آدرس وبلاگ فارسی نهم
- ادامه مطلب
تاریخ: پنجشنبه , 13 مهر 1402 (21:02)
- گزارش تخلف مطلب
تاریخ ادبیات :
یک نویسنده ی انگلیسی نام ببرید .
دو تن از شاعران دوره ی مشروطه را نام ببرید .
یکی از بزرگان قرن پنجم و ششم هجری را نام ببرید .
اقبال لاهوری که بود ؟
دو اثر از قیصر امین پور نام ببرید .
ویژگی شعرهای ایرج میرزا چیست ؟
کدام یک از شاعران ، عنوان ملک الشعرایی یافت ؟
نام کامل جامی چیست ؟
جامی در چه قرنی می زیست ؟
جامی هفت اورنگ را به تقلید از کدام کتاب نوشت ؟
علت شهرت جامی چیست ؟
کارنامه ی بلخ ، اثر کیست ؟
نام کامل حافظ چیست ؟
حافظ در چه قرنی می زیست ؟
حافظ معروف به ........ بود .
بیشتر اشعار حافظ در قالب ......... است .
حافظ اهل کجاست ؟
دو اثر از صاحب بهارستان نام ببرید .
علت تخلص حافظ چیست ؟
آویبوری که بود ؟
ادیب الممالک فراهانی که بود ؟
یکی از شاعران پاکستانی را نام ببرید .
علت شهرت سعدی چیست ؟
سعدی در چه قرنی می زیست ؟
سعدی چند سال از عمر خود را در سفر گذراند ؟
آثار سعدی را نام ببرید .
اقبال لاهوری به چه زبان هایی شعر می سرود ؟
مهم ترین سفر صائب تبریزی به کجا بود ؟
به قول پرستو ، اثر کیست ؟
بهارستان اثر ....... است و به تقلید از کتاب ...... نوشته شده است .
سنایی در چه قرنی می زیست ؟
دو اثر از سنایی نام ببرید .
موضوع اشعار سنایی چه بود ؟
اثر اقبال لاهوری را نام ببرید .
دو اثر از صاحب آینه های ناگهان ، نام ببرید .
سعدی بوستان را به ......... و گلستان را به .......... نوشت .
صائب تبریزی در چه قرنی می زیست ؟
حدیقه الحقیقه ، اثر کیست ؟
صائب تبریزی ، به چه عنوانی دست یافت ؟
و بقیه ی پرسش ها که در اولین فرصت ، اضافه خواهند شد ...
تاریخ: پنجشنبه , 13 مهر 1402 (20:02)
درس 6 : آداب نیکان
بند 1 :
مریدان از پی او میرفتند :
شاگردانش به دنبال او میرفتند .
از احوال بهلول پرسید :
دربارهی وضعیت بهلول پرسید .
او را طلب کنید که مرا با او کار است :
او را پیدا کنید ، زیرا من با او کار دارم .
که : زیرا ( تعلیل )
تو را با او چه کار ؟
کارِ تو با او چه ( است )
تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد میکنی :
تو عالم دینی بغدادی که مردم را هدایت میکنی .
باری ، طعام خوردن خود میدانی ؟
دستکم ، آداب غذا خوردن خود را میدانی ؟
از پیش خود میخورم :
از غذایی که جلوی خودم هست ، میخورم .
تو میخواهی مرشد خلق باشی :
تو میخواهی راهنمای مردم باشی .
بند 2 :
مرا با او کار است :
من با او کار دارم .
به قدر میگویم :
به اندازه حرف میزنم .
به قدر فهم مستمعان میگویم :
به اندازه ی درک و فهم شنوندگان سخن میگویم .
چه جای طعام که سخن گفتن خود هم نمیدانی :
جایی برای صحبت کردن دربارهی غذا خوردن نیست ، زیرا آداب سخن گفتن را هم نمی دانی .
که : زیرا ( که تعلیل )
بند 3 :
تو از بهر خدا مرا بیاموز :
تو به خاطر خدا به من یاد بده .
را : حرف اضافه ، به معنای « به »
تو دعوی دانایی می کردی :
تو ادعای دانایی می کردی .
به نادانی خود معترف شدی :
به نادانی خود اعتراف کردی .
تو را بیاموزم .
به تو یاد می دهم .
را : حرف اضافه ، به معنای « به »
لقمهی حلال باید :
لقمهی حلال لازم است .
باید ، از مصدر بایستن است .
اگر لقمهی حرام را صد از این آداب به جا بیاوری :
اگر با لقمهی حرام صدها مورد مانند این آداب را انجام دهی .
سبب تاریکی دل شود :
باعث گمراهی میشود .
تاریکی دل : کنایه از گمراهی
ذکر حق : یاد کردن پروردگار
قسمت دوم درس : انسان ، فنآوری ، اخلاق
بند 3 :
اخلاق ج خُلق
آداب ج ادب
افراد ج فرد
برخورد : کنایه از دیدار ، طرز رفتار
پایبند : کنایه از مقید بودن ، علاقهمندی
بند 6 :
مظاهر ج مظهر
اینترنت پنجره ای است رو به جهان بیرون :
تشبیه ،
رکن اول : اینترنت
رکن دوم : پنجره
رکن سوم : رو به جهان بودن
بند 8 :
فضایل ج فضیلت
حقوق ج حق
واژه نامه :
معیار : حرمت :
پاس داشتن : حصار :
جلوه : جمال :
فضایل : ارشاد کردن :
مرشد : مستمع :
آداب : دعوی کردن :
معترف : بغض :
استعداد : چرتکه :
چاپار : پیک :
اسطرلاب : هنجار :
حریم :
13 – در ترکیب های زیر ، هسته را مشخص کنید .
کوچکترین بخش اجتماع
هر سمت
آداب خواب
این بندهی ضعیف پروردگار
هر خانواده
دستاوردهای علمی
دشمنان این ملت
آن اعتقادات
بوی ناخوش آن
زندگی گذشتهی خود
آنجا
حالا
پاسخهای
خود را
مرور
کنید :
کوچکترین بخش اجتماع : بخش
هر سمت : سمت
آدابِ خواب : آداب
این بندهی ضعیف پروردگار : بنده
هر خانواده : خانواده
دستاوردهای علمی : دستاورد
دشمنان این ملت : دشمن
آن اعتقادات : اعتقاد
بوی ناخوش آن : بو
زندگی گذشتهی خود : زندگی
آنجا : جا
هر جمله از گروههای مختلفی تشکیل شده است و هر گروه ، نقش خاصی به عهده دارد ؛
مادربزرگ فرزانه و فرزاد ، هر سال ، به آنها لباس سپید زیبایی هدیه می دهد .
گروه های این جمله ، عبارتند از :
مادربزرگ فرزانه : گروه نهادی
و : حرف عطف
فرزاد : معطوف
هر سال : گروه قیدی
به آنها : گروه متممی
لباس سپید زیبایی : گروه مفعولی
هدیه : گروه مفعولی
میدهد : گروه فعلی
هر گروه اسمی ، یک هسته دارد و ممکن است چند وابسته هم داشته باشد .
راههای تشخیص هسته :
1 – اگر در گروه اسمی ، کسرهی اضافه وجود داشته باشد ، معمولا اولین واژهی کسره دار ، هسته است .
مانند :
پنجرههایِ بستهیِ کلاسِ ما : پنجره ، هسته است .
هر دو پنجرهیِ بستهیِ کلاسِ ما : پنجره ، هسته است .
2 - اگر در گروه اسمی ، کسره ی اضافه وجود نداشته باشد ، معمولا آخرین واژه ، هسته است .
مانند :
هر دو پنجره : پنجره ، هسته است .
همین یک کتابخانه : کتابخانه ، هسته است .
همهی این چرخها : چرخ ، هسته است .
در جملههای زیر ، نقش گروههای اسمی را بنویسید و هستهی هر گروه اسمی را مشخص کنید .
درختِ کاجِ حیاطِ مادربزرگِ من ، سرسبز و شاداب است .
پدربزرگ ، منتظرِ فصلِ برداشتِ محصولاتِ زراعیِ خود است .
دانش آموزان خوب کلاس چهارم ، هر پنچ کلاس را تمیز کردند .
فریبا ، هر پنج کلاس طبقه ی بالا را به دنبال زهرا گشت .
دستاوردهای جدید علمی ، چگونگی زیست انسان را دگرگون می سازد .
خانواده ، کوچک ترین بخش اجتماع است .
اخلاق رایانه ای ، بیانگر پایبندی ما به اخلاق فردی و رعایت حقوق دیگران است .
اینترنت ، از مظاهر آفرینش گری انسان است .
حالا
پاسخهای
خود را
مرور
کنید :
درختِ کاجِ حیاطِ مادربزرگِ من ، سرسبز و شاداب است .
درختِ کاجِ حیاطِ مادربزرگِ من : گروه نهادی
درخت : هستهی گروه اسمی
سرسبز : گروه مسندی ، هستهی گروه اسمی
و : حرف عطف
شاداب : معطوف
است : گروه فعلی
پدربزرگ ، منتظرِ فصلِ برداشتِ محصولاتِ زراعیِ خود است .
