فارسی هشتم ستایش به نام خدایی که جان آفرید
فارسی هشتم : ستایش ، به بنام خدایی که جان آفرید
ای نام نکو تو ، سردفتر دیوانها
وی طلعت روی تو ، زینتده عنوانها
قافیه : دیوانها ، عنوانها
ردیف : -
تعداد جمله :
1 - ای ( کسی که )
2 - نام نکو تو ، سردفتر دیوانها ( است . )
3 - و ای ( کسی که )
4 - طلعت روی تو ، زینتده عنوانها ( است )
آرایهی ادبی :
تکرار : ای ، تو
واجآرایی : صامت ن
نکته :
وی : مخفف « و ای »
فارسی ساده و روان :
ای خدایی که نام خوب تو ، سرآغاز هر گفتار و نوشتار است ؛ و ای خدایی که سرآغاز زیبای همهی کارها ، ستایش روی توست .
به نام خدایی که جان آفرید
سخن گفتن اندر زبان آفرید
قافیه : جان ، زبان
ردیف : آفرید
تعداد جمله :
1 - به نام خدایی
2 - که جان آفرید
3 - سخن گفتن اندر زبان آفرید
آرایهی ادبی :
جان ، مجاز از انسان
مراعاتنظیر : زبان ، سخن ، گفتن
واجآرایی : مصوت « آ »
فارسی ساده و روان :
به نام خدایی که به انسان جان بخشید و به او توانایی سخن گفتن داد .
خداوند بخشندهی دستگیر
کریم خطابخش پوزشپذیر
قافیه : دستگیر ، پوزشپذیر
ردیف : -
تعداد جمله :
1 - ( بهنامِ ) خداوند بخشندهی دستگیر
2 - ( بهنام خداوندِ ) کریم خطابخش پوزشپذیر
آرایه ها ی ادبی :
واج آرایی : مصوت « ــِـ »
مصوت « ی »
صامت « خ »
جناس اشتقاق : بخشنده ، خطابخش
مراعاتنظیر : بخشنده ، دستگیر ، کریم ، خطابخش ، پوزشپذیر ( همه ، صفات خداوند هستند . )
فارسی ساده و روان :
خدای بخشندهای که همه را یاری میکند ، گناهان را میبخشد و توبه گناهکاران را میپذیرد.
پرستار امرش همه چیز و کس
بنیآدم و مرغ و مور و مگس
قافیه : کس ، مگس
ردیف : -
تعداد جمله :
1 - پرستار امرش همه چیز و کس ( هستند )
2 - ( پرستار امرش ) بنی آدم و مرغ و مور و مگس ( هستند )
آرایه ها ی ادبی :
مراعات نظیر : بنی آدم ، مرغ ، مور ، مگس
واج آرایی : صامت « م »
مصوت « و »
فارسی ساده و روان :
خدایی که همهی موجودات ، از جمله انسانها ، پرندگان ، مورچه و مگس تحت فرمان او هستند .
یکی را به سر برنهد تاج بخت
یکی را به خاک اندر آرد ز تخت
قافیه : بخت ، تخت
ردیف : -
تعداد جمله :
1 - یکی را به سر تاج بخت برنهد
2 - یکی را ز تخت به خاک اندر آرد
آرایه ها ی ادبی :
تاج بخت ، اضافه ی تشبیهی
بخت به تاج تشبیه شده است .
بخت : رکن اول
تاج : رکن دوم
تاج بر سر نهادن : کنایه از عزت و بزرگی دادن .
به خاک آوردن : کنایه از کوچک و ذلیل کردن .
مراعات نظیر : تاج ، تخت
تکرار : یکی ، را ، به
جناس : سر ، بر (
اختلاف در صامت « بـ » و « سـ »
فارسی ساده و روان :
گاه به کسی عزت و بزرگی میدهد و گاه دیگری را خوار و کوچک میکند.
گلستان کند آتشی بر خلیل
گروهی بر آتش برد ز آب نیل
قافیه : خلیل ، نیل
ردیف : -
تعداد جمله :
1 - آتش ( را ) بر خلیل گلستان کند .
2 - گروهی ز آب نیل بر آتش برد .
