع )

 

در بهشت کند موسی ( ع ) فرمود : ای جوان

 

بشارت می دهم به تو که خداوند دعای او را

 

درباره ات مستجاب گردانیده است ، جبرئیل به

 

من خبر داد که در بهشت تو همنشین من هستی .

 

 

 

با چشم ادب نگر پدر را

 

از گفته ی او مپیچ سر را

 

قافیه : پدر ، سر

 

ردیف : را

 

تعداد جمله :2

 

با چشم ادب  پدر را نگر

 

از گفته ی او سر را مپیچ

 

آرایه ی ادبی :

 

در روایتی آمده است : مردی به نام ابراهیم

 

از یاران امام صادق علیه‏ السلام به آن حضرت

 

گفت : پدر من بسیار کهن‏سال و ناتوان است ،

 

به گونه ‏ای که وقتی می ‏خواهد قضای حاجت

 

کند ، او را بر دوش می‏ گیریم و می‏ بریم .

 

حضرت فرمود : « اگر می ‏توانی خودت چنین

 

کاری را انجام بده و با دست خویش برایش لقمه

 

بگیر؛ زیرا چنین خدمتی ، سپر آتش فردای قیامت

 

توست . »

 

چون این دو شوند از تو خرسند

 

خرسند شود ز تو خداوند

 

قافیه :خرسند ، خداوند

 

تعداد جمله :2

 

چون این دو از تو خرسند شوند

 

 خداوند ز تو خرسند شود

 

آرایه ی ادبی :

 

تکرار خرسند و تو

 

ز مخفف از

 

منظور از این دو پدر و مادر است .

 

 

 

چون با ادب و تمیز باشی

 

پیش همه کس عزیز باشی

 

قافیه : تمیز ، عزیز 

 

ردیف :باشی

 

تعداد جمله : 2

 

هر مصراع ، یک جمله ی مرتب است .

 

چون یعنی وقتی

 

 

 

می کوش که هرچه گوید استاد

 

گیری همه را به چابکی یاد

 

قافیه : استاد ، یاد

 

تعداد جمله : 3

 

می کوش

 

که هرچه استاد گوید

 

 همه را به چابکی یاد گیری

 

آرایه ی ادبی :

 

 

 

زنهار مگو سخن به جز راست

 

هر چند تو را در آن ضرر هاست

 

قافیه : راست ، ضررهاست

 

تعداد جمله : 3

 

زنهار( شبه جمله است . )

 

سخن به جز راست مگو

 

هر چند تو را در آن ضرر هاست

 

 

آرایه ی ادبی :

 

تلمیح به احادیث زیر که فرموده پیامبر است :

 

قُولُوا الْحَقَّ وَ لَو عَلَي‌ أنْفُسِكُمْ : حق را بگویید

 

هر چند به ضررتان باشد .

 

النجات فی الصدق : راه نجات در راستگویی است  .

 

 

 

هر شب که روی به جامه ی خواب

 

کن نیک تاّمل اندر این باب

 

قافیه : خواب ، باب

 

تعداد جمله : 2 

 

هر شب که  به جامه ی خواب روی

 

 اندر این باب نیک تاّمل کن 

 

آرایه ی ادبی :

 

تلمیح به حدیث پیامبر : حاسبوا انفسکم قبل

 

ان تحاسبوا : پيش از آنكه به حساب شما برسند

 

خود به حساب خويش برسيد .

 

 

 

کان روز به علم تو چه افزود

 

وز کرده ی خود چه برده ای سود

 

قافیه : افزود ، سود

 

تعداد جمله : 2  

 

کان روز به علم تو چه افزود

 

وز کرده ی خود چه سود برده ای

 

آرایه ی ادبی :

 

تکرار چه

 

کان مخفف که آن ؟

وز مخفف و از

 

 

روزی که در آن نکرده ای کار

 

آن روز ز عمر خویش مشمار

 

قافیه : کار ، مشمار

 

تعداد جمله : 2 

 

روزی که در آن  کار نکرده ای

 

آن روز ز عمر خویش مشمار

 

آرایه ی ادبی :

 

ز مخفف از

 

چرا آرایه های ادبی این شعر چشمگیر نیست ؟

 

 

واژه نامه ی درس 5

 

مهارت :

