امروز پنجشنبه 01 آذر 1403 http://aghaghia.cloob24.com
0

حکایت اندرز پدر :  

 

یاد دارم که در ایام طفولیت ، متعبد و شب خیز بودم . شبی در خدمت پدر ، رحمة الله علیه ، نشسته بودم و همه شب ، دیده بر هم نبسته و مُصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته .

پدر را گفتم : از اینان ، یکی سر برنمی دارد که دوگانه ای بگزارد . چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند .

گفت : جان پدر ! تو نیز اگر بخفتی ، بِه از آن که در پوستینِ خلق ، اُفتی .

    تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

تعداد جمله‌ها :

1-یاد دارم

2- که در ایام طفولیت، متعبد و شب خیز بودم .

3- شبی در خدمت پدر ، نشسته بودم

4- رحمة الله علیه ،

5- و همه شب ، دیده بر هم نبسته

6- و مُصحف عزیز بر کنار گرفته

7- و طایفه ای گرد ما خفته .

8- پدر را گفتم :

9- از اینان ، یکی سر برنمی دارد

10- که دوگانه ای بگزارد .

11- چنان خواب غفلت برده اند

12- که گویی نخفته اند

13- که مرده اند .

14- گفت :

15- جان پدر !

16- تو نیز اگر بخفتی ،

17- بِه از آن

18- که در پوستینِ خلق ، اُفتی .

    تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

آرایه‌های ادبی :

یاد دارم که در ایام طفولیت ، متعبد و شب خیز بودم . شبی در خدمت پدر ، رحمة الله علیه ، نشسته بودم و همه شب ، دیده بر هم نبسته و مُصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته .

 

شب‌خیز : کنایه از شب‌زنده‌داری

 

دیده نبستن : کنایه از بیدار ماندن

 

سجع : گرفته ، خفته

 

 

 

پدر را گفتم : از اینان ، یکی سر برنمی دارد که دوگانه ای بگزارد . چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند .

 

سر برداشتن : کنایه از بیدار شدن

 

خواب غفلت : اضافه‌ی تشبیهی

    رکن اول : غفلت

    رکن دوم : خواب

 

سجع : برنمی‌دارد ، بگزارد  

         برده‌اند ، مرده‌اند

 

گفت : جان پدر ! تو نیز اگر بخفتی ، بِه از آن که در پوستینِ خلق ، اُفتی .

 

سجع : بخفتی ، افتی

در پوستین خلق افتادن : کنایه از غیبت کردن

     تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

متن ساه و روان حکایت :

 

یاد دارم که در ایام طفولیت ، متعبد و شب خیز بودم :

به یاد می‌آورم که در دوره‌ی کودکی عبادت و شب‌زنده‌داری می‌کردم .

 

شبی در خدمت پدر ، رحمة الله علیه ، نشسته بودم و همه شب، دیده بر هم نبسته و مُصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته :

شبی در کنار پدر ، که رحمت خدا بر او باد ، نشسته بودم . تمام شب نخوابیدم و قرآن می‌خواندم و گروهی در اطراف ما خوابیده بودند .

 

پدر را گفتم : از اینان، یکی سر برنمی دارد که دوگانه ای بگزارد . چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند :

به پدر گفتم : از اینها ، یکی بیدار نمی‌شود که نماز صبح بخواند . چنان غافل و بی‌خبرند که انگار نخوابیده‌اند ، بلکه مرده‌اند .

 

گفت : جان پدر ! تو نیز اگر بخفتی ، بِه از آن که در پوستینِ خلق ، اُفتی :

گفت : عزیز پدر ! تو هم اگر می‌خوابیدی بهتر از آن بود که غیبت مردم را کنی .

 

 

تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه