فارسی پایه نهم درس اول
درس اول فارسی پایه نهم
- درس 1 : آفرینش همه تنبیه خداوند دل است ...
- معنای واژگان :
مستمع: شنونده
اقرا: اعتراف
آفرینش: آفریده های جهان
بامداد: صبح زود
تسبیح: نیایش کردن، خدا را به پاکی یاد کردن
عجب: عجیب
تنبیه: هوشیار کردن، آگاه کردن
لیل: شب
اسرار: جمع«سر»، راز ها
وجود: هستی
خداوند دل: صاحب دل، انسان عارف
نهار: روز
مرغان: پرندگان
فکرت: فکر و اندیشه
دل ندارد: احساس و عاطفه ندارد
تماشا: نگاه کردن به چیزی به قصد تفریح
الوان: در اینجا به معنی رنگارنگ
حیف: افسوس، دریغ
جهالت: نادانی
خفته: غافل و بی خبر
حقهک ظرفی کوچک، که در آن، جواهر نگه داری شود.
عنب: انگور
حیران: سرگردان
صدبرگ: نوعی گل سرخ با گلبرگ های پُرپَر و زیاد.
کرم: بخشش
مسخر: رام و مطیع
تقدیر: سرنوشت، فرمان خدا
یاقوت: سنگ قیمتی به رنگ های سرخ، زردو کبود
گوی: توپ کوچک
راست روان: انسان های درستکار
اِنعام: بخشش، نعمت دادن
بار: آفریننده، خالق، نیکوکار
الوان: جمع لون به معنی رنگ ها.
گاهی واژه ی الوان به صورت صفت به کار می رود و به معنی «رنگارنگ» است؛ مانند مصراع « که تواند که دهد میوه ی الوان از چوب؟»
اِنعام: نعمت دادن، بخشش/ اَنعام: چهارپایان، معمولاً در معنای مفرد به کار می رود.
- محتوای شعر:
شعر «آفرینش همه تنبیه خداوند دل است» از بخش مواعظِ (=جمع مکسر موعظه، به معنی پند ها و اندرز ها) سعدی انتخاب شده. اصل شعر، دارا چهل و سه بیت و با نام «وصف بهار» سروده شده است.
این شعر با آوردن آیات و نوشته های خداوند بزرگ و نیاز انسان به پروردگار، همراه است. در این سروده ی زیبا، سعدی پدیده های هستی را در حال نیایش و ستایش پروردگار یافته است و به این نکته اشاره دارد که با نگاه جستجوگرانه به پدیده های آفرینش، می توان به شناخت خداوند دست یافت.
- معنی ابیات:
- بامدادی که تفاوت نکندلیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
معنی: در صبح زود اول بهار که طول شب و روز آن یکسان است، رفتن به صحرا و تماشاکردن گل های زیبای بهاری، لذت بخش است.
آرایه ها:
لیل و نهار: تضاد
بهار و نهار: جناس
توجه:
تفاوت نکرن لیل و نهار، اشاره به مساوی بودن طول شب و روز در سال دارد که دوباره اتفاق می افتد:
الف) ابتدای بهار
ب) ابتدای پاییز
- آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
معنی: تمام پدیده های آفرینش برای آگاه کردن انسان های عارف است و اگر کسی وجود خدارا انکار کند و به خدا ایمان نیاورد، ذوق و احساسی ندارد.
آرایه ها:
واج آرایی «د»
که و به: جناس
دل: مجازاً احساس و عاطفه
نکته دستوری:
آفرینش (آفرین+ -ِ ش)= مشتق
که در مصراع دوم به معنی کسی که، ضمیر مبهم است
همه: بدل
- این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند، نقش بود بر دیوار
معنی: هر کسی که با این همه نقش ها و پدیده های عجیب هستی به آفریننده ی آنها نیندیشد، همانند عکس و تصویر روی دیوار، بی احساس و بی روح است.
آرایه ها:
در و دیوار: مراعات نظیر
دیوار وجود: اضافه تشبیهی
بر و در: جناس
توجه:
« ت» در فکرت، ضمیر نیست! بلکه مربوط به خود کلمه ی « فکرت» است.
- کوه و دریا و درختان، همه در تسبیح اند
نه همه مستمعی فهم کند این اسرار
معنی: کوه، دریا و درختان (همه موجودات) در حال نیایش خداوند هستند، اما هر شنونده ای این راز را درک نمی کند.
آرایه ها:
کوه و دریا و درختان: مراعات نظیر
بیت تلمیح دارد به آیه ی چهل و چهار سوره اسراء: اِن مِن شَیءٍ اِلا یٌسَبَح بِحَمدهِ وَلکنِ لا تفقهونَ تَسبیحَهٌم اِنَهٌ کانَ حلیماً غَفوراً.
معنی: چیزی در جهان نیست مگر آن که خدارا تسبیح می کندو به پاکی می ستاید، لیکن شما تسبیح آن را نمی فهمید. به درستی که خداصبور و آمرزنده است.
- خبرت هست که مرغان سحر می گویند
آخر ای خفته، سر از خواب جهالت بردار؟
معنی: آیا خبر داری که پرندگان سحری به هنگام صبح می گویند: ای انسان غافل، از بی خبری و نادانی، رهاشو.