 

درون مایه :

 

حماسه :

 

فروتن :

 

محتوا :

 

مخاطب :

 

خرسند :

 

زنهار :

 

تأمّل کردن :

 

 

 

0

دانش ادبی

ادبیات اندرزی یا تعلیمی:

حکایتی از گلستان سعدی: پادشاهی با غلامی

عجمی در کشتی نشست و غلام، دیگر دریا را

ندیده بود و محنت کشتی نیازموده، گریه و زاری

درنهاد و لرزه براندامش اوفتاد. چندان که ملاطفت

کردند آرام نمی گرفت و عیش ملک ازو منغص بود،

چاره ندانستند.

حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت: اگر

فرمان دهی من او را به طریقی خامش گردانم.

گفت: غایت لطف و کرم باشد.

بفرمود تا غلام به دریا انداختند. باری چند غوطه

خورد، مویش را گرفتند و پیش کشتی آوردند به دو

دست در سکان کشتی آویخت. چون برآمد به گوشه ای

بنشست و قرار یافت.

ملک را عجب آمد. پرسید: درین چه حکمت بود؟

گفت: از اول محنت غرقه شدن ناچشیده بود و

قدر سلامتی نمی دانست، همچنین قدر عافیت کسی

داند که به مصیبتی گرفتار آید.

بازرگانی را دیدم که صد وپنجاه شتر بار داشت و

چهل بنده خدمتکار. شبی در جزیره کیش مرا به

حجره خویش در آورد، همه شب نیارامید از

سخن های پریشان گفتن که «فلان انبارم به

ترکستان است و فلان بضاعت به هندوستان،

و این قباله فلان زمین است و فلان چیز را

فلان، ضمین». گاه گفتی: «خاطر اسکندریه

دارم که هوایی خوش است». باز گفتی: «نه

که دریای مغرب مشوش است. سعدیا سفری

دیگرم در پیش استاگر آن کرده شود بقیت عمر

خویش به گوشه ای بنشینم». گفتم: «آن کدام

سفر است؟» گفت: «گوگرد پارسی خواهم بردن

به چین که شنیده ام قیمتی عظیم دارد و از آنجا

کاسه چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و

فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و

برد یمانی به پارس و از آن پس، ترک تجارت

کنم و به دکانی بنشینم». انصاف ازین ماخولیا

چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند.

گفت: «ای سعدی تو هم سخنی بگوی از

آنها که دیده ای و شنیده!»

گفتم:

 

آن شنیدستی که روزی تاجری

 در بیابانی بیفتاد از ستور

گفت چشم تنگ دنیا دوست را

 یا قناعت پر کند یا خاک گور

 

 

مرد جوانی، از دانشکده فارغ التحصیل شد.

ماه ها بود که ماشین اسپرت زیبایی، پشت

شیشه های یک نمایشگاه به سختی توجهش

را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد

که روزی صاحب آن ماشین شود. مرد جوان،

از پدرش خواسته بود که برای هدیه

فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد.

او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد.

 

بالاخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش

او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فرا خواند

 

و به او گفت: من از داشتن پسر خوبی مثل تو

بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از

هر کس دیگری در دنیا دوست دارم. سپس یک

جعبه به دست او داد. پسر، کنجکاو ولی

ناامید، جعبه را گشود و در آن یک انجیل زیبا،

که روی آن نام او طلاکوب شده بود، یافت.

با عصبانیت فریادی بر سر پدر کشید و گفت:

با تمام مال و دارایی که داری، یک انجیل به

من می دهی؟ کتاب مقدس را روی میز گذاشت

و پدر را ترک کرد.

 

سال ها گذشت و مرد جوان در کار و تجارت

موفق شد. خانه زیبایی داشت و خانواده ای

فوق العاده. یک روز به این فکر افتاد که پدرش،

حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند. از

روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود.

اما قبل از اینکه اقدامی بکند، تلگرامی به دستش

رسید که خبر فوت پدر در آن بود و حاکی از

این بود که پدر، تمام اموال خود را به او

بخشیده است. بنابراین لازم بود فوراً خود را

به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید. هنگامی

 

که به خانه پدر رسید، در قلبش احساس غم و

پشیمانی کرد. اوراق و کاغذ های مهم پدر را

گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان

انجیل قدیمی را باز یافت. در حالیکه اشک

می ریخت انجیل را باز کرد و صفحات آن را

ورق زد و کلید یک ماشین را پشت جلد آن پیدا

کرد. در کنار آن، یک برچسب با نام همان

نمایشگاه که ماشین مورد نظر او را داشت،

وجود داشت. روی برچسب تاریخ روز

فارغ التحصیلی اش بود و روی آن نوشته شده

بود: تمام مبلغ پرداخت شده است.

 

 

مردی 85 ساله با پسر تحصیل کرده ی 45 ساله ای

روی مبل خاه ی خود نشسته بودند که ناگهان

کلاغی پشت پنجره شان نشست.

پدر از فرزندش پرسید: این چیه؟

پسر پاسخ داد: کلاغ

پس از چند دقیقه پدر دوباره پرسید: این چیه؟

پسر گفت: بابا من که همین الآن بهتون

گفتم... کلاغه

بعد از مدتی کوتاه پیرمرد برای سومین بار

پرسید: این چیه؟

عصبانیت در چهره ی پسرش موج می زد.

با همان حالت گفت: کلاغه، کلاغ

پدر به اتاقش رفت و با دفتر خاطرات گذشته اش

برگشت، صفحه ای را باز کرد و به پسرش گفت

که آن را بخواند.

در آن صفحه این طور نوشته شده بود:

امروز؛ پسر کوچکم سه سال دارد و روی مبل

نشسته است، هنگامی که کلاغی روی پنجره نشست،

پسرم بیست و سه بار از من پرسید این چیه؟ و

من بیست و سه بار به او گفتم که کلاغ است.

هر بار اورا عاشقانه بغل می کردم و به او جواب

می دادم. نه تنها عصبانی نمی شدم که در عوض

علاقه ی بیشتری نسبت به او پیدا می کردم.

 

 

یکی از انواع ادبی، ادبیات اندرزی یا تعلیمی

است. هدف  نویسنده یا شاعر در این نوع ادبی

آموزش است و این آموزش یا شامل آموزش

درسی است که موجب یادگیری بهتر نکات درسی

می شود، و یا آموزش نکاتی که در زندگی هر

انسانی دانستن و یادگیری آنها برای هر کسی لازم

است. مثل یادآوری این که دروغ کار نادرستی

است؛ یا کمک کردن به دیگران و احترام به

پدر و مادر کار پسندیده ای است.

 

در ادبیات فارسی، شاعران و نویسنگان بسیاری

به این نوع ادبی پرداخته اند و آثاری مانند

بوستان، گلستان، سیاست نامه، قابوس نامه

و... را از خود به یادگار گذاشته اند...

0

 

وابسته های اسم : صفت بیانی

 

 

پیش از یادگیری این بحث ، حتما بخش

 

« ساختمان گروه اسمی » را بخوانید .

 

صفت بیانى


صفت بیانى ویژگى اسم را از نظر چگونگی و

 

خصوصیات نشان مى دهد .

 

قابوس نامه ، کتاب سودمندی است .

 

در این جمله « کتاب سودمند » یک گروه

 

اسمی است ، « کتاب » هسته است و

 

« سودمند » ویژگی « کتاب » را بیان

 

کرده است و « صفت بیانی » است .

 

دفتر بزرگ آبی را از کشو درآوردم .

 

در این جمله ، « دفتر بزرگ آبی »

 

یک گروه اسمی است و« دفتر » هسته

 

است و « بزرگ  » و « آبی » هرکدام ،

 

یکی از ویژگی های « دفتر » را بیان

 

کرده اند و « صفت بیانی » هستند .

 

 

توججججه : صفت بیانی ، یکی از انواع وابسته های

 

پسین است ، چون پس از هسته به کار می رود .

 

 

در جمله های زیر ، صفت بیانی هر گروه اسمی

 

را مشخص کنید .

 

1 - قائم مقام فراهانی ، توانایی عجیبی در حفظ

 

اشعار داشت .

 

 

2 – برگ های سبز ، زیر نور گرم خورشید

 

درخشیدند .

 

 

3 – امیرکبیر ، وزیر مشهور تاریخ ایران است .