پدربزرگ : گروه نهادی ، هسته
منتظرِ فصلِ برداشتِ محصولاتِ زراعیِ خود : گروه مسندی
منتظر : هستهی گروه اسمی
است : گروه فعلی
دانشآموزان خوب کلاس چهارم ، هر پنچ کلاس را تمیز کردند .
دانشآموزان خوب کلاس چهارم : گروه نهادی
دانشآموزان : هستهی گروه اسمی
هر پنچ کلاس را : گروه مفعولی
کلاس : هستهی گروه اسمی
تمیز : گروه مسندی ، هسته
کردند : گروه فعلی
فریبا ، هر پنج کلاس طبقهی بالا را به دنبال زهرا گشت .
فریبا : گروه نهادی ، هسته
هر پنج کلاسِ طبقهیِ بالا را : گروه مفعولی
کلاس : هستهی گروه اسمی
به دنبالِ زهرا : گروه متممی
دنبال : هستهی گروه اسمی
گشت : گروه فعلی ، فعل خاص
دستاوردهای جدید علمی ، چگونگی زیست انسان را دگرگون می سازد .
دستاوردهای جدید علمی : گروه نهادی
دستاورد : هستهی گروه اسمی
چگونگی زیست انسان را : گروه مفعولی
چگونگی : هستهی گروه اسمی
دگرگون : گروه مسندی ، هسته
میسازد : گروه فعلی
خانواده ، کوچک ترین بخش اجتماع است .
خانواده : گروه نهادی ، هسته
کوچک ترین بخش اجتماع : گروه مسندی
بخش : هستهی گروه اسمی
است : گروه فعلی
اخلاق رایانه ای ، بیانگر پایبندی ما به اخلاق فردی و رعایت حقوق دیگران است .
اخلاق رایانه ای : گروه نهادی
اخلاق : هستهی گروه اسمی
بیانگرِ پایبندیِ ما : گروه مسندی
بیانگر : هستهی گروه اسمی
به اخلاقِ فردی : گروه متممی
اخلاق : هستهی گروه اسمی
و : حرف عطف
رعایتِ حقوقِ دیگران : معطوف
رعایت : هستهی گروه اسمی
است : گروه فعلی
اینترنت ، از مظاهر آفرینشگری انسان است .
اینترنت : گروه نهادی ، هسته
از مظاهرِ آفرینشگریِ انسان : گروه متممی
مظاهر : هستهی گروه اسمی
است : گروه فعلی
یادآوری پایانی :
هر جمله ، از چند گروه اسمی و یک گروه فعلی تشکیل شده است .
هر گروه اسمی ، یک هسته دارد .
هر هسته ، میتواند چندین وابسته داشته باشد .
تاریخ: پنجشنبه , 13 مهر 1402 (19:02)
دانشهای زبانی: شمارش جملههای متن
برای شمارش جملههای یک متن توجه به نکتههای زیر ضروریست.
1- هر فعل نشاندهندهی یک جمله است.
زنگ تعطیل را که زدند به کوچه دویدم. تازه، کوچهی مدرسه را پشت سر گذاشته بودم که فریبرز را دیدم.
جملهی 1: زنگ تعطیل را که
جملهی 2: زدند به کوچه دویدم.
جملهی 3: تازه، کوچهی مدرسه را پشت سر گذاشته بودم
جملهی 4: که فریبرز را دیدم.
آن یکی آمد زمین را میشکافت
ابلهی فریاد کرد و برنتافت
جملهی 1: آن یکی آمد
جملهی 2: زمین را میشکافت
جملهی 3: ابلهی فریاد کرد
جملهی 4: و برنتافت
2- گاهی اوقات فعل یک جمله نوشته نمیشود ولی به هنگام دقت در معنا متوجه میشویم که فعل دارد.
من مناجات درختان را، هنگام سحر
رقص عطر گل یخ را با باد
نفس پاک شقایق را در سینهی کوه
صحبت چلچلهها را با صبح...
همه را میشنوم، میبینم.
جملهی 1: من مناجات درختان را، هنگام سحر (میشنوم)
جملهی 2: رقص عطر گل یخ را با باد (میبینم)
جملهی 3: نفس پاک شقایق را در سینهی کوه (میشنوم)
جملهی 4: صحبت چلچلهها را با صبح... (میشنوم)
جمله 5: همه را میشنوم،
جمله 6: میبینم.
3 - شبه جملهها را به هنگام شمارش جملهها به عنوان جمله میشماریم.
شبهجملهها، مانند جمله ساختار { نهاد+ گزاره } ندارند و فقط مانند جمله ایجاد رابطه معنایی میکنند.
شبه جملهها به دو شکل در نوشتهها میآیند:
الف - ندا و منادا
ب - صوت
الف - ندا و منادا: هر اسمی که همراه «حرف ندا» واقع شود، منادا نامیده میشود.
ای مادر عزیز که جانم فدای تو
ای: حرف ندا
مادر عزیز: گروه منادا
جملهی 1: ای مادر عزیز
جملهی 2: جانم فدای تو
آری، ای بهمنیار، اکنون دیگر فکر میکنم...
ای: حرف ندا
بهمنیار: گروه منادا
جملهی 1: ای بهمنیار
جملهی 2: اکنون دیگر فکر میکنم
پروردگارا، ما را به راه راست هدایت کن.
پروردگار: گروه منادا
ا: حرف ندا
جملهی 1: پروردگارا،
جملهی 2: ما را به راه راست هدایت کن.
گاهی اوقات هم حرف ندا، حذف میشود و نوشته نمیشود.
علی، ای همای رحمت
علی: گروه منادا
حرف ندای «علی» حذف شده.
ای: حرف ندا
همای رحمت: گروه منادا
جملهی 1: علی،
جملهی 2: ای همای رحمت
دریا قلی! رکاب بزن، یا علی بگو
دریاقلی: گروه منادا
حرف ندای «دریاقلی» حذف شده.
جملهی 1: دریا قلی
جملهی 2: رکاب بزن،
جمله 3: یا علی، بگو
توجه داشته باشید که در این عبارت، «یا علی» گروه مفعولی است و نقش گروه منادا ندارد.
گاهی هم منادا حذف میشود و نوشته نمیشود.
ای نام تو بهترین سرآغاز
ای: حرف ندا
خدا: منادا، حذف شده است.
جملهی 1: ای (خدا)
جملهی 2: (که) نام تو بهترین سرآغاز (است)
ب) صوت: کلمههایی هستند که جهت جلب توجّه مخاطب یا شنونده به کار می روند و گاهی عواطف و احساسات را نیز منتقل میکنند.
قاصدک، هان! چه خبر آوردی؟
ای: حرف ندا، حذف شده
قاصدک: منادا
هان: صوت
جملهی 1: قاصدک
جملهی 2: هان
جملهی 3: چه خبر آوردی؟
بعضی از اصوات عبارتند از: های، هی، هان، اَه، اَخ، بهبه، بَه، عجب و...
4 - «بلی، خیر، آری، نه، نخیر» هم به هنگام شمارش جملهها یک جمله به حساب میآیند.
مثال: نی، نی، تو نه مشت روزگاری
(نی: نه)
جملهی 1: نی
جملهی 2: نی
جملهی 3: تو نه مشت روزگاری
تاریخ: پنجشنبه , 13 مهر 1402 (18:02)
واج ، صامت ، مصوت ، هجا
به هر یک از حروف و حرکات ، واج گفته میشود .
واجها دو دسته هستند :
صامت و مصوت
صامت : همان حروف هستند .
23 صامت ، در زبان فارسی عبارتند از :
( ء ، ع ) – ب – پ – ( ت ، ط ) – ( ث ، س ، ص ) – ج – چ – ( ح ، ه ) – خ – د – ( ذ ، ز ، ض ، ظ ) – ر - ژ – ش – غ ، ق – ف – ک – گ – ل – م – ن – و – ی
مصوت : 6 مصوت داریم .
حرکتهای « ــَـــِـــُ »
و
صداهای « ا ، ی ، و »
هجا : کلاس اول ابتدایی ، واژهها را بخش میکردید . بخشها ، همان هجا هستند .
واژهی « نویسنده » از 4 هجا تشکیل شده است :
نـِ = صامت ن + مصوت ــِــ
ویـ = صامت و + مصوت ای
سَنـ = صامت س + مصوت ــَــ + صامت ن
ده = صامت د + مصوت ـــِــ
واج پایانی « ه » در هجای پایانی « نویسنده » ، صدادار است ؛ به همین دلیل مصوت است ، نه صامت . به این واج ، « های بیان حرکت » گفته میشود .
واژهی « پنجه » از دو هجا تشکیل شده است :
پَن = صامت پ + مصوت ــَــ + صامت ن
جه = صامت ج + مصوت ــِــ
واج پایانی « ـه » در هجای پایانی « پنجه » ، صدادار است ؛ به همین دلیل مصوت است ، نه صامت .