آرایه ها:
خواب، سحر وخفته: مراعات نظیر
سر و سحر: جناس
خواب جهالت: اضافه ی تشبیهی
سر از خواب برداشتن: کنایه از آگاهی و بیداری
نکته دستوری:
« ت» در خبر، نهاد است یا به این صورت هم می آید: خبر برای تو هست ( برای تو: مسند )
خفته: صفت جانشین اسم: ای (انسان) خفته.
- تا کی آخر چو بنفشه، سرغفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس، بیدار
معنی: تاکی می خواهی مانند گل بنفشه، درغفلت و نادانی به سر ببری. حیف است که تو بی خبر و غافل باشی و گل نرگس بیدار و آگاه باشد.
آرایه ها:
بنفشه و نرگس: مراعات نظیر
چوبنفشه: تشبیه
در و سر: جناس
بنفشه در این بیت، نماد غفلت و سرافکندگی
نرگس، نماد بینایی و آگاهی است
سر غفلت در پش گرفتن: کنایه.
نکته دستوری:
« حیف» نقش مسندی دارد
«ی» در خوابی، به معنی «هستی» ، فعل اسنادی است.
- که تواند که دهد میوه الوان از چوب؟
یاکه داند که برآرد گل صدبرگ از خار؟
معنی: تنها خداوند بزرگ است که می تواند از چوب درخت، میوه های رنگارنگ و از خار، گل های سرخ زیباف پدید آورد.
آرایه ها:
چوبک مجازا درخت
گل و خار: تضاد
نکته دستوری:
هردو مصراع، استفهام انکاری است.
صدبرگ: صفت مرکب.
- عقل حیران شود از خوشه زرین عنب
فهم، عاجز شود از حقه یاقوت انار
معنی: عقل از زیبایی خوشه طلایی انگور، متحیر است و فهم از درک زیبایی و ظرافت های دانه های انار که مانند یاقوتی سرخ و ارزشمند می درخشد، ناتوان است.
آرایه ها:
حیران شدن عقل و عاجز بودن فهم: تشخیص
عنب و انار: مراعات نظیر
حقه یاقوت انار: اضافه تشبیهی ( انار به کیسه پر از یاقوت تشبیه شده است.)
- پاک و بی عیب خدایی که به تقدیر عزیز
ماه و خورشید، مسخر کند لیل و نهار
معنی: خداوند پاک و بی عیب با فرمان خود، تمام پدیده ها و موجودات را (ماه، خورشید وشب و روز را) مطیع خود کرده است.
آرایه ها:
لیل و نهار: تضاد
ماه و خورشید: مراعات نظیر
بیت، تلمیح به آیات قرآن دارد.
- تا قیامت سخن اندر کَرَم و رحمت او
همه گویند و یکی گفته نیاید ز هزار
معنی: اگر همه مردم تا روز قیامت درباره بخشش و لطف خداوند سخن بگویند، باز هم یکی از هزاران لطف و رحمت خداوند گفته نمی شود.
نکته دستوری:
« تا» حرف اضافه است و قیامت، متمم
همه، نقش نهادی دارد.
- نعمتت بار خدایا، ز عدد بیرون است
شکر اِنعام تو هرگز نکند شکرگزار
معنی: پروردگارا، نعمت های تو قابل شمارش نیست و هیچ انسان شکر گزاری نمی تواند، شکر نعمت های بی کران تورا به جای آورد.
آرایه ها:
نعمت، شکر، انعام و شکرگزار: مراعات نظیر
ز عدد بیرون بودن: کنایه از بی شمار بودن
نکته دستوری: « ت» در نعمتت: مضاف الیه
هرگز: قید نفی.
- سعدیا، راست رٌوان، گوی سعادت بردند
راستی کن که به منزل نرسد کج رفتار
معنی: سعدی، انسان های درست کردار، به سعادت و خوشبختی می رسند؛ بنابراین توهم انسانی صادق و راستگو باش، زیرا انسان بدرفتار به هدف و مقصودش نمی رسد.
آرایه ها:
که و به: جناس
گوی سعادت: اضافه تشبیهی
گوی بردند: کنایه از دست یافتن و سبقت گرفتن
نکته دستوری: سعدی: منادا و « ا» : حرف ندا
راست روان: مرکب ( « ان» جمع در ساختمان اسم دخالتی ندارد.)
کج رفتار:مشتق- مرکب وصفت جانشین اسم(انسان کج رفتار)
- واژه های مهم املایی:
تفاوت – لیل و نهار – صحرا – تنبیه – اقرار – نقش عجب – فکرت – تسبیح اند – مستمعی – اسرار – مرغان سحر – خفته – جهالت – غفلت – حیف – میوه الوان – صدبرگ – حیران – خوشه زرین – عنب – عاجز – حقه یاقوت – تقدیر عزیز – مسخر – اِنعام – شکرگزار – گوی سعادت.
- تاریخ ادبیات:
سعدی: مٌشرف الدین مصلح بن عبدالله شیرازی، شاعر و نویسنده بزرگ قرن هفتم است. سعدی در شیراز به کسب علم پرداخت و سپس به بغداد رفت و در مدرسه نظامیه به تحصیل مشغول شد. درسل ششصد و پنجاه و پنج بوستان را به نظم در آورد و در سال بعد گلستان را تالیف کرد. علاوه بر این ها قصاید، غزلیات، قطعات، ترجیع بند، رباعیات، مقالات و قصاید عربی دارد که همه را در « کلیات» وی جمع کرده اند.
- قالب شعر: قصیده
- لینک منبع
تاریخ: دوشنبه , 24 مهر 1402 (21:12)
- گزارش تخلف مطلب