آرایه ها ی ادبی :
تلمیح : اشاره به داستان حضرت ابراهیم که آتش بزرگ نمرودیان ، برای آن حضرت ، تبدیل به گلستان شد .
تلمیح : اشاره به داستان حضرت موسی که قوم بنی اسرائیل با آن حضرت به سلامت از رود نیل گذشتند ، ولی فرعونیان در نیل غرق شدند .
بر آتش بردن : کنایه از مجازات کردن ، عذاب دادن
تکرار : آتش ، بر
تضاد : آب ≠ آتش
واج آرایی : مصوت « ی »
مصوت « ا »
فارسی ساده و روان :
گاهی آتش عظیم نمرود را تبدیل به گلستان می کند و زمانی گروهی را در میان رود نیل مجازات میکند و به دوزخ می فرستد .
به درگاه لطف و بزرگیش بر
بزرگان نهاده بزرگی ز سر
قافیه : بر ، سر
ردیف : -
تعداد جمله : 1
1 - بزرگان به درگاه لطف و بزرگیش بر ، بزرگی ز سر نهاده ( اند )
آرایه ها ی ادبی :
تکرار : بزرگ
جناس : بر ، سر
( اختلاف در صامت بـ و سـ )
واجآرایی : صامت « ب »
بزرگی ز سر نهادن : کنایه از اظهار کوچکی در مقابل کسی
فارسی ساده و روان :
بزرگان در برابر عظمت و شکوه درگاه خداوندی ، سر تعظیم فرود می آورند .
جهان متفق بر الهیتش
فرومانده از کنه ماهیتش
قافیه : الهیتش ، ماهیتش
ردیف : -
تعداد جمله :
1 - جهان متفق بر الهیتش ( است )
2 - از کنه ماهیتش فرو مانده ( است )
آرایه ها ی ادبی :
جهان : مجاز از جهانیان
منظور از جهان ، اهل جهان و موجودات هستند .
فرو ماندن : کنایه از متحیر شدن
فارسی ساده و روان :
تمام موجودات جهان ، در خداوندی پروردگار بزرگ ، همنظر هستند و از درک حقیقت وجودش ، عاجزند .
بشر ماورای جلالش نیافت
بصر منتهای جمالش نیافت
قافیه : جلالش ، جمالش
ردیف : نیافت
تعداد جمله :
1 - بشر ماورای جلالش نیافت .
2 - بصر منتهای جمالش نیافت .
آرایه ها ی ادبی :
جناس : بشر و بصر
( اختلاف در صامت شـ و صـ )
جناس : جمال و جلال
( اختلاف در صامت مـ و لـ )
فارسی ساده و روان :
انسانها نهایت بزرگی خداوند را درک نکردهاند . زیبایی او ، بیپایان است و نمیتوان با چشم او را دید .
تأمل در آیینهی دل کنی
صفایی بهتدریج حاصل کنی
قافیه : دل ، حاصل
ردیف : کنی
تعداد جمله :
1 - در آیینه دل تأمل کنی
2 - به تدریج صفایی حاصل کنی
آرایه ها ی ادبی :
آیینهی دل ، اضافهی تشبیهی
دل ، به آیینه تشبیه شده است .
دل ، رکن اول
آیینه ، رکن دوم
آیینه : نماد روشنی
فارسی ساده و روان :
اگر خودت را به خوبی بشناسی ، کمکم وجودت پاک و خالص می شود . ( چون خودشناسی ، مقدمهی خداشناسی است . )
محال است سعدی که راه صفا
توان رفت جز بر پی مصطفی
قافیه : صفا ، مصطفی
ردیف : -
تعداد جمله :
1 - محال است
2 - سعدی
3 - که راه صفا ، جز بر پی مصطفی توان رفت .
آرایه ها ی ادبی :
راه صفا ، اضافه ی تشبیهی
صفا ، به راه تشبیه شده است .
صفا ، رکن اول
راه ، رکن دوم
جناس اشتقاق : صفا ، مصطفی
فارسی ساده و روان :
ای سعدی ، غیرممکن است که بتوانی راه پاکدلی را پیدا کنی ، مگر این که پیرو پیامبر ( ص ) باشی .
- لینک منبع
تاریخ: شنبه , 15 مهر 1402 (00:02)
- گزارش تخلف مطلب