واژهی « کارگر » ، از دو هجا تشکیل شده است :
کار = صامت ک + مصوت ا + صامت ر
گـَــر = صامت گ + مصوت ــَــ + صامت ر
واژهی « آماده » ، از 3 هجا تشکیل شده است :
آ = صامت ء + مصوت ا
ما = صامت م + مصوت ا
ده = صامت د + مصوت ــِــ
به هجای « آ » توجه کنید . هنگام تلفظ این هجا ، ابتدا دیوارههای حنجره به هم برخورد میکند ، نتیجهی این برخورد ، همان واج « ء » است ؛ سپس مصوت « آ » از گلو خارج میشود ؛ پس این هجا از :
« یک واج صامت » و « یک واج مصوت » تشکیل شده است .
واژهی « اسب » ، از 1 هجا تشکیل شده است :
اسب = صامت ء + مصوت ــَــ + صامت س + صامت ب
به واج آغازین « اسب » توجه کنید . در ابتدای تلفظ این واژه ، ابتدا دیوارههای حنجره به هم برخورد میکند ؛ نتیجهی این برخورد ، همان واج « ء » است ؛ سپس مصوت « ــَــ » از گلو خارج میشود ؛ پس ابتدای این هجا از :
« یک واج صامت » و « یک واج مصوت » تشکیل شده است .
واژهی « امید » ، از 2 هجا تشکیل شده است :
اُ = صامت ء + مصوت ــُــ
مید = صامت م + مصوت ی + صامت د
به هجای « اُ » توجه کنید . هنگام تلفظ این هجا ابتدا دیوارههای حنجره به هم برخورد میکند ؛ نتیجهی این برخورد ، همان واج « ء » است ؛ سپس مصوت « اُ » از گلو خارج میشود ؛ پس این هجا از :
« یک واج صامت » + « یک واج مصوت » تشکیل شده است .
واژهی « ادامه » ، از 3 هجا تشکیل شده است :
اِ = صامت ء + مصوت ـــِــ
دا = صامت د + مصوت ا
مه = صامت م + مصوت ــِــ
به هجای « اِ » توجه کنید . هنگام تلفظ این هجا ابتدا دیوارههای حنجره به هم برخورد میکند ؛ نتیجهی این برخورد ، همان واج « ء » است ؛ سپس مصوت « اِ » از گلو خارج میشود ؛ پس این هجا از :
« یک واج صامت » + « یک واج مصوت » تشکیل شده است .
نکته : در همهی واژهها ، واج آغازین همهی هجاها ، یک واج صامت است . اگر به واژههایی که به عنوان مثال بیان شد ، توجه کنید ، متوجه این مطلب میشوید .
شهر : واج آغازین ، صامت ش
برد : واج آغازین ، صامت ب
کا : واج آغازین ، صامت ک
مه : واج آغازین ، صامت م
اژ : واج آغازین ، صامت ء
جـَهـ : واج آغازین ، صامت ج
تاریخ: پنجشنبه , 13 مهر 1402 (17:02)
تشبیه :
در تشبیه ، چیزی را به چیز دیگری شباهت میدهیم ؛ چون هر دو یک ویژگی مشترک دارند .
مثال تشبیه :
موهای مادربزرگم ، مانند پر قو سپید و نرم است .
معمولا در تشبیه ، چهار عنصر داریم :
رکن اول : موهای مادربزرگ
« مشبه » نیز نامید میشود .
چیزی است که آن را به چیزی شباهت میدهیم .
رکن دوم : پر قو
« مشبهبه » نیز نامیده میشود .
چیزی است که رکن اول را به آن شباهت میدهیم .
رکن سوم : سپید و نرم
« وجه شبه » نیز نامیده میشود .
ویژگی یا ویژگیهای مشترک رکن اول و رکن دوم است که باعث میشود رکن اول را به رکن دوم شباهت دهیم .
رکن چهارم : مانند
« ادات تشبیه » نیز نامیده میشود .
واژهای است که کمک میکند رکن اول را به رکن دوم شباهت دهیم .
ادات تشبیه ، همگی به معنای « مثل و مانند » هستند . این واژهها عبارتند از : بهسان ، چون ، همچون ، همانند ، چو ، بهکردار ، پنداری ، گویی ، بهرنگ ، بهشکل ، شبیه ، نظیر ، وش و ...
چند مثال تشبیه :
حافظ
ایاّم گل چو عمر به رفتن شتاب کرد
رکن اول : ایام گل
رکن دوم : عمر
رکن سوم : شتاب در رفتن
رکن چهارم : چو
ایام گل به عمر شباهت دارد که در رفتن شتاب دارد .
مولوی
این زبان چون سنگ و هم آهن وش است
و آنچه بجهد از زبان، چون آتش است
مصراع اول
رکن اول : زبان
رکن دوم : سنگ و آهن
رکن سوم : نابودگری
رکن چهارم : وش ، چون
مصراع دوم
رکن اول : آنچه بجهد از زبان ( سخن )
رکن دوم : آتش
رکن سوم : نابودگری
رکن چهارم : چون
زبان و آنچه از آن میجهد ، به آهن و سنگ شبیه است که برخورد آنها به هم آتش ایجاد میکند و همه چیز را نابود میکند .
فریدون توللی
بلم آرام چون قویی سبکبار
به نرمی بر سر کارون همی رفت
رکن اول : بلم
رکن دوم : قو
رکن سوم : سبکبار ، نرم رفتن
رکن چهارم :چون
بلم به قویی شباهت داده شده که سبکبار و نرم حرکت میکند .
تو خورشید بیمار پیش از غروبی
که بر خاطرم گرد اندوه پاشی
رکن اول : تو
رکن دوم : خورشید
رکن سوم : اندوهزایی و غمافزایی
رکن چهارم : حذف شده
تو یعنی محبوب به خوشید شبیه است که هنگام غروب موجب دلتنگی میشود .
سعدی
تو همچون گل ز خندیدن لبت با هم نمی آید
رکن اول : تو
رکن دوم : گل
رکن سوم : به هم نیامدن لب
رکن چهارم : همچون
همانطور که گلبرگهای گل به هم نزدیک نمیشوند ، تو یعنی محبوب هم خوشرو هستی و لبهایت میخندد .
چشم تو آن دریچهی روشن بود
کز آن رهی به زندگیم دادند
رکن اول : چشم تو
رکن دوم : دریچهی روشن
رکن سوم : راه ارتباطی
رکن چهارم : حذف شده
چشم تو به دریچهای شبیه است که با آن زندگی به رویم باز میشود .
چون رود می گذرد عمر ما
رکن اول : عمر
رکن دوم : رود
رکن سوم : گذشتن
رکن چهارم : چون
گلستان سعدی :
دانا چو طبله ی عطّار است ، خاموش و هنر نمای
رکن اول : دانا
رکن دوم : طبلهی عطار
رکن سوم : خاموش و هنرنما
رکن چهارم : چو
زندگی آتشگهی دیرینه پا برجاست
سیاوش کسرایی
رکن اول : زندگی
رکن دوم : آتشگه
رکن سوم : دیرینه پابرجا
رکن چهارم : حذف شده
هوشنگ ابتهاج
سینه باید گشاده چون دریا
تا کند نغمه ای چو دریا ساز
مصراع اول
رکن اول : سینه
رکن دوم : دریا
رکن سوم : گشاده
رکن چهارم : چون
مصراع دوم
رکن اول : سینه
رکن دوم : دریا
رکن سوم : نغمه سازی
رکن چهارم : چو
فروغ فرخزاد
شب در تمام پنجره های پریده رنگ
مانند یک تصوّر مشکوک
پیوسته در تراکم و طغیان بود
رکن اول : شب
رکن دوم : یک تصور م
رکن سوم : تراکم و طغیان
رکن چهارم : مانند
صدا چون بوی گل در جنبش آب
به آرامی به هر سو پخش می گشت
فریدون توللی
رکن اول : صدا
رکن دوم : بوی گل
رکن سوم : پخش شدن
رکن چهارم : چون
قلب دشمن مثل سنگ است.
رکن اول : قلب دشمن
رکن دوم : سنگ
رکن سوم : سرد و سخت ( حذف شده )
رکن چهارم : مثل
گلستان سعدی
گرت ز دست برآید چو نخل باش، کریم
ورت ز دست نیاید ، چو سرو باش آزاد
مصراع اول
رکن اول : تو
رکن دوم : نخل
رکن سوم : کریم
رکن چهارم : چو
مصراع دوم
رکن اول : تو
رکن دوم : سرو
رکن سوم : آزاد
رکن چهارم : چو
مادری دارم بهتر از برگ درخت
دوستانی بهتر از آب روان
و خدایی که در این نزدیکی است
سهراب سپهری
رکن اول : مادر
رکن دوم : برگ درخت
رکن سوم : بامحبت و باصفا
رکن چهارم : حذف شده
مصراع دوم
رکن اول : دوستان
رکن دوم : آب روان
رکن سوم : باصفا
رکن چهارم : حذف شده
منوچهر آتشی
نامت در چشمانم
چون لاله، سرخ
چون نسترن، سپید
و مثل سرو، سبز می ایستد
رکن اول : نامت
رکن دوم : لاله ، نسترن ، سرو
رکن سوم : ایستایی و ماندگاری
رکن چهارم : چون ، چون ، مثل
اضافهی تشبیهی :
گاه تشبیه ، به صورت اضافهی تشبیهی به کار میرود ؛ یعنی رکن اول و رکن دوم به صورت مضاف و مضافالیه در جمله به کار رفتهاند .