 

 

4 – امیرکبیر با صدای رسا به اطرافیان گفت : ...

 

 

5 – بچه های ایران ، فرزندان حقیقی من هستند .

 

 

6 – نگاه تأسف بار قائم مقام ، روی برادرزاده اش

 

چرخید .

 

 

7 – دل رمیده ی ما ار انیس و مونس شد .

 

 

8 – قطره های سرد آب ، از شکاف های باریک

 

می لغزید .

 

 

 

حالا پاسخ های خود را مرور کنید :

 

1 - قائم مقام فراهانی ، توانایی عجیبی

 

در حفظ اشعار داشت .

 

عجیب ، صفت بیانی برای «  توانایی » است .

 

 

2 – برگ های سبز ، زیر نور گرم خورشید

 

می درخشیدند .

 

سبز ، صفت بیانی برای «  برگ ها  » است .

 

گرم ، صفت بیانی برای «  نور » است .

 

 

 

3 – امیرکبیر ، وزیر مشهور تاریخ ایران است .

 

مشهور ، صفت بیانی برای «  وزیر » است .

 

 

 

4 – امیرکبیر با صدای رسا به اطرافیان گفت : ...

 

رسا ، صفت بیانی برای « صدا » است .

 

 

 

5 – بچه های ایران ، فرزندان حقیقی من هستند .

 

حقیقی ، صفت بیانی برای «  فرزندان » است .

 

 

6 – نگاه تأسف بار قائم مقام ، روی برادرزاده اش

 

چرخید .

 

تأسف بار ، صفت بیانی برای «  نگاه » است .

 

 

 

7 – دل رمیده ی ما ار انیس و مونس شد .

 

رمیده ، صفت بیانی برای «  دل » است .

 

 

8 – قطره های سرد آب ، از شکاف های باریک

 

می لغزید .

 

سرد ، صفت بیانی برای « قطره ها  » است .

 

باریک ، صفت بیانی برای «  شکاف ها » است .

 

 

 

0

 

 

 دانش ادبی : جناس

0

ساختمان گروه اسمی

هر جمله از گروه های مختلفی تشکیل شده است؛

 

مادربزرگ فرزانه و فرزاد، هر سال، به آنها

لباس سپید زیبایی هدیه می دهد.

گروه های این جمله، عبارتند از:

مادربزرگ فرزانه و فرزاد،

هر سال  ،

به آنها

لباس سپید زیبایی

هدیه

می دهد.

 

هر یک از این گروه ها، گروه اسمی است.

توجه: اگر در گروهی، واژه ها، پی در پی

نقش نمای اضافه داشته باشند ، گروه اسمی نیز

همچنان ادامه دارد.

درختِ کاجِ حیاطِ مادربزرگِ من، سرسبز و

شاداب است.

«درختِ کاجِ حیاطِ مادربزرگِ من،»

یک گروه اسمی با 4 نقش نمای اضافه است؛

در واژه ی پنجم گروه اسمی ، یعنی «من»

نقش نمای اضافه نداریم، پس در اینجا گروه

اسمی ما به پایان رسیده است.

 

و یا:

پدربزرگ، منتظرِ فصلِ برداشتِ محصولاتِ

زراعیِ خود  است.

در این جمله، گروه اسمی «منتظرِ فصلِ

برداشتِ محصولاتِ زراعیِ خود»، از 5

واژه با  نقش نمای اضافه تشکیل شده است،

اما در واژه ی ششم دیگر نقش نمای اضافه

نداریم، پس گروه اسمی ما در اینجا به

پایان می رسد.

 

ساختمان یک گروه اسمی بدین قرار است:

وابسته های پیشین + هسته + وابسته های پسین

 

هسته:

هسته اسمی است که بقیه ی اجزای گروه به آن

وابسته اند.

 

چگونه هسته را در گروه تشخیص دهیم؟

1 - در یک گروه اسمی، اگر نقش نمای اضافه

وجود داشته باشد، معمولا اولین واژه ای که  

نقش نمای اضافه دارد، هسته است.

2 – اگر در یگ گروه اسمی نقش نمای اضافه

نباشد، معمولا آخرین واژه ی  گروه، هسته است.

 

برای مثال:

مادربزرگ فرزانه و فرزاد، هر سال، به آنها

لباس سپید زیبایی هدیه می دهد.

