فارسی هشتم درس 16 پرنده ی آزادی
درس 16 ، پرنده ی آزادی
محمد در آغوش پدرش
چونان پرنده ای بیمناک :
آشیان دارد
از بیم دوزخ آسمان .
بیمناک : ترسان ، وحشت زده
آرایه ی ادبی : تشبیه
رکن اوّل : محمّد
رکن دوم : پرندهای بیمناک
رکن سوم : آشیان داشتن
رکن چهارم : چونان
دوزخ آسمان : هواپیماهای بمب افکن
ــ آه پدر ، پنهانم کن ؛ پنهان
آرایهی ادبی : تکرار
بالهای من در برابر این توفان
ناتوان است ، ناتوان
آرایه : تکرار
در برابر این تیرگی
و آنها که در بالا در پروازند .
توفان : صدای ترسناک و مهیب
تیرگی : سایههای هواپیماها
آنها : هواپیماهای رژیم صهیونیستی
محمد فرشته ی بی پناهی است
نزدیک به تفنگ صیادی سنگ دل
آرایه : تشبیه
محمد ، رکن اول
فرشته ، رکن دوم
صیّاد : شکارچی ، سربازان اسرائیلی
سنگدل : ترکیب وصفی مقلوب ( دلِ سنگ )
او در سایهی خود تنهاست :
او کاملاً بیپناه است
در سایهی چیزی بودن ، کنایه ، از پشتیبانی کسی بهره مند بودن
چهرهاش روشن است چونان خورشید
تشبیه :
چهرهاش : رکن1
خورشید : رکن 2
روشن : رکن 3
چونان : رکن 4
قلبش سرخ و روشن است چنان سیب
تشبیه :
قلبش ، رکن 1
خورشید : رکن 2
سرخ و روشن : رکن 3
چونان : رکن 4
صیادش میتواند به شکارش دیگرگونه بیندیشد ؛
با خود بگوید :
« اکنون او را رها میکنم
تا آن گاه که بتواند فلسطینش را
بی غلط تلفظ کند ... :
تا اندازهای کوچک بود ک نمیتوانست اسمِ کشورش را درست تلفّظ کند .
و فردا چون سرکشی کند
شکارش میکنم ... »
سرکشی : نافرمانی
« محمد الدوره »
خونی است که از بعثت پیامبران
جوشیده است
بعثت : برانگیخته شدن ، برخاستن
آرایه : تشبیه ،
رکن اول : محمد الدوره
رکن دوم : خون
پس ای محمد صعود کن
صعود کن تا سدرة المنتهی
صعود : بالا رفتن ، عروج ، ترقّی
آرایه : تکرار صعود
تلمیح به معراج حضرت رسول
سدرهالمنتهی : نام درختی است در آسمان هفتم
که از لحاظ ارزشمندی با« کعبه » برابری می کند .
کودکان سنگ
دنیا را خیره کردند
خیره : شگفت زده ، مبهوت
کودکان سنگ : کنایه از فرزندان فلسطینی
با آن که در دستانشان جز سنگ نبود
چونان مشعلها درخشیدند
مشعل : چراغدان
آرایه : تشبیه
رکن اول : آنها ( مرجع ضمیر : کودکان سنگ )
رکن دوم : مشعل
رکن سوم : درخشیدند
رکن چهارم : چونان
و چونان بشارت از راه رسیدند
بشارت : خبر خوش ، مژده
آرایه : تشبیه
رکن اول : آنها ( مرجع ضمیر : کودکان سنگ )
رکن دوم : بشارت
رکن چهارم : چونان
ایستادگی کردند ، خروشیدند و شهید شدند
آه ، ای لشکریان خیانتها و مزدوریها !
مزدور : مزد بگیر ، گماشته ، کسی که با دریافت پول به هر کار پستی تن بدهد .
هر قدر هم که تاریخ درنگ کند
درنگ: تأمّل ، صبر ، تأخیر ، توقّف
آرایه : تشخیص ،
درنگ کردن که کار انسان است ، به تاریخ نسبت داده شده است .
به زودی ، کودکان سنگ ویرانتان خواهند کرد
آرایه : کودکان سنگ ، کنایه کودکان فلسطین
ای دانش آموزان غزه !
به ما بیاموزید ؛
که چگونه سنگ در دست کودکان ،
حماسه میآفریند ؟
حماسه : دلیری ، شجاعت ، دلاوری
آرایهی ادبی : تکرار به ما بیاموزید .
ای فرزندان غزه !
با تمام توانتان بتازید و
در راهتان استوار بمانید
در گستره ی نبردهاتان پیش بروید :
آرایهی ادبی : با تکرار صامت « ت » واج آرایی ایجاد شده است .
استوار : پایدار ، محکم
گستره : پهنه
ای دوستان کوچک ما ، سلام !
برای چیدن زیتون مهیا باشید !
مهیّا : آماده ، فراهم
زیتون : نماد صلح و آشتی
در لحظههایی که درختان زیتون ، بارور میشوند
و وطنی زاده میشود در چشمها
و افقی دیگر نمایان ،
نمایان : آشکار
چهره ی قدس درخشان
رخساره فلسطین پر فروغ و تابان میشود .
آرایه ی ادبی : تشخیص ، چهره داشتن که از ویژگیهای انسان است ، به قدس نسبت داده شده است .
رخساره : چهره ، صورت
پرفروغ : درخشان ، تابان
نِزار قَبانی , از بزرگترین شاعران و نویسندگان جهان عرب بود . وی در یکی از محلههای قدیمی شهر دمشق سوریه به دنیا آمد . وی به زبان های فرانسه ، انگلیسی و اسپانیولی نیز مسلط بود و مدت بیست سال در دستگاه دیپلماسی سوریه خدمت کرد . بخشهایی از اشعار نزار قبانی تاکنون به فارسی ترجمه و منتشر شدهاست .