گلستان سعدی
آتشِ خشم اوّل در خداوند خشم افتد ؛ پس آنگه زبانه به خصم رسد یا نرسد .
رکن اول : خشم
رکن دوم : آتش
رکن سوم : نابودگر
رکن چهارم : حذف شده
حافظ
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
مصراع اول
رکن اول : وجود
رکن دوم : مس
رکن سوم : کمبها
رکن چهارم : حذف شده
مصراع دوم
رکن اول : عشق
رکن دوم : کیمیا
رکن سوم : باارزش
رکن چهارم : حذف شده
سعدی
گویند روی سرخ تو سعدی که زرد کرد ؟
اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
رکن اول : عشق
رکن دوم : اکسیر
رکن سوم : باازش
رکن چهارم : حذف شده
وزشکاف پلکهای من
جویبار اشک میجوشید
رکن اول : اشک
رکن دوم : جویبار
رکن سوم : جوشیدن
رکن چهارم : حذف شده
هوشنگ ابتهاج
هر چه به گرد خویشتن می نگرم در این چمن
آینه ضمیر من جز تو نمی دهد نشان
رکن اول : ضمیر
رکن دوم : آینه
رکن سوم : نمایانگری
رکن چهارم : حذف شده
آبشارِ نور :
رکن اول : نور
رکن دوم : آبشار
آیینهیِ رود :
رکن اول : رود
رکن دوم : آیینه
اجاقِ شقایق :
رکن اول : شقایق
رکن دوم : اجاق
جامِ عشق :
رکن اول : عشق
رکن دوم : جام
حریرِ ابر :
رکن اول : ابر
رکن دوم : حریر
خانهیِ دل :
رکن اول : دل
رکن دوم : خانه
سنگِ حوادث :
رکن اول : حوادث
رکن دوم : سنگ
سیلِ خاطرات :
رکن اول : خاطرات
رکن دوم : سیل
شعلهیِ ندامت :
رکن اول : ندامت
رکن دوم : شعله
شهابِ نگاه :
رکن اول :
رکن دوم :
قدِ سرو :
رکن اول : قد
رکن دوم : سرو
کمندِ نظر :
رکن اول : نظر
رکن دوم : کمند
لبِ لعل :
رکن اول : لب
رکن دوم : لعل
مرغِ مهتاب :
رکن اول : مهتاب
رکن دوم : مرغ
این ترکیبها در کتاب شما هم دیده میشود . ارکان تشبیه را در مثالهای کتابتان مشخص کنید .
آشیان وفا :
رکن اول :
رکن دوم :
آیینهی دل :
رکن اول :
رکن دوم :
باد آز :
رکن اول :
رکن دوم :
باد خشم :
رکن اول :
رکن دوم :
باد شهوت :
رکن اول :
رکن دوم :
بحر بلا :
رکن اول :
رکن دوم :
تاج بخت :
رکن اول :
رکن دوم :
تاج عزت :
رکن اول :
رکن دوم :
حصار خانواده :
رکن اول :
رکن دوم :
دانهی شکر :
رکن اول :
رکن دوم :
راه صفا :
رکن اول :
رکن دوم :
رخش پندار :
رکن اول :
رکن دوم :
سفر شکفتن :
رکن اول :
رکن دوم :
سفر زندگی :
رکن اول :
رکن دوم :
سلسلهی کائنات :
رکن اول :
رکن دوم :
صفحهی هستی :
رکن اول :
رکن دوم :
قلک ذهن :
رکن اول :
رکن دوم :
کاغذ ذهن :
رکن اول :
رکن دوم :
کشتی زندگانی :
رکن اول :
رکن دوم :
گوهر شکر :
رکن اول :
رکن دوم :
مرغ روح :
رکن اول :
رکن دوم :
هدهد صبا :
رکن اول :
رکن دوم :
پاسخ :
آشیان وفا :
رکن اول : وفا
رکن دوم : آشیانه
آیینهی دل :
رکن اول : دل
رکن دوم : آیینه
باد آز :
رکن اول : آز
رکن دوم : باد
باد خشم :
رکن اول : خشم
رکن دوم : باد
باد شهوت :
رکن اول : شهوت
رکن دوم : باد
بحر بلا :
رکن اول : بلا
رکن دوم : بحر
تاج بخت :
رکن اول : بخت
رکن دوم : تاج
تاج عزت :
رکن اول : عزت
رکن دوم : تاج
حصار خانواده :
رکن اول : خانواده
رکن دوم : حصار
دانهی شکر :
رکن اول : شکر
رکن دوم : دانه
راه صفا :
رکن اول : صفا
رکن دوم : راه
رخش پندار :
رکن اول : پندار
رکن دوم : رخش
سفر شکفتن :
رکن اول : شکفتن
رکن دوم : سفر
سفر زندگی :
رکن اول : زندگی
رکن دوم : سفر
سلسلهی کائنات :
رکن اول : کائنات
رکن دوم : سلسله
صفحهی هستی :
رکن اول : هستی
رکن دوم : صفحه
قلک ذهن :
رکن اول : ذهن
رکن دوم : قلک
کاغذ ذهن :
رکن اول : ذهن
رکن دوم : کاغذ
کشتی زندگانی :
رکن اول : زندگانی
رکن دوم : کشتی
گوهر شکر :
رکن اول : شکر
رکن دوم : گوهر
مرغ روح :
رکن اول : روح
رکن دوم : مرغ
هدهد صبا :
رکن اول : صبا
رکن دوم : هدهد
نکته :
از میان عناصری که در تشبیه به کار میرود ، وجود رکن اول و رکن دوم تشبیه ، ضروری است اما همانطور که در مثالهای بالا دیدید ، گاه رکن سوم و رکن چهارم حذف میشوند .
تاریخ: پنجشنبه , 13 مهر 1402 (16:02)
دانش زبانی : ترکیب وصفی و اضافی
معمولا در ترکیبها ، واژههای یک گروه اسمی ، با کسرهی اضافه با هم ارتباط پیدا میکنند :
شهرِ بزرگِ تهران
کاربردهایِ دانشِ فیزیک
نگارِ من
کارگرانِ ساختمانیِ میدانِ غربیِ شهر
درختِ زیبایِ کاجِ کهنسالِ حیاطِ مادربزرگِ عزیزِ من
ترکیب این گروههای اسمی ، به این صورت است :
اسم + اسم = ترکیب اضافی
اسم + صفت = ترکیب وصفی
در ترکیبها ، یک هسته داریم که اولین واژهی کسره دارِ ترکیب است و سایر واژههای ترکیب ، به آن وابسته هستند . البته گاه ترکیب گسترش پیدا میکند و واژهای که وابستهی واژهی پیشین است ، هستهی یک ترکیب دیگر میشود .
به مثال « درختِ زیبایِ کاجِ کهنسالِ حیاطِ مادربزرگِ عزیزِ من » و سایر مثالهای گسترده در توضیحات بعدی توجه کنید .
ترکیب اضافی :
این ترکیب ، با اضافه شدن یک یا چند اسم به اسم پیشین خود ساخته میشود .
کتابِ علی : ترکیب اضافی
کتاب = اسم
علی = اسم
در این ترکیب ، کتاب که کسرهی اضافه دارد ، مضاف است و علی که به کتاب اضافه شده است ، مضافالیه .
کتاب = مضاف
علی = مضافالیه
توجه داشته باشید که در تعیین نقشهای گروههای اسمی ، مضاف نقش نیست و در جمله نقش ، میپذیرد ، اما مضافالیه در گروه اسمی ، نقش وابسته است ؛ یعنی وقتی این گروه اسمی در جمله قرار میگیرد ، نمیتوانیم بگوییم کتاب مضاف است ، اما میتوان گفت علی نقش وابسته دارد و مضافالیه کتاب است .
این گروه اسمی را در جملههای گوناگون با نقشهای متفاوت به کار میبریم تا به درستی این موضوع را درک کنید .
در این مثال ، کتاب ، نهاد است :
کتابِ علی ، پرمحتوا و سرگرمکننده است .
کتاب علی : گروه نهادی
کتاب ، هستهی گروه نهادی
علی ، وابستهی پسین ، مضافالیه
پرمحتوا و سرگرمکننده : گروه مسندی
است : گروه فعلی ، فعل اسنادی
در این مثال ، کتاب ، مفعول است :
کتابِ علی را در کتابخانه دیدم .
کتاب علی را : گروه مفعولی
کتاب ، هستهی گروه مفعولی
علی ، وابستهی پسین ، مضافالیه
در کتابخانه : گروه متممی
دیدم : گروه فعلی ، فعل خاص
در این مثال ، کتاب متمم ، است :
سیامک ، در کتابِ علی ، توضیحاتی مربوط به درس نوشت .
