درس زن پارسا فارسی پایه نهم
درس زن پارسا
- ابلیس: شیطان
- الا: به جز
- امت: ملت، پیروان
- برخاست: بلند شد
- پارسا: پرهیزگار
- جامه: پوشاک، لباس
- خفته اند: خوابیده اند
- خواجه: آقا، ارباب
- درم: سکه نقره، پول نقد
- دلتنگ: ناراحت
- رابعه: به معنی چهارم اما در این درس نام یک شخص است.
- روغن: روغن حیوانات که به جای نفت در چراغ می ریختند
- زهره: جرئت، شهامت
- شفاعت: خواهشگری، درخواست بخشش یا کمک از کسی برای دیگری
- صومعه: عبادتگاه، دیر، محل عبادت
- عظیم: بزرگ
- عیال: همسر
- قحطی: خشکسالی
- متفرق: پراکنده
- مشقت: سختی، دشواری
- مقربان: جمع مقرب، نزدیک شدگان، کسانی که قرب و منزلت پیدا کرده اند
- نقل: گفته، سخن
معنی درس زن پارسا
گفتهاند شبی که رابعه (رابعهی عدویّه از زنان خداشناس، پارسا و بزرگ قرن دوم هجری) به دنیا آمد، در خانهی پدر او، آن مقدار لباس نبود که رابعه را در آن قرار دهند و چراغی هم در خانه وجود نداشت.
پدر او سه دختر داشت و رابعه، چهارمین دختر بود. به این علّت، به او رابعه میگویند؛ همسرش به او گفت: «به خانهی فلان همسایه برو» و روغن به اندازه یک چراغ بگیر.
پدر رابعه، با خود عهد کرده بود که از انسانها، چیزی نخواهد بلند شد و به خانهی آن همسایه رفت و برگشت و گفت: خوابیدهاند. بنابراین ناراحت شد و خوابید و پیغمبر را که درود و رحمت خدا بر او باد در خواب دید. گفت: «ناراحت نباش، زیرا این دختر (رابعه)، بزرگی است که هفتاد هزار نفر از امّت من با میانجی گری و خواهش او، مورد عفو الهی قرار خواهند گرفت. (گناهان هفتاد هزار امّت من به خاطر در خواست و خواهش رابعه از بین میرود.)
وقتی رابعه بزرگ شد، پدر و مادرش فوت کردند و در شهر بصره خشکسالی شدیدی آشکار شد و خواهران او پراکنده شدند و رابعه به دست انسان ستمگری گرفتار شد.
رابعه را با گرفتن چند سکهی نقره، فروخت. صاحب رابعه، او را وادار میکرد که کارهای سخت و دشواری را انجام دهد. روزی رابعه به زمین خورد و دستش شکست. صورتش را بر خاک قرار داد و با خدا راز و نیاز میکرد و میگفت: پروردگارا من تنها و بدون مادر و پدر هستم و دست صاحبم گرفتار و ناراحت و آزرده هستم.
من به خاطر این همه رنج و سختی، ناراحت و غمگین نیستم، مگر خشنودی و رضایت تو لازم است تا این که بدانم از من راضی و خشنود هستی یا نه؟
شنید که ناراحت نباش، در آینده آن چنان مقام و عظمتی به دست می آوری که نزدیکان خدا و فرشتگان به تو افتخار بکنند.
پس رابعه به خانه رفت و همیشه روزه دار بود و هر شب تا صبح مشغول عبادت بود. یک شب خواجه از خواب بیدار شد. صدایی شنید. نگاه کرد، رابعه را دید که در سجده است.
میگفت: «پروردگارا: تو آگاهی که من علاقهی قلبی ام این است که از فرمان و دستور تو پیروی کنم و خدمت کردن از تو برای من مثل نور چشم عزیز است.
اگر اختیار کارها در دست من بود، لحظه ای از فرمان بردباری و اطاعت از تو، غفلت و خودداری نمیکردم. امّا تو مرا زیر دست آفریده خود قرار دادی. به این علّت، دیر به عبادت تو میآیم.
چادر را سر جایش گذاشت. بعد از آن، راه خروج را پیدا کرد.
به همین شکل این کار را هفت بار تکرار کرد.
ای مرد، خود را خسته و ناراحت نکن، زیرا او چند سال است که عاشق و شیفته ما است. شیطان، جرئت ندارد که نزدیک او (مزاحم او) شود. دزد هرگز نمیتواند که به او نزدیک شود و آسیب برساند. ای دزد، تو خودت را آزار نده، زیرا اگر دوست ما (رابعه) خواب است، خداوند بیدار است و از او محافظت میکند.
جواب خودارزیابی درس زن پارسا
چرا پدر رابعه شب تولد او دلتنگ خوابید؟
چون نتوانسته بود برای خانواده اش روغن چراغ تهیه کند.
چه عنوان دیگری می توان برای این درس انتخاب کرد؟
زن با خدا، زن کامل، دوستی با خدا، انسان متوکل و …
مهم ترین ویژگی اخلاقی رابعه چه بود؟
راضی بودن به رضای خدا، توکل به خدا، شکرگزار نعممت های خدا بودن، فروتنی در برابر خدا
چگونه می توان انسان کاملی بود؟
با توکل و ایمان به خدا. یعنی در همه کارهاخدا را با خود همراه کردن و هر کاری را برای رضای خدا انجام دادن
- لینک منبع
تاریخ: پنجشنبه , 20 مهر 1402 (17:12)
- گزارش تخلف مطلب