مادربزرگِ فرزانه و فرزاد، (در این گروه

اسمی، مادربزرگ، اولین واژه ی با نقش نمای

اضافه است. پس هسته ی گروه اسمی است و

بقیه ی اجزا وابسته هستند.)

هر سال، (در این گروه اسمی، نقش نمای

اضافه نداریم، پس آخرین واژه، یعنی «سال»

هسته است.

به آنها

لباسِ سپیدِ زیبایی (در این گروه اسمی، لباس

اولین واژه ای است، که نقش نمای اضافه دارد،

پس هسته ی این گروه اسمی است.)

هدیه می دهد.

 

دانش آموزان خوب کلاس چهارم، هر پنچ کلاس

را تمیز کردند.

در این جمله، دو گروه اسمی داریم؛

1 - «دانش آموزانِ خوبِ کلاسِ چهارم»:

در این گروه اسمی، نقش نمای اضافه داریم،

پس اولین واژه ای که نقش نمای اضافه دارد،

یعنی «دانش آموز»، هسته ی گروه اسمی است.

 2 -  «هر پنج کلاس»: در این گروه اسمی،

نقش نمای اضافه نداریم، پس آخرین واژه ی

گروه اسمی، یعنی «کلاس»، هسته است.

 

وابسته ی پیشین:

همه ی واژه هایی که در گروه اسمی، پیش از

هسته به کار می رود، وابسته ی پیشین است.

وابسته های پیشین، نقش نمای اضافه نمی پذیرند.

مثل هر پنج کلاس: در این گروه اسمی «هر»

و «پنج» هر دو وابسته ی پیشین هستند و هیچ

یک نقش نمای اضافه نمی پذیرند.

 

وابسته ی پسین:

 

همه ی واژه هایی که در گروه اسمی، پس از

هسته به کار می رود، وابسته ی پسین است.

وابسته های پسین، نقش نمای اضافه می پذیرند.

مثل دانش آموزانِ خوبِ کلاسِ چهارم:

«خوب»، «کلاس » و «چهارم» هر

سه وابسته ی پسین هستند و نقش نمای اضافه

پذیرفته اند.

 

توجه کنید که:

وابسته های پیشین، پیش از هسته به کار می روند.

و

وابسته های پسین، پس از هسته به کار می روند.

0

فارسی: درس نهم، قلم سحرآمیز

ای هدهد صبا به سبا می فرستمت

بنگر که از کجا به کجا می فرستمت

ای نسیم پیام آور صبحگاهان، تورا به سرزمین

سبا می فرستم. می بینی تورا به کجا می فرستم!

قافیه: سبا، کجا

ردیف: می فرستمت

تعداد جمله: 4

ای هدهد صبا (شبه جمله)

به سبا می فرستمت

بنگر

که از کجا به کجا می فرستمت

آرایه ادبی:

اضافه ی تشبیهی: هدهد صبا، باد صبا به هدهد

                   تشبیه شده است.

صبا: رکن اول تشبیه

هدهد: رکن دوم تشبیه

تکرار: کجا

تلمیح: اشاره به داستان حضرت سلیمان دارد.

(ایشان به تمام موجودات و پدیده های عالم

مسلط بودند و هدهد پرنده ی پیام آورشان بود

و اخبار و شنیده های خود را از همه جا به

ایشان گزارش می داد.)

جناس: صبا و سبا

 

 

حیف است طایری چو تو در خاکدان غم

زین جا به آشیان وفا می فرستمت

باعث تأسف است که پرنده ای مانند تو، در

زمین گرفتار باشد، تو را از اینجا به آشیانه ی

عشق و وفاداری می فرستم.

قافیه: وفا (با سبا و کجا در بیت گذشته)  

ردیف: می فرستمت

تعداد جمله: 2

طایری چو تو در خاکدان غم حیف است

زین جا به آشیان وفا می فرستمت

آرایه ادبی:

مراعات نظیر: آشیان و طایر

 

 

بند پایانی:

 

آفرین بر قلم سحرآمیزت: شبه جمله

 

نقاشی تو طبیب دردهای ماست: تشبیه نقاشی به

                                طبیب

نقاشی: رکن اول تشبیه

طبیب رکن دوم تشبیه