سیامک : گروه نهادی
در کتاب علی : گروه متممی
در ، حرف اضافه
کتاب ، هستهی گروه متممی
علی ، وابستهی پسین ، مضافالیه
توضیحاتی مربوط به درس : گروه مفعولی
نوشت : گروه فعلی
در این مثال ، کتاب مسند ، است :
این کتاب بزرگ ، کتابِ علی است .
این کتاب بزرگ : گروه نهادی
کتاب علی : گروه مسندی
کتاب : هستهی گروه مسندی
علی ، وابستهی پسین ، مضافالیه
است : گروه فعلی
دیدیم که در هر یک از جملههای بالا ، گروه اسمی « کتاب علی » نقشی متفاوت دارد .
ترکیبها ، گاهی از ترکیب بیش از دو واژه تشکیل میشوند .
حیاطِ مادربزرگِ آزاده : ترکیب اضافی
حیاط = اسم
مادربزرگ = اسم
آزاده = اسم
حیاط که کسرهی اضافه دارد ، مضاف است .
مادربزرگ به حیاط اضافه شده است . پس مضافالیه حیاط است .
از طرفی ، آزاده به مادربزرگ اضافه شده و از نظر معنایی وابسته به آن است ؛ پس آزاده ، مضافالیه مادربزرگ است .
در واقع دو ترکیب داریم :
حیاطِ مادربزرگ
مادربزرگِ آزاده
در ترکیب اول ، مادربزررگ ، مضافالیه حیاط است
و
در ترکیب دوم ، مادربزرگ برای آزاده مضاف است .
حیاطِ مادربزرگِ آزاده
نویسندگانِ قارهیِ اروپا : ترکیب اضافی
نویسندگان = اسم
قاره = اسم
اروپا = اسم
نویسندگان که کسره دارد ، مضاف است .
قاره که به نویسندگان اضافه شده است ، مضافالیه آن است .
اروپا به قاره اضافه شده است و از نظر معنایی به آن وابسته است ؛ پس مضافالیه قاره است .
در نتیجه قاره در این گروه اسمی ، مضافالیه نویسندگان است و مضاف برای اروپاست .
نویسندگان قارهی اروپا
یعنی قاره ، به نویسندگان وابسته است و اروپا به قاره وابسته است .
کارخانهیِ سیمانِ آبیک : ترکیب اضافی
کارخانه = اسم
سیمان = اسم
آبیک = اسم
کارخانه که کسرهی اضافه دارد ، مضاف است .
سیمان که به نویسندگان اضافه شده است ، مضافالیه آن است .
آبیک ، از نظر معنایی به کارخانه وابسته است ؛ پس مضافالیه کارخانه ، است .
در نتیجه کارخانه در این گروه اسمی ، مضاف برای سیمان و آبیک است و سیمان و آبیک ، هر دو ، مضافالیه کارخانه هستند .
کارخانه سیمان آبیک
یعنی سیمان و آبیک هردو ، به کارخانه وابسته هستند .
تواناییهایِ اندیشهیِ من : ترکیب اضافی
تواناییها = اسم
اندیشه = اسم
من = ضمیر و جانشین اسم
تواناییها که کسرهی اضافه دارد ، مضاف است .
اندیشه که به تواناییها ، اضافه شده است ، مضافالیه آن است .
من ، از نظر معنایی به تواناییها وابسته است ؛ پس مضافالیه تواناییها ، است .
در نتیجه تواناییها ، در این گروه اسمی ، مضاف برای اندیشه و من است و اندیشه و من ، هر دو ، مضافالیه کارخانه هستند .
تواناییهای اندیشهی من
یعنی اندیشه و من ، هردو ، به کارخانه وابسته هستند .
ترکیب وصفی :
گفتیم که ترکیب وصفی به این شکل است :
اسم + صفت = ترکیب وصفی
به اسمی که صفت پذیرفته ، « موصوف » گفته میشود .
از نام « موصوف » هم مانند « مضاف » زمانی استفاده میکنیم که گروه اسمی را خارج از جمله بررسی میکنیم .
یادآوری : « موصوف » و « مضاف » جزء نقش های اسم در جمله نیستند .
کتابِ مفید : ترکیب وصفی
کتاب = اسم
مفید = صفت
در این ترکیب ، کتاب اسم است و مفید آن را توصیف کرده است ؛ پس کتاب ، موصوف است و مفید ، صفت آن .
درختِ کهنسال : ترکیب وصفی
درخت = اسم
کهنسال = صفت
در این ترکیب ، درخت ، اسم است و کهنسال ، آن را توصیف کرده است ؛ پس درخت ، موصوف است و کهنسال ، صفت آن .
موشِ موذی : ترکیب وصفی
موش = اسم
موذی = صفت
در این ترکیب ، موش ، اسم است و موذی ، آن را توصیف کرده است و بیانگر یکی از ویژگیهای موش است ؛ پس موش ، موصوف است و موذی ، صفت آن .
موهایِ نرم : ترکیب وصفی
مو = اسم
نرم = صفت
در این ترکیب ، مو ، اسم است و نرم ، آن را توصیف کرده است ؛ پس مو ، موصوف و نرم ، صفت است .
کشتزارِ سرسبز : ترکیب وصفی
کشتزار = اسم
سرسبز = صفت
در این ترکیب ، کشتزار ، اسم است و سرسبز ، آن را توصیف کرده است ؛ پس کشتزار ، موصوف است و سرسبز ، صفت آن .
اینترنتِ پرسرعت = ترکیب وصفی
اینترنت = اسم
پرسرعت = صفت
در این ترکیب ، اینترنت ، اسم است و پرسرعت ، آن را توصیف کرده است ؛ پس اینترنت ، موصوف است و پرسرعت ، صفت آن .
تا اینجا ترکیبهای وصفی و اضافی را شناختیم ، اما چنانچه در آغاز این پست گفتیم ، همیشه این ترکیبها جدا از هم به کار نمیروند . بیشتر اوقات ما این دو ترکیب را در کنار هم و در یک گروه اسمی استفاده می کنیم .
به مثال آغازین برمیگردیم :
درختِ زیبایِ کاجِ کهنسالِ حیاطِ مادربزرگِ عزیزِ من
در این گروه اسمی ، چندین ترکیب وصفی و اضافی داریم .
درخت = اسم
زیبا = صفت
کاج = اسم
کهنسال = صفت
حیاط = اسم
مادربزرگ = اسم
عزیز = صفت
من = جانشین اسم*
*میدانیم که من ضمیر است و ضمیر جانشین اسم است .
حالا هر یک از ترکیبها را در این گروه اسمی ، جداگانه بررسی میکنیم :
درختِ زیبایِ کاجِ کهنسالِ حیاطِ مادربزرگِ عزیزِ من
درخت زیبا : ترکیب وصفی
زیبا ، درخت را توصیف کرده است و وابسته به آن است ؛ پس زیبا ، صفت درخت است و درخت ، موصوف زیبا است .
درختِ زیبایِ کاجِ کهنسالِ حیاطِ مادربزرگِ عزیزِ من
درخت کاج : ترکیب اضافی
درخت و کاج هر دو اسم هستند . کاج ، وابسته به درخت است ؛ پس درخت ، مضاف و کاج ، مضافالیه درخت است .
درختِ زیبایِ کاجِ کهنسالِ حیاطِ مادربزرگِ عزیزِ من
درخت کهنسال : ترکیب وصفی
کهنسال ، درخت را توصیف کرده است و وابسته به آن است ؛ پس کهنسال ، صفت درخت است و درخت ، موصوف کهنسال است .
درختِ زیبایِ کاجِ کهنسالِ حیاطِ مادربزرگِ عزیزِ من
درخت حیاط : ترکیب اضافی
درخت و حیاط هر دو اسم هستند . حیاط ، وابسته به درخت است ؛ پس درخت ، مضاف و حیاط ، مضافالیه درخت است .
درختِ زیبایِ کاجِ کهنسالِ حیاطِ مادربزرگِ عزیزِ من
حیاط مادربزرگ : ترکیب اضافی
حیاط و مادربزرگ هر دو اسم هستند . مادربزرگ ، وابسته به حیاط است ؛ پس حیاط ، مضاف و مادربزرگ ، مضافالیه حیاط است .
درختِ زیبایِ کاجِ کهنسالِ حیاطِ مادربزرگِ عزیزِ من
مادربزرگ عزیز : ترکیب وصفی
عزیز ، مادربزرگ را توصیف کرده است و وابسته به آن است ؛ پس عزیز ، صفت مادربزرگ است و مادربزرگ ، موصوف عزیز است .
درختِ زیبایِ کاجِ کهنسالِ حیاطِ مادربزرگِ عزیزِ من
مادربزرگ من : ترکیب اضافی
مادربزرگ و من هر دو اسم هستند . من ، وابسته به مادربزرگ است ؛ پس مادربزرگ ، مضاف و من ، مضافالیه مادربزرگ است .
