امروز شنبه 08 اردیبهشت 1403 http://aghaghia.cloob24.com
0

تشخیص: جان بخشی به اشیا ء، انسان نمایی پدیده ها

هر گاه شاعر یا نویسنده به موجودی بی جان یا گیاه عمل انسانی نسبت دهد، آرایه ی تشخیص به کار برده است.

مثال:

ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست.

تکّه یخ ها به گریه افتادند.

شبنم از روی گل برخاست، گفت: میخواهم آفتاب شوم

سجع:

در لغت به معنی آواز کبوتر است اما در اصطلاح ادبی به کلمه هایی گفته می شود که در پایان جمله ها می آید و از نظر آهنگ و حروف آخر یکسان هستند و همانند قافیه در شعر است.

1)قافیه در آخر مصراع یا بیت ها و سجع در آخر جمله ها می آید.

2)بعد از قافیه بعضاً ردیف می آید. در نثر هم گاهی بعد از کلمه های سجع همین کلمه ها قرار می گیرد (البته به آنان ردیف نمی گوییم) اما سجع محسوب نمی شود: الهی اگر بهشت چون چشم و چراغ است بی دیدار تو درد و داغ است.

نثری که دارای سجع باشد (مسجّع) نامیده می شود.

معروف ترین کتاب هایی که به نثر مسجع هستند:

1)مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری

2)گلستان سعدی شیرازی

3)بهارستان جامی

4)منشآت قائم مقام فراهانی

سجع، یکی از روش هایی است که با اعمال آن در سطح دو یا چند کلمه یا در سطح دو یا چند جمله موسیقی و هماهنگی به وجود می آید و یا موسیقی کلام افزایش می یابد

سجع معمولا سه گونه است:1)سجع متوازی:اشتراک در واج های پایانی+اشتراک در وزن

2)سجع متوازن:اشتراک در وزن

3)سجع مطرف:اشتراک در واج های پایانی

توضیح و تعریف این سجع ها در این مرحله از آموزش (دوره راهنمایی) نیاز نیست.

تذکر:سجع اساس نثر قنی و مقاله نویسی است و در قرآن مجید نیز نقش برجسته ای دارد.سجع در قرآن را (فواصل) گویند.

مثال سجع: توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به عقل است نه به سال. (سعدی)

مراعات النظیر(تناسب)

یکی از آرایه ادبی است که برخی از واژه های کلام جزیی از یک مجموعه هستند و با یکدیگر از نظر معنا و هم جنس بودن و شباهت بین آن ها ارتباط و تناسب وجود دارد. مثال:

دلم از مدرسه و صحبت شیخ است ملول

ای خوشا دامن صحرا و گریبان چاکی (مسکین اصفهانی)

مراعات النظیر، آوردن واژه هایی از یک مجموعه است که با هم تناسب دارند.این تناسب می تواند از نوع مکان،زمان و همراهی و... باشد.

مدرسه و شیخ از اجزای: درس دامن و گریبان و چاک از اجزاء: لباس

تناسب از مختصات مهم شعر«حافظ» است و هر چه بیشتر در کلمات او دقت شود، تناسب بیشتر کشف می شود به عبارت دیگر کلمات در شعر او با رشته های متعددی به یکدیگر بسته شده اند.

در مکتب قدیم،اصل ادب فارسی، سخن نظم و نثر، وقتی ارزش ادبی پیدا می کند که، ما بین اجزای کلام تناسب وجود داشته باشد.

درخت، بهار

شکوفه

به عبارت ساده تر مراعات نظیر، به کلماتی گفته می شود که دیگر کلمات مجموعه خود را به یاد بیاور

بیت1-(بر درختی شکوفه ای خندید در کتابی بهار معنا شد)

زنگ کلاس تفریح غوغا شدن

بیت2-(زنگ تفریح را زنجره زد باز هم در کلاس غوغا شد.)

تذکر:آرایه مراعات النظیر دست کم از دو کلمه به وجود می آید.

اغلب واژه های تضاد (متضاد) با هم مراعات النظیر دارند مانند (شب و روز)(درویش و دارا) یعنی کلمات از نظر معنی عکس و ضد هم باشند.(تناسب منفی)

من عهد تو سخت، سست می دانستم

شکستن آن درست می دانستم

این دشمنی ای دوست که با من به جفا

آخر کردی نخست می دانستم

جناس

آن است که گوینده یا نویسنده در سخن خود کلماتی هم جنس بیاورد که در ظاهر شبیه به یکدیگر باشند امّادرمعنی مختلف باشد. و هماهنگی و موسیقی ای در کلام به وجود می آورد. جناس معمولاً درسطح کلمه بررسی می شود و برانواعی تقسیم می شوند. که چند نمونه ی مهم را بیان می کنیم:

1)جناس تام ← کلماتی که در لفظ یکی باشند و معنای مختلف داشته باشند. مثال: شانه/شانه – گور/گور

گرمن از خار بترسم نبرم دامن گل * کام در کام نهگ است بباید کلبید

«سعدی»

*در شعر بالا کام اول به معنای (آرزوی (معشوق) است و کام دوم به معنای (دهان) است.

