معرفی کتاب خدمتکار و پروفسور
رمان «خدمتکار و پروفسور» داستان زندگی مردی است که تمام لحظات زندگیاش با اعداد و ریاضیات پیوند خورده است و در داستان میتوان نشانههای پررنگی از اعداد، معادلات و ریاضیات را دید.
این رمان نهتنها داستان پرفرازونشیبی ندارد بلکه خیلی هم ساده است و اتفاقا ویژگی مهم آن هم در همین نکته نهفته است که نویسنده با بهکارگیری المانهای ساده که بهظاهر جذابیتهای زیادی هم ندارند اثر بسیار جذابی را شکل داده است. یک خدمتکار، یک پسربچه و یک پروفسور ریاضی شخصیتهای اصلی این رمان هستند. مردی 64 ساله و عاشق اعداد، استاد دانشگاه و متخصص نظریه اعداد و ریاضیات محض.
پروفسور به دلیل مشکلاتی، حافظهای هشتاد دقیقهای دارد! بنابراین مدام احساس میکند برای نخستین بار است که خدمتکارش را دیده و این موتیف تکرارشونده جذابیت خاصی به رابطه خدمتکار و پروفسور میدهد. البته تحمل چنین فردی آسان نیست و به همین خاطر 9 خدمتکار قبلی پا به فرار گذاشتهاند. پروفسور همواره در حال نکتهبرداری از مسائلی است که در لحظهای به ذهنش خطور میکند و همین باعث شده که سر و وضع عجیبی برایش درست شود، چون تمام هیکلش را تکه کاغذهایی پوشانده که برای فراموش نکردن نکات تازه به لباسش سنجاق شدهاند. اما خدمتکار از دل این بینظمی در جستوجوی نظمی تازه برای زندگی پروفسور است. این رمان نوشته یوکو اوگاوا متولد سال 1962 ژاپن است که از نویسندگان سرشناس این کشور به حساب میآید. او در سال 1990 موفق به دریافت جایزه آکوتاگاوا شد که باارزشترین جایزه ادبی برای نویسندگان جوان است. او تاکنون بیش از 30 رمان منتشر کرده و این کتاب را در سال 2004 نوشته است که با انتشار بیش از 50 میلیون نسخه از این رمان تبدیل به پرفروشترین نویسنده سال در ژاپن شده است. فیلمی سینمایی با عنوان «پروفسور و معادله محبوبش» هم توسط تاکاشی کویزومی براساس این رمان ساختهشده و همچنین یک فیلم داستانی و یک برنامه رادیویی و نهایتا کتابی مصور نیز با اقتباس از پروفسور و خدمتکار به مخاطبان عرضه شده که نشان از موفقیت و محبوبیت این رمان دارد.
راوی در این رمان، تعاملات پروفسور را با خدمتکار و فرزند او روایت میکند و در میان گفتوگوهای آنها، زیبایی معادلات ریاضی برای مخاطب به تصویر کشیده میشود.
داستان با روایت اول شخص و از زاویه دید خدمتکار روایت میشود. به کمک روایتهای نویسنده و گفتوگوهای میان شخصیتها به علاقه پورفسور به ریاضی پی میبریم. پروفسور در سراسر داستان در حال صحبت از اعداد است و به گفته راوی، «انگار اعداد راه او برای اتصال به دنیای واقعیت بودند. یعنی اعداد مطمئن و سبب آرامش خاطرش بودند.»
شروع کتاب:
. ما پروفسور صدایش می کردیم. او هم پسرم را جذر صدا می کرد چون می گفت بالای سر تخت و صاف پسرم او را یاد علامت رادیکال می اندازد. پروفسور در حالی که موهای پسرم را پریشان می کرد، گفت: مغز خوبی تو کله ی این پسر هست. جذر هم که برای در امان ماندن از اذیت های دوستانش کلاه می گذاشت، با اوقات تلخی شانه بالا انداخت.
" با همین علامت کوچک توانستیم بی نهایت عدد بشناسیم. حتی عددهایی که قابل مشاهده نیستند " و با انگشت روی سطح خاک گرفته ی میزش یک رادیکال کشید.
- لینک منبع
تاریخ: چهارشنبه , 11 اردیبهشت 1398 (14:06)
- گزارش تخلف مطلب