کشورهایِ توسعهیافتهیِ قارهیِ آسیا :
کشورها = اسم
توسعهیافته = صفت
قاره = اسم
آسیا = اسم
کشورهایِ توسعهیافتهیِ قارهیِ آسیا :
کشورها ، اسم است ، اولین واژهی کسرهدار گروه است ؛ پس هستهی این گروه اسمی است .
توسعهیافته ، کشورها را توصیف کرده و وابسته به آن است ؛ پس توسعهیافته ، صفت کشورهاست .
کشورهایِ توسعهیافتهیِ قارهیِ آسیا :
قاره ، اسم و وابسته به کشورهاست ؛ پس مضافالیه کشورهاست .
کشورهایِ توسعهیافتهیِ قارهیِ آسیا :
آسیا ، اسم و وابسته به قاره است ؛ پس مضافالیه قاره است .
روش تشخیص ترکیب وصفی و ترکیب اضافی :
معمولا تشخیص اسم و صفت ، برای مشخص کردن ترکیب وصفی و اضافی کار مشکلی نیست ، اما گاه تشخیص این دو ، یعنی اسم و صفت ، در آغاز یادگیری به راحتی ممکن نیست . برای همین راهحلهایی ارائه شده است که یکی دو مورد از آنها را با هم آزمایش میکنیم :
یک - تبدیل ترکیب به یک جملهی اسنادی : در این روش ،
به اول ترکیب « این » اضافه میکنیم و
به پایان آن « است » یا یکی از ساختهای مربوط به آن .
بین دو واژهی ترکیب هم ویرگول « ، » قرار می دهیم ؛
درنتیجه کسرهی اضافه ، یعنی « ــِـ » حذف میشود . به این ترتیب یک جملهی اسنادی بهدست میآید .
اگر جملهی بهدستآمده ، جملهای معنادار بود ، ترکیب وصفی است ؛ یعنی اسم + صفت شده است و ترکیب وصفی داریم .
اما اگر جملهی بهدستآمده ، بیمعنی بود ، ترکیب ، اضافی است ؛ یعنی اسم + اسم شده است و مضاف و مضافالیه داریم .
به مثالهای زیر توجه کنید :
شایعاتِ مردم
در این ترکیب ، شایعات جمع است . در زبان فارسی تنها اسم با نشانههای « ان ، ان ، ات و ... » جمع بسته میشود . البته این قانون دربارهی صفتهایی که جانشین اسم خود میشوند نیز کاربرد دارد . **
مردم هم اسم جمع است . پس ترکیب دو اسم را داریم .
حالا با راه اول آزمایش میکنیم :
این شایعات ، مردم هستند .
میبینید که جملهی ما معنی ندارد ؛ پس شایعات ، مضاف و مردم ، مضافالیه است .
**بعضی از صفتها قابلیت این را دارند که جانشین یک اسم شوند ؛ در نتیجه ویژگیهای اسم ( از جمله جمعبسته شدن ) و نقشهای آن ( مثل نقش نهادی ، مفعولی ، متممی و ... ) را هم در جمله میپذیرند .
شایعات مردمی
در این ترکیب ، شایعات جمع است ؛ پس اسم است .
مردمی ، صفت نسبی است .
پس ترکیب وصفی است .
حالا با راه اول آزمایش میکنیم :
این شایعات ، مردمی هستند .
میبینید که جملهی ما معنی دارد ؛ پس شایعات ، موصوف و مردمی ، صفت است ؛ در نتیجه ترکیب وصفی است .
نکته : البته اسم درختان ، گلها ، کوهها ، اقیانوسها و بعضی موارد از این دست را با این روش آزمایش نکنید ؛ اگر چه در همهی این مثالها ، جملهای معنادار به دست میآید ، اما واژهی اول و دوم این ترکیبها ، هر دو اسم هستند ؛ در نتیجه مضاف و مضافالیه و ترکیب اضافی هستند .
درخت سرو
این درخت ، سرو است .
درخت و سرو ، هر دو اسم هستند اما درخت سرو ، ترکیب اضافی است .
رودخانهیِ اترک
این رودخانه ، اترک است .
رودخانه و اترک ، هر دو اسم هستند اما ، رودخانهیِ اترک ، ترکیب اضافی است .
کشورِ اسپانیا
این کشور ، اسپانیا است .
کشور و اسپانیا ، هر دو اسم هستند اما ، کشور اسپانیا ، ترکیب اضافی است .
گلهایِ زنبق
این گلها ، زنبق هستند .
گلها و زنبق ، هر دو اسم هستند ولی گلهای زنبق ، ترکیب اضافی است .
کوههایِ هیمالیا
این کوهها ، هیمالیا هستند .
کوهها و هیمالیا ، هر دو اسم هستند ولی کوههای هیمالیا ، ترکیب اضافی است .
دو – اضافه کردن « تر » به پایان ترکیب
در این روش میتوان با افزودن « تر » به پایان ترکیب ، به نوع ترکیب پی برد . اگر با افزودن « تر » ترکیبی معنادار به دست آمد ، ترکیب وصفی و در غیر این صورت ، ترکیب اضافی است .
گلِ علی
گل علیتر
« گل علیتر » ، معنی ندارد پس نمیتواند ترکیب وصفی باشد .
گلِ زیبا
گلِ زیباتر
« گل زیباتر » ، معنی دارد پس « گلِ زیبا » ترکیب وصفی است .
البته این روش همیشه پاسخگو نیست ؛ چون تنها بعضی از صفتها قابلیت پذیرفتن « تر » را دارند و این موضوع دربارهی همهی انواع صفت ، کاربرد ندارد . مثلا :
« سوخته » صفت است ، اما نمیتوانیم بگوییم : لامپ سوختهتر . یک لامپ ، یا سوخته ، یا نسوخته . نمیتوان طبق سوخته و سوختهتر ، دو لامپ را درجهبندی کرد .
« کارگر » صفت است ، اما نمیتوانیم بگوییم : مرد کارگرتر . یک مرد یا کارگر هست و یا نیست . نمیتوان طبق کارگر و کارگرتر ، دو مرد را درجهبندی کرد .
اگر دربارهی موضوع ترکیب وصفی و اضافی پرسشی دارید ، در قسمت نظرات مطرح کنید ...
تاریخ: پنجشنبه , 13 مهر 1402 (15:02)
پاسخ پرسش شما : تشخیص گروه اسمی
نویسنده: فاطمه
چهارشنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت: ۱۴:۰
سلام . من در پیدا کردن گروه اسمی مشکل دارم و نمی دونم که چطوری باید پیدا کنم
و همچنین در پیدا کردن بن و نوع آن
وب سایت ایمیل
دانش زبانی : ساختمان گروه اسمی
شما در سالهای گذشته علاوه بر فعل ، دربارهی نقش نهاد ، مفعول ، متمم و مسند هم خوندید .
برای تشخیص گروههای اسمی :
یک - ابتدا باید جملهها رو جدا کنی ؛
دو - جمله رو درست بخونی ؛
سه - فعل رو مشخص کنی ؛
چهار – نهاد ، مفعول ، متمم ، مسند و قید رو تعیین کنی .
پنج - وابستهی پیشین و پسین نقشهای بند چهار رو مشخص کنی .
در مورد وابستههای پسین ، تا جایی که کسرهی اضافه ادامه داره ، اون نقش هم ادامه پیدا میکنه .
یک نکته :
نقشها رو در جمله ، یا با پرسش مشخص میکنیم ، و یا با یک نشانه تشخیص میدیم .
یک - بعضی از نقشها رو در جمله ، با پرسش مشخص میکنیم .
این نقشها نهاد ، مفعول و مسند هستند :
الف - نهاد ، با پرسشِ :
« چه کسی ؟ » یا « چه کسانی ؟ » + فعل
« چه چیزی ؟ » یا « چه چیزهایی ؟ » + فعل
در جمله مشخص میشه .
تخت او کنار پنجرهی اتاق بود .
چه چیزی کنار پنجره بود ؟ تخت او .
پس ، « تخت او » ، نهاد هست .
این دو پنجره رو به یک بوستان بودند .
چه چیزهایی رو به بوستان بودند ؟ این دو پنجره .
پس ، « این دو پنجره » ، نهاد هست .
میهن ما در دوران دفاع مقدس ، لحظههای تلخ و شیرین بسیاری را به چشم دیده است .
چه کسی دیده است ؟ میهن ما
پس ، « میهن ما » ، نهاد هست .
میهن ما : گروه نهادی
در دوران دفاع مقدس : گروه متممی
لحظههای تلخ و شیرین بسیاری را : گروه مفعولی
به چشم : گروه متممی
دیده است : فعل خاص
فرماندهان گروهانها و گردانها به دیدن آقا مهدی رفتند .
چه کسانی دیدند ؟ فرماندهان گروهانها و گردانها
پس ، « فرماندهان گروهانها و گردانها » ، نهاد هست .