بهرام که گور می گرفتی همه عمر * دیدی که چگونه گور بهرام گرفت «نظامی»

*در شعر بالا گور اول به معنای (گورخر) است و گور دوم به معنای (قبر) است.

برادر که در بند خویش است، نه برادر نه خویش است. «سعدی»

*در شعر بالا خویش اول به معنای (خود)است و خویش دوم به معنای (فامیل) است.

تار زلفت را جدا مشاطه گر از شانه کرد

دست آن مشاطه را باید جدا از شانه کرد«امیر خسرو دهلوی»

1- شانه ی موی سر 2- دوش، کتف

جناس ناقص

آن است که ارکان جناس (کلمه) در حروف یکی اما در حرکت اختلاف داشته باشند.

مثل: سَوار / سِوار، خَلق / خُلق، مِهر / مُهر، دَرد / دُرد

مکن تا توانی دل خویش ریش *** وگر می کُنی، می کَنی بیخ خویش

جناس زاید

آن است که یکی از کلمات هم جنس نسبت به دیگری حرف یا حروفی در آغاز یا وسط یا پایان اضافه داشته باشد.

نکته: جناس زاید سه حالت دارد:

الف) اضافه در حرف اول ← جناس مطرّف

مثال: دام / مدام، رمیده / آرمیده، کوه / شکوه

شرف مرد به جود است و کرامت به سجود

هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود «سعدی»

تا چند زمن رمیده باشی با غیر من آرمیده با شی

«ولی دشت بیا ضی»

ب) اختلاف در وسط ← جناس اختلاف در وسط اسم ندارد.

مثال: کف / کنف، نرد / نبرد، سر / سپر

این که تو داری قیامت است نه قامت وین نه تبسم که معجزه است و کرامت

ج) اضافه در آخر ← جناس مذّیل

مثال: خام / خامه، جام / جامه، نام / نامه

از حسرت رخسار تو ای زیبا روی از ناله چو نال گشتم، از مویه چو موی

«رشید وطواط»

بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است * بیار باده که بنیاد عمر بر باد است

«حافظ»

انواع دیگر جناس شامل، مضارع، مرکب، قلب، مطرّف، اشقاق را در مراحل بالاتر فرا خواهید گرفت.

کنایه:

کنایه: بیان نشانه­ی یک چیز و اراده کردن خود آن چیز. ((در لغت به معنی پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح سخنی است که دارای دو معنی دور و نزدیک باشد و این دو معنی لازم وملزوم یکدیگرباشندو گوینده آن جمله را چنان ترکیب کند و به کار برد که ذهن شنونده از معنی نزدیک به معنی دور متصل گردد.)) (همایی 389(256)

کنایه یکی از حساس ترین مسایل زبان است و چه بسیار خواننده هستند که هدف نویسنده را از کنایه در نمی یابند.مثال:

در خانه اش همیشه باز است = کنایه از بخشنده بودن است.

فلانی ریش سفید است = کنایه از با تجربه بودن است.

وقتی می گوییم فلانی ریش سفید است دارای دو معنی است، یکی آن که او دارای ریش سفید است و معنی دوم آن که او به علت طول عمر زیاد و دارای ریش سفید است و این نشان می دهد که در طول عمر دراز خود، تجربه های زیادی اندوخته است پس ریش سفید دلیل بر دارا بودن تجربه­ی زیاد است.پس دریافت و فهم کنایه از طریق معنی (یا به قول امروزی"مفهوم") است.

هنوز از دهن بوی شیر آیدش همی رای شمشیر و تیر آیدش «کنایه از کودک بودن»

*تذکر: در کنایه همه­ی الفاظ حقیقی هستند و مجازی در کار نیست اما مقصود گوینده، معنی دوم است.

تضاد یا طباق:

بین معنی دو یا چند لفظ تناسب تضاد باشد،یعنی کلمات از نظر معنی، عکس و ضد هم باشند.