مهدی سرحدی ، موسی بیدج ، موسی اسوار و احمد پوری مترجمانی هستند که تاکنون نسبت به ترجمهی بخشی از آثار نزار به فارسی اقدام کردهاند .
دانش های زبانی :
صفت مبهم : هرگاه نشانههای مبهم « هر ، همه ، هیچ ، فلان ، چندین ، خیلی ، کمی ، بسیاری ، اندکی ، قدری ، برخی ، بعضی ، پارهای ، چندان ، تمام ... » همراه اسم یا جانشینان اسم ذکر شوند ، « صفت مبهم » اند .
نکته : از میان صفتهای مبهم بالا « همه » و « تمام » گاه با کسره و گاهی بدون کسره ، به کار میروند .
این همه زباله را چه کسی این جا ریخته است ؟
همه یِ زباله ها را همسایه ها در کوچه ریختهاند .
مثال : آن همه مردم ، آمدند .
در این جمله :
آن همه مردم : گروه اسمی
آمدند : گروه فعلی
در گروه اسمی :
آن : صفت اشاره ( وابستهی پیشین )
همه : صفت مبهم ( وابستهی پیشین )
مردم : هستهی گروه اسمی
هر کتاب علمی که خواندم ، دری از شناخت پروردگار به روی من باز کرد .
در گروه اسمی « هر کتاب علمی » :
هر : صفت مبهم ( وابستهی پیشین )
کتاب : هستهی گروه اسمی
علمی : صفت بیانی ( وابستهی پسین )
بعضی میوههای درختی ، قبل از مصرف آفت زده میشوند .
در گروه اسمی « بعضی میوههای درختی »
بعضی : صفت مبهم ( وابسته ی پیشین )
میوه ها : هسته ی گروه اسمی
درختی : صفت بیانی ( وابستهی پسین )
نکته : هرگاه « چند » مفهوم پرسشی داشته باشند دیگر صفت مبهم نیست .
مثال: هیچ عاقلی را میشناسی ؟
در این جمله :
هیچ عاقلی را : گروه اسمی
میشناسی : گروه فعلی
در گروه اسمی :
هیچ : صفت پرسشی
عاقل : هستهی گروه اسمی
حالا نوبت شماست :
در جملههای زیر ، در گروههای اسمی ،
وابستههای پیشین و پسین و نوع آنها را
مشخص کنید .
هر ، همه ، هیچ ، فلان ، چندین خیلی ، کمی ، بسیاری ، اندکی ، قدری ، برخی ، بعضی ، پاره ای ، چندان ، تمام
1 - چون وقت نداشتم ، کمی غذا در بشقاب ریختم و فورا خوردم .
2 - دیروز، فرحناز با قدری شربت از مهمانها پذیرایی کرد .
3 - پروانه ، برای تولد خواهرش چندین مهمان دعوت کرده بود .
4 - بعضی اوقات دوست دارم تا مدرسه بدوم و خود را زود به دوستانم برسانم .
پاسخ :
1 - چون وقت نداشتم ، کمی غذا در بشقاب ریختم و فورا خوردم .
کمی غذا
چون در این گروه اسمی کسرهی اضافه نداریم ، آخرین واژهی گروه ، هسته است .
هسته : غذا
وابسته : کمی ، وابستهی پیشین : صفت مبهم
2 - دیروز، فرحناز با قدری شربت از مهمانهایِ مادربزرگِ مهربانش ، پذیرایی کرد .
قدری شربت
چون در این گروه اسمی کسرهی اضافه نداریم ، آخرین واژهی گروه ، هسته است .
هسته : شربت
وابسته : قدری ، وابستهی پیشین : مبهم
مهمانهایِ مادربزرگِ مهربانش
چون در این گروه اسمی کسرهی اضافه داریم ، اولین واژهی کسرهدار ، هستهی گروه است .
هسته : مهمان
وابستهی اول : ها ، وابستهی پسین : نشانهی جمع
وابستهی دوم : مادربزرگ ، وابستهی پسین : مضافالیه
وابستهی سوم : مهربان ، وابستهی پسین : صفت بیانی
ــَـش : وابسته به مادربزرگ ، وابستهی پسین : مضافالیه
3 - پروانه ، برای تولدِ خواهرش ، چندین مهمان دعوت کرده بود .
تولدِ خواهرش
چون در این گروه اسمی کسرهی اضافه داریم ، اولین واژهی کسرهدار ، هستهی گروه است .
هسته : تولد
وابسته : خواهر
ـَش : وابسته به خواهر ، وابستهی پسین : مضافالیه
چندین مهمان
چون در این گروه اسمی کسرهی اضافه نداریم ، آخرین واژهی گروه ، هسته است .
وابسته : چندین ، وابستهی پیشین : صفت مبهم
هسته : مهمان
4 - بعضی اوقات دوست دارم تا مدرسه بدوم و خود را زود به دوستانِ خوبم برسانم .
بعضی اوقات
چون در این گروه اسمی کسرهی اضافه نداریم ، آخرین واژهی گروه ، هسته است .
هسته : اوقات
وابسته : بعضی ، وابستهی پیشین : صفت مبهم
دوستانِ خوبم
چون در این گروه اسمی کسرهی اضافه داریم ، اولین واژهی کسرهدار ، هستهی گروه است .
هسته : دوستان
وابستهی اول : خوب ، وابستهی پسین : صفت بیانی
وابستهی دوم : ــَـم ، وابستهی پسین : مضافالیه
- لینک منبع
تاریخ: شنبه , 15 مهر 1402 (06:02)
- گزارش تخلف مطلب