فرماندهان گروهانها : گروه نهادی
و : حرف عطف
گردانها : معطوف
به دیدن آقا مهدی : گروه متممی
رفتند : فعل خاص
ب - مفعول ، با پرسشِ :
« چه چیزی را ؟ » یا « چه چیزهایی را ؟ » + فعل
« چه کسی را ؟ » یا « چه کسانی را ؟ » + فعل
در جمله مشخص میشه .
مرد ، منظرهی دلانگیزی را برای او توصیف میکرد .
چه چیزی را توصیف میکرد ؟ منظرهی دلانگیزی را
پس ، منظرهی دلانگیز ، مفعول هست .
مرد : گروه نهادی
منظرهی دلانگیزی را : گروه مفعولی
برای او : گروه متممی
توصیف : گروه مسندی
میکرد : فعل خاص
علم و دستاوردهای جدید علمی ، پیوسته چهرهی جهان و چگونگی زیست انسان را دگرگون میسازد .
چه چیزهایی را دگرگون میسازد ؟ چهرهی جهان و چگونگی زیست انسان را
پس ، چهرهی جهان و چگونگی زیست انسان را ، مفعول هست .
علم : گروه نهادی
و : حرف عطف
دستاوردهای جدید علمی : معطوف
پیوسته : قید
چهرهی جهان : گروه مفعولی
و : حرف عطف
چگونگی زیست انسان را : معطوف
دگرگون : گروه مسندی
میسازد : فعل
گفت : او را طلب کنید .
چه کسی را طلب کنید ؟ او را
پس ، او ، مفعول هست .
ج 1 - گفت :
ج 2 - او را طلب کنید .
گفت : فعل
" گفت " فعل گذرا به مفعول هست ؛ پس به مفعول نیاز داره ؛
چه چیزی را گفت ؟ او را طلب کنید .
پس کل جملهی " او را طلب کنید " مفعول هست برای فعل " گفت " .
او را طلب کنید .
او را : گروه مفعولی
طلب کنید : فعل
تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد میکنی ؟
چه کسانی را ارشاد میکنی ؟ مردم را
پس ، مردم ، مفعول هست .
ج 1 - تویی شیخ بغداد
که : حرف ربط
ج 2 - مردم را ارشاد میکنی ؟
تویی شیخ بغداد
تو : گروه نهادی
شیخ بغداد : گروه مسندی
ی در تویی : باقیماندهی فعل اسنادی " هستی "
مردم را ارشاد میکنی
مردم را : گروه مفعولی
ارشاد : گروه مسندی
میکنی : فعل
پ - مسند ، با پرسشِ :
« چگونه ؟ » و یا « چطور ؟ » + فعل
مشخص میشه .
این سفر برای عدهای پرفراز و نشیب است .
چگونه است ؟ پرفراز و نشیب
پس ، پرفراز و نشیب ، مسند هست .
این سفر : گروه نهادی
برای عدهای : گروه متممی
پرفراز و نشیب : گروه مسندی
است : فعل اسنادی
برای بیشهی فرهنگ و ادب و اندیشه ، شیر شیران هستی .
چگونه هستی ؟ شیر شیران
پس ، شیر شیران ، مسند هست .
تو : نهاد ( که حذف شده )
برای بیشهی فرهنگ و ادب و اندیشه : گروه متممی
شیر شیران : گروه مسندی
هستی : فعل اسنادی
دو - بعضی از نقشها رو در جمله ، با یک نشانه تشخیص میدیم .
مثل متمم که حرف اضافه ، نشانهی اون هست .
و منادا که حرف ندا نشانهی اون هست .
متمم ، گروه اسمی هست که بعد از حرف اضافه میاد .
جوانه تلاش میکرد سرش را از دل خاک تیره بیرون بیاورد .
از : حرف اضافه است و نشانهی وجود نقش متممی در جمله .
دل خاک تیره : بعد از حرف اضافه آمده است ؛ پس گروه متممی است .
ج 1 - جوانه تلاش میکرد
ج 2 - سرش را از دل خاک تیره بیرون بیاورد .
جوانه تلاش میکرد
جوانه : گروه نهادی
تلاش : مفعول
میکرد : فعل
سرش را از دل خاک تیره بیرون بیاورد .
سرش را : گروه مفعولی
از دل خاک تیره : گروه متممی
بیرون بیاورد : فعل
جوانه نگاهی به سنگ کرد .
به : حرف اضافه است و نشانهی وجود نقش متممی در جمله .
سنگ : بعد از حرف اضافه آمده است ؛ پس گروه متممی است .
جوانه : گروه نهادی
نگاهی : گروه مفعولی
به سنگ : گروه متممی
کرد : فعل
بالهای ظریف سنجاقک ، در روشنایی روز میدرخشید .
در : حرف اضافه است و نشانهی وجود نقش متممی در جمله .
روشنایی روز : بعد از حرف اضافه آمده است ؛ پس گروه متممی است .
بالهای ظریف سنجاقک : گروه نهادی
در روشنایی روز : گروه متممی
میدرخشید : فعل
سنگ با بیصبری در انتظارِ بازگشتِ سنجاقک بود .
با : حرف اضافه است و نشانهی وجود نقش متممی در جمله .
بیصبری : بعد از حرف اضافه آمده است ؛ پس گروه متممی است .
در : حرف اضافه است و نشانهی وجود نقش متممی در جمله .
انتظار بازگشت سنجاقک : بعد از حرف اضافه آمده است ؛ پس گروه متممی است .
سنگ : گروه نهادی
با بیصبری : گروه متممی
در انتظارِ بازگشتِ سنجاقک : گروه مسندی
بود : فعل اسنادی
منادا گاهی همراه با حرف ندا و گاهی بدون حرف ندا در جمله ظاهر میشه . نشانهی منادا وقتی بدون نشانه در جمله به کار میره « مورد خطاب بودن » هست .
منادا گاه پیش از نشانهی ندا و گاه پس از نشانهی ندا قرار میگیره .
جوانه با خوشحالی گفت : سنجاقک مهربان ، برایم از مرداب بگو .
سنجاقک مهربان ، مورد خطاب هست و گروه منادا .
ج 1 - جوانه با خوشحالی گفت :
ج 2 - سنجاقک مهربان ،
ج 3 - برایم از مرداب بگو .
جوانه با خوشحالی گفت
جوانه : گروه نهادی
با خوشحالی : گروه متممی
گفت : فعل خاص
" گفت " فعل گذرا به مفعول هست ؛ پس به مفعول نیاز داره ؛
چه چیزی را گفت ؟ سنجاقک مهربان ، برایم از مرداب بگو .
پس کل جملهی " سنجاقک مهربان ، برایم از مرداب بگو . " مفعول هست برای فعل " گفت " .
سنجاقک مهربان
سنجاقک مهربان : شبه جمله و منادا
برایم از مرداب بگو
برایم : گروه متممی
از مرداب : گروه متممی
بگو : فعل خاص
سنگ به خود آمد و گفت : ای بوتهی خار ، تو همیشه سرسبزی .
ای : حرف ندا
بوتهی خار : گروه منادا
ج 1 - سنگ به خود آمد
و : حرف ربط
ج 2 - گفت :
ج 3 - ای بوتهی خار ،
ج 4 - تو همیشه سرسبزی .
سنگ به خود آمد
سنگ : گروه نهادی
به خود آمد : عبارت فعلی
گفت : فعل خاص
" گفت " فعل گذرا به مفعول هست ؛ پس به مفعول نیاز داره ؛
چه چیزی را گفت ؟ ای بوتهی خار ، تو همیشه سرسبزی .
پس کل عبارت " ای بوتهی خار ، تو همیشه سرسبزی . " مفعول هست برای فعل " گفت " .
ای بوتهی خار
ای : حرف ندا
بوتهی خار : منادا
تو همیشه سرسبزی .
تو : گروه نهادی
همیشه : قید
سرسبز : گروه مسندی
ی : باقیماندهی فعلِ هستی
زود پرسیدم : پدر اینجا کجاست ؟
پدر ، مورد خطاب هست و منادا .
ج 1 - زود پرسیدم :
ج 2 - پدر
ج 3 - اینجا کجاست ؟
زود پرسیدم :
زود : قید
پرسیدم : فعل خاص
" پرسیدم " فعل گذرا به مفعول هست ؛ پس به مفعول نیاز داره ؛
چه چیزی را پرسیدم ؟ پدر اینجا کجاست ؟
پس کل عبارت " پدر اینجا کجاست ؟ " مفعول هست برای فعل " پرسیدم " .
پدر : منادا
اینجا کجاست ؟
اینجا : گروه نهادی
کجا : گروه مسندی
ست : فعل اسنادی
ملکا ذکرِ تو گویم
ا ( در ملکا ) : حرف ندا
ملک : منادا ( پیش از حرف ندا اومده . )
ملکا
ذکر تو گویم
ملکا
ملک : منادا
ا : نشانهی ندا
ذکر تو گویم
ذکرِ تو : گروه مفعولی
گویم : فعل خاص
حالا به بررسی گروههای اسمی ، در عبارتهای گستردهتر میپردازیم .
به عبارت زیر توجه کن :
گویندگان توانای شعر فارسی ، با زبردستی تمام ، دیبایی نگارین در کارگاه ذوق و اندیشه می بافند که نقش و نگار دلفریب آن ، آفریدهی طبع لطیف و قدرت ابداع آنها در تصویر جمال هستی است .
جمله اول :
گویندگان توانای شعر فارسی ، با زبردستی تمام ، دیبایی نگارین در کارگاه ذوق و اندیشه میبافند :
فعل : میبافند
گویندگان توانای شعر فارسی : نهاد
چه کسانی میبافند ؟ گویندگان توانای شعر فارسی
با : حرف اضافه
زبردستی تمام : گروه متممی
با که حرف اضافه ست ، پس از خود نشانهی وجود متمم هست .
دیبایی نگارین : مفعول
چه چیزی را میبافند ؟ دیبایی نگارین را
در : حرف اضافه
کارگاه ذوق و اندیشه : گروه متممی
" در " که حرف اضافه ست ، نشانهی وجود متمم پس از خودش هست .
جملهی دوم :
که نقش و نگار دلفریب آن ، آفریدهی طبع لطیف و قدرت ابداع آنها در تصویر جمال هستی است .
که : حرف ربط
" که " دو جمله رو به هم وصل کرده .
است : فعل اسنادی
نقش و نگار دلفریب آن : گروه نهادی
چه چیزی آفریدهی طبع لطیف است ؟ نقش و نگار دلفریب آن
پس ، نقش و نگار دلفریب آن ، نهاد است .
آفریدهیِ طبعِ لطیف : گروه مسندی
مسند ، حالت نهاد است و با پرسش « چگونه » مشخص میشود .
نقش و نگار دلفریب آن " چگونه " است ؟ آفریدهی طبع لطیف
پس ، آفریدهی طبع لطیف ، مسند است .
و : حرف عطف
قدرتِ ابداعِ آنها : معطوف
چون گروه اسمی است که پس از « واو عطف » به کار رفته است .
در : حرف اضافه
گروه اسمی که پس از حرف اضافه به کار برود ، گروه متممی است .
تصویر جمال هستی : گروه متممی
اما چرا نمیگیم « نهاد » و میگیم « گروه نهادی » ؟
نمیگیم « مفعول » و میگیم « گروه مفعولی » ؟
نمیگیم « متمم » و میگیم « گروه متممی » ؟ و همینطور بقیهی گروههای اسمی
چون واژهای که ما براش در جمله نقش قائلیم ، قابلیت گسترش داره .
لیوان شکست .
صحبت دربارهچیه ؟ چه چیزی شکست ؟ لیوان
لیوان ، نهاد این جمله هست .
حالا به جملههای بعدی توجه کنید :
آن لیوان شکست .
چه چیزی شکست ؟ آن لیوان
در این جمله ، نهاد گسترش پیدا کرده و دیگه 1 واژه نیست ؛ بلکه 2 واژه ست .
حالا جملهی بعدی :
آن لیوانِ چینی ، شکست .
چه چیزی شکست ؟ آن لیوانِ چینی
این گروه نهادی رو ، باز هم گسترش میدیم :
آن دو لیوانِ چینی ، شکست .
آن دو لیوانِ چینیِ دستهدار ، شکست .
آن دو لیوانِ چینیِ دستهدارِ آبی ، شکست .
آن دو لیوانِ چینیِ دستهدارِ آبیِ راهراه ، شکست .
آن دو لیوانِ چینیِ دستهدارِ آبیِ راهراهِ کارگران ، شکست .
آن دو لیوانِ چینیِ دستهدارِ آبیِ راهراهِ کارگرانِ کارگاه ، شکست .
پس گروههای اسمی قابلیت گسترش دارن ؛ برای همین ، چه یک واژه باشن ، چه بیشتر با عنوان گروهِ ... از اونها یاد میکنیم .
تاریخ: پنجشنبه , 13 مهر 1402 (14:02)
پرسشهای امتحانی فارسی هشتم:
آرایههای ادبی بیتها و عبارتهای زیر را مشخص کنید.
(سرزمین ایران) هرگز ایمان و عزت و اراده ی استوار خود را از دست نداده است.
میهنی که... لحظه های تلخ و شیرین زیادی را به چشم دیده و... احساس کرده است...
این پهنه ی خدایی را به... سدی نفوذ ناپذیر... تبدیل کرد - تشبیه این پهنه ی خدایی به سد تشبیه کرده است.
ایران سرافراز هرگز رنگ نباخت و بر خود نلرزید و جنب و جوش خود را رها نکرد و درس پاکی پایداری و پاسداری را به انسان های آزاده و دل زنده ی جهان آموخت:
تاریخ: پنجشنبه , 13 مهر 1402 (13:02)
چرا فرهنگ و هنر در دوره ی صفویه شکوفا شد؟
پرسش های متن
1- در اوایل قرن دهم هجری اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران چگونه بود؟
در اوایل قرن دهم هجری، اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران نابسامان بود. حکومت قدرتمندی در کشور وجود نداشت و هر بخش آن در اختیار حکومتی بود.
2- مشهور ترین پادشاه صفوی کیست و کجا را به پایتختی انتخاب کرد؟
شاه عباس است و اصفهان را به پایتختی انتخاب کرد.
3- عصر صفویّه چونه عصری در دانش و هنر معماری ایر ان است؟
عصر صفویّه عصر شکوفایى دانش و معمارى هنر در ایران است. بسیارى از دانشمندان، نویسندگان و هنرمندان در این دوره ظهور کردند
فعالیّت 1
کاربرگه ی شماره 14 کتاب کار را انجام دهید.
4- دلایل گسترش هنر و معماری در دوره صفویّه را نام ببرید؟
1- وجود حکومت قدرتمند و یکپارچه
2- رونق تجارت
3- برقراری امنیّت در راه ها و شهر ها
4- حمایت از هنر مندان
5- صفویان چگونه حکو متی یک پار چه و قدرتمند به وجود آوردند؟
صفویان توانستند مخالفان خود را در داخل کشور سرکوب کنند. آ نها با دشمنان قدرتمند
خود مانند عثمانی ها در غرب و ازبکان در شرق نیز جنگیدند و پیروزی هایی به دست آوردند.
بدین ترتیب آ نها حکومتی قدرتمند و یکپارچه به وجود آوردند.
6- کالاهای مهم صادراتی ایران در دوره صفویّه چه چیز هایی بود و از چه راهایی انتقال می یافت؟
کا لاهای صادراتی مهم ایران در آن زما ن، ابریشم و پارچه های زربفت و سنگ های قیمتی
و خشکبار بود. که هم از راه خشکی با کاروا نها و هم از راه دریا با کشتی به کشو رهای دیگر فرستاده می شد.
7- چه عاملی سبب شد که در دوره صفویّه کاروان ها با آسودگی سفر کنند؟
حکومت صفویّه به ساختن را هها و کاروانسراها اهمیّت زیادی می داد. صفویان امنیّت را در را هها و شهرها برقرار کردند
و همین امنیّت باعث می شد تا کاروا نها با آسودگی سفر کنند.
8- درآمد حکومت صفوی و مخارج شاه و درباریان چگونه تامین می شد؟
درآمد حکومت و مخارج شاه و درباریان از راه مالیا تهایی که از ولایات می گرفتند، تأمین می شد.
کشاورزان، بازرگانان وصنعتگران و همه ی مردم مجبور بودند بخشی از درآمد خود را به مأموران حکومت بدهند.
9- در گذشته جهانگردان به چه دلایلی سفر می کردند؟
برای آشنایی با شهرهای دیگر و مردمان آ نها یا به قصد زیارت یا تحصیل علوم دینی و
گاهی نیز بعضی حکومتها، افرادی را به سفرهای دور و دراز به کشو رهای دیگر روانه
می کردند تا اطلاعاتی از آن کشو رها به دست بیاورند.
10 – سفر نامه چیست؟
بسیاری از این جهانگردا ن، دید هها و شنید هها و خاطرات خود را از سفرهایشان می نوشتند
و گاهی با نقّاشی نیز تصویر می کردند.به این نوشته ها سفر نامه می گویند.
11- موسس سلسله ی صفویّه چه کسی بود؟
شاه اسماعیل
12- چند تن از هنرمندان داشنمدان ونویسندگان عصر صفوی را نام ببرید؟
کمال الدین بهزاد – علیرضا عباسی – شیخ بهایی – علّامه مجلسی
13- کدام شهر ها پایتخت های دوره صفوی بودند؟
تبریز – قزوین - اصفهان
14- صفویان کدام مذهب را مذهب رسمی ایران کردند؟
مذهب شیعه را
فعالیت 2.
به طور گروهی روی یک برگه ی کاغذ، نمودار علت و معلول را رسم کنید.
سپس علل رونق هنر ومعماری در دوره ی صفویّه را روی آن به طور خلاصه در محل مناسب بنویسید
فعالیت 3.
کاربرگه ی 16 و 15 کتاب کار را تکمیل کنید.
تاریخ: چهارشنبه , 10 اسفند 1401 (17:37)