من عهد تو سخت، سست می دانستم بشکستن آن درست می دانستم این دشمنی ای دوست که با من به جفا آخر کردی نخست می دانستم

«ابوالفرج رونی»

اشکم ولی به پای غریزان چکیده­ام * * * خارم و به سایه­ی گل آرمیده­ام

تضمین:

هرگاه شاعر یا نویسنده، مصراع یا چند بیت یا سخن شاعر یا نویسنده ی دیگری را در ضمن شعر یا نوشته ی خود بیاورد، به آن تضمین می گویند.

گاهی در تضمین، شاعر و نویسنده به نام شاعر یا نویسنده ای که از او مصرع یا بیت یا سخنی آورد،‌ اشاره می کند و گاهی نیز به این دلیل که شعر یا نوشته بسیار مشهور است، به گوینده ی آن اشاره نمی شود:

تضمین آشکار به نام شاعر یا نویسنده اشاره می کند.

تضمین پنهان به نام شاعر یا نویسنده اشاره نمی کند.

· هرگاه شعری یا سخنی را از کسی در نوشته خود ذکر کنیم و تضمین آن با گیومه «» مشخص نشود و به هر طریقی آشکار نشودکه این سخن از چه کسی گرفته شده است وارد «سرقت ادبی» شده ایم.

مثال: سعدیا چون تو کجا نادره گفتاری هست؟

یا چو شیرین سخنت نخل شکرباری هست؟

یا چو «بستان» و «گلستان» تو گلزاری هست؟

هیچم ارنیست تمنای توام باری هست

«مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست

یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست» «ملک الشعرای بهار»

نکته: اگر بیت یا مصراعی از شاعر دیگر به عنوان تضمین بیاورد معمولاً داخل گیومه قرار می گیرد.

هدف از تضمین: 1) اعتبار بخشیدن به سخن 2) خلاصه کردن مفاهیم گسترده و طولانی 3) ضمانت برای اثبات ادعا

چو زنم چو نای هر دم ز نوای ساز او دم

که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنایی بنوازد این نوا را» «شهریار»

بیت دوم را شهریار از حافظ تضمین کرده است.

واج آرایی (تکرار حروف):

یکی از شیوه های مناسب برای ایجاد موسیقی کلام است و آن ممکن است با تکرار حروف در یک جمله یا مصراع باشد. گاهی هم حروفی با هم صدایی در هم می آمیزد و موسیقی کلام را به اوج می رساند. مثل مصراع زیبای حافظ:

دل بی جمال جانان میل جنان ندارد

هر کس که این ندارد، حقّا که آن ندارد

که در آن تکرار حروف: (ل)و(م) و (ج) و (ن) و (آ) شنیده می شود.

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب

چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را «حافظ»

تکرار در حروف: ش – ر – ا

ریاست به دست کسانی خطاست که از دستشان دست هابر خداست

«سعدی»

تکرار حرف (س) و حرف (الف)

خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد

که تا ز خال تو خاکم شود عبیر آمیز «حافظ»

تکرار حرف (خ) و حرف (الف)

قیامت قامت و قامت قیامت قیامت می کند این قد و قامت

شب است و شاهد و شمع و شراب شیرینی

غنیمت است چنین شب که دوستان بینی

رشته ی تسبیح اگر بگسست معذورم بدار

دست اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

تلمیح:

شاعر یا نویسنده،گاهی برای زیباتر ساختن سخن و تاثیر گذاری بیش تر آن به اشاره و غیر مستقیم از آیات، روایات، احادیث، داستان­ها و رویداد­های مهم تاریخی و...اشاره می کند. به این شیوه بهره­گیری از کلام ((تلمیح)) می گویند.

*تذکر: گاهی واژه ­هایی که آرایه­ی تلمیح را به وجود می آورند، مراعات نظیر هم هستند. مانند:

آینه سکندر، جام می است بنگر * * تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

«حافظ»

واژه­ی «اسکندر و دارا» مراعات نظیر و اشاره دارد به جنگ اسکندر مقدونی و دارا (داریوش) پادشاه معروف هخامنشی

«تلمیح» در لغت به معنی گوشه چشم اشاره کردن و در اصطلاح بدیع آن است که گوینده در ضمن کلام به داستان یا مثلی یا آیه و حدیثی معروف اشاره

می کند.:

یا رب این آتش که در جان من است * * سرد کن آن سان که کردی بر خلیل

«حافظه 

تلمیح دارد به داستان حضرت ابراهیم خلیل الله که او را در آتش افکندند و آتش بر وی سرد شد وسلام کرد و گزندی به وی نرسید. بر گرفته از آیه(17) سوره انبیا

تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه