گروه اسمی یکی از
ارکان یا اجزای جمله است که می تواند یک کلمه یا بیش از یک کلمه باشد .
مانند :
آن مرد توانای زحمتکش / مرد توانای زحمتکش / مرد توانا / مرد
در تمام موارد بالا هر بخش یک گروه اسمی است .
توجه: در یک گروه اسمی وجود هسته اجباری است ولی وجود وابسته اجباری نیست .
راه تشخیص هسته در گروه اسمی
قبل از واژه هسته ( کسره ) نمی آید یعنی واژه هایی که بعد از ( کسره ) می آیند وابسته هستند .
مانند :
کشف حقیقت هستی / همین مردان بزرگ
( کشف ) و ( مرد) هر دو هسته هستند و ( حقیقت ) و ( ان علامت جمع ) وابسته پسین هستند.
وابسته های گروه اسمی بر دو دسته هستند :
1- وابسته های پسین که بعد از هسته قرار می گیرند .
2- وابسته های پیشین که قبل از هسته قرار می گیرند.
-------------------------------------------------------------------------------------------------
وابسته های پسین که بعد از هسته( اسم) واقع می شوند اسم رابا مفاهیمی چون( اشاره )
( شمارش ) ( پرسش ) ( تعجب ) و ( مبهم ) وصف می کنند .
وابسته های پسین عبارتند از :
1- ( ی ) نکره
2- نشانه های جمع
3- صفت شمارشی ترتیبی نوع دوم
4- مضاف الیه
5- صفت بیانی
در این درس فقط ( صفت بیانی ) توضیح داده می شود و مابقی وابسته های پسین درسال های آینده تدریس می شود.
صفت بیانی : هر گاه کلمه ای بعد از اسم بیاید که درباره چگونگی ویژگی های اسم توضیحاتی را بیان کند ( صفت بیانی ) نامیده می شود .
مانند:
دانشجوی کوشا / راه دشوار / دوستان زحمتکش
که کوشا و دشوار و زحمتکش صفت بیانی و وابسته پسین می باشند که بعد از اسم واقع شده اند و ویژگی اسم رابیان می کنند.
وابسته های پیشین عبارتند از :
1- صفت اشاره
2- صفت پرسشی
3- صفت تعجب
4- صفت شمارشی
5- صفت مبهم
6- صفت عالی ( برترین )
صفت اشاره : کلمه ایی که قبل از اسم قرار می گیرد مانند :این ،آن،همین ،همان ، چنان ،چنین و ..
مانند : این گونه کتاب ها کمک خوبی برای انسان ها هستند .
این گونه ( صفت اشاره ) و کتاب ( هسته )
صفت پرسشی : اگر وازه هایی مانند: چگونه ، چه طور ،چند ، کدام ، کدامین ، چه مقدار ، چه و هیچ قبل از اسم قرار بگیرند صفت پرسشی و وابسته پیشین می باشند .
مانند : شماکدام روز به دنیا آمده اید؟
کدام ( صفت پرسشی ) روز ( هسته )
صفت تعجب : اگر قبل از اسم کلمه های ( چه ) و ( چه قدر ) و ( عجب ) قرار گیرد و مفهوم تعجب و احساس و عاطقه گوینده را در باره اسم بیان کند صفت تعجب و وابسته پیشین هستند.
مانند : عجب صبری درکارها دارید !
عجب ( صفت تعجب ) و صبری ( هسته )
صفت شمارشی : که به دو قسمت تقسیم می شود صفت شمارشی اصلی که همان عددها هستند وصفت شمارشی ترتیبی که با پسوند ( ُمین ) ساخته می شود .
مانند: دومین کتاب من ( دومین) صفت شمارشی ترتیبی و وابسته پیشین و ( کتاب ) هسته
یک گل به من داد. ( یک) صفت شمارشی اصلی و وابسته پیشین و ( گل ) هسته
صفت مبهم: صفتی که قبل از اسم واقع می شود نوع و یا چگونگی یا شمار یا مقدار اسمرا به طور نامعین نشان می دهد . کلماتی مانند ( هر، همه ، دیگر ، فلان ، هیچ ، برخی ، خیلی ، کم ، بسیاری ، بعضی ، چند، چندان ، چندین )
مانند : این قباله فلان زمین است . ( فلان ) صفت مبهم و وابسته پیشین ( زمین) هسته
---------------------------------------------------------------------------------------------
صفت برتر ( تفضیلی ): این صفت دوچیز را با هم مقایسه می کند و یکی را بر دیگری برتری می دهد.
مانند : زهرا با حجابتر از مریم است .
در این جمله زهرا با مریم مقایسه می شود که زهرا از مریم از نظر حجاب بهتر است.
صفت برترین ( عالی ) :این صفت برای مقایسه یک چیز به چند چیز به کار می رود.
مانند: مرحوم تختی ، دلیرترین پهلوان بود .
در این جمله مرحوم تختی را با پهلوانان دیگر مقایسه می کند که از نظر دلیری از دیگر پهلوانان دلیرتر است .
صفت ساده : این صفت بدون نشانه به کار می رود .
مانند : موج های پریشان تو را می شناسند .
که دراین جمله ( پریشان ) صفت ساده می باشد.
در درس نمودار صفت های سنجشی را بیان کرده است؛ که در کتاب مشخص است در یک ستون صفت ساده ، در یک ستون صفت ترتر و در ستون آخر صفت برترین را آورده است .
--------------------------------------------------------------------------------------------------
گروه فعلی زمان حال ( مضارع )
درگذشته خواندیم که هر فعل دارای بن و شناسه هستند .
بن فعل : جزء ثابت و تغییر ناپذیر است که درساخت های شش گانه فعل ها می آید و مفهوم و پیام اصلی فعل را در بر دارد وهر یک از فعل های فارسی دو بن دارند : بن ماضی و بن مضارع
شیوه ساخت بن ماضی
با حذف ( ن) از آخر ( مصدر ) بن ماضی ساخته می شود. مانند ( گفتن ) با حذف ( ن ) می شود ( گفت ) که بن ماضی می باشد.
خوردن : خورد / زدن : زد / بردن : برد / دویدن: دوید
شیوه ساخت بن مضارع
بن ماضی را به فعل امر می بریم و بعد (ب) از اول آن حذف م کنیم مانند : دیدن که می شود ( دید)
فعل امر ( ببین) وقتی ( ب ) را برداریم می شود ( بین) که بن مضارع می باشد .