درس پنجم عربی دهم هذا خلق الله
اَلْغَوّاصونَ الَّذينَ ذَهَبوا إلَی أَعماقِ الْمُحيطِ لَيلاً، شاهَدوا مِئاتِ الْمَصابيحِ الملونة الَّتي يَنبَعِثُ ضَوؤُها مِنَ الْأسَماكِ الْمُضيئَةِ،
ترجمه: غوّاصانی که شبانه به ژرفای اقيانوس رفته اند، صدها چراغ رنگارنگ را ديده اند که نورشان از ماهیهای درخشنده فرستاده میشود.
وَ تُحَوِّلُ ظَلامَ الْبَحرِ إلَی نَهارٍ مُضيءٍ يَستَطيعُ فيهِ الْغَوّاصونَ الْتِقاطَ صُوَرٍ في أَضواءِ هذِهِ الْأسَماكِ.
ترجمه: و تاريکی دريا را به روز روشن تبديل میکنند که غوّاصان در آن میتوانند در نورهای اين ماهیها عکس بگيرند.
اِکْتَشَفَ الْعُلَماءُ أَنَّ هذِهِ الْأضواءَ تَنبَعِثُ مِن نَوعٍ مِنَ الْبَکتيريا الْمُضيئَةِ الَّتي تَعيشُ تَحتَ عُيونِ تِلْكَ الْأسَماكِ.
ترجمه: دانشمندان کشف کرده اند که اين روشنايیها از گونه ای باکتری درخشانی که زير چشمان اين ماهیها زندگی میکند فرستاده میشود.
هَل يُمکِنُ أَن يَستَفيدَ الْبَشَر يَوماً مِنْ تِلْكَ الْمُعجِزَةِ الْبَحريَّةِ، وَ يَستَعينَ بِالْبَکتيريا الْمُضيئَةِ لِإنارَةِ الْمُدُنِ؟
ترجمه: آيا ممکن است که روزی بشر از اين معجزۀ دريايی بهره ببرد و بتواند برای افروختن شهرها از باکتری درخشان ياری بجويد؟
رُبَّما يَستَطيعُ ذٰلِكَ، لِأنَّهُ « مَنْ طَلَبَ شَيئاً وَ جَدَّ وَجَدَ ».
ترجمه: شايد بتواند اين کار را انجام دهد؛ زيرا هرکس چيزی بخواهد و کوشش کند میيابد.
إنَّ لِسانَ الْقِطِّ سِلاحٌ طِبّيٌّ دائِمٌ، لِأنَّهُ مَملوءٌ بِغُدَدٍ تُفْرِزُ سائِلاً مُطَهِّراً، فَيَلْعَقُ الْقِطُّ جُرْحَهُ عِدَّةَ مَرّاتٍ حَتیَّ يلتئمَ.
ترجمه: بی گمان زبان گربه ابزار پزشکی هميشگی است؛ زيرا پر از غدّههايی است که مايعی پاک کننده میتراود، در نتيجه گربه زخمش را چند بار میليسد تا بهبود يابد.
إنَّ بَعضَ الطُّيورِ وَ الْحَيَواناتِ تَعْرِفُ بِغَريزَتِها الْأعشابَ الطِّبّيَّةَ وَ تَعلَمُ کَيفَ تَستَعمِلُ الْعُشبَ الْمُناسِبَ لِلْوِقايَةِ مِنَ الْأمراضِ الْمُختَلِفَةِ؛
ترجمه: بی گمان برخی پرندگان و جانوران با غريزۀ خود گياهان دارويی را میشناسند و میدانند چگونه گياه مناسب را برای پيشگيری از بيماریهای گوناگون به کار برند؛
وَ قَد دَلَّتْ هٰذِهِ الْحَيَواناتُ الْإنسانَ عَلَی الْخَواصِّ الطِّبّيَّةِ لِکَثيرٍ مِنَ النَّباتاتِ الْبَرّيَّةِ وَ غَيرِها.
ترجمه: اين جانوران، انسان را به خاصيتهای پزشکی بسياری از گياهان خشک زی و غيره راهنمايی کرده اند.
إنَّ أَغلَبَ الْحَيَواناتِ إضافَةً إلَی امْتِلاکِها لِلُغَةٍ خاصَّةٍ بِها، تَمْلِكُ لُغَةً عامَّةً تَستَطيعُ مِنْ خِلالِها أَن تَتَفاهَمَ مَعَ بَعضِها،
ترجمه: بی گمان بيشتر جانوران افزون بر داشتن زبان ويژۀ خود زبانی همگانی دارند که با آن میتوانند [سخن] يکديگر را بفهمند،
فَلِلْغُرابِ صَوتٌ يُحَذِّرُ بِهِ بَقيَّةَ الْحَيَواناتِ حَتَّی تَبتَعِدَ سَريعاً عَنْ مِنطَقَةِ الْخَطَرِ،
ترجمه: کلاغ صدايی دارد که با آن به بقيۀ جانوران هشدار میدهد تا زود از منطقۀ خطر دور شوند،
فَهوَ بِمَنزَلَةِ جاسوسٍ مِنْ جَواسيسِ الْغابَةِ.
ترجمه: او به مانند خبرچینی از خبرچینان جنگل است.
لِلْبَطِّ غدة طَبيعيَّةٌ بِالْقُربِ مِنْ ذنبها تَحتَوي زَيتاً خاصّاً يَنتَشِر عَلَی جسمها فَلا تَتَأَثَّرُ بِالْماءِ.
ترجمه: اردک نزديک دمش غده طبيعی دارد که دارای روغنی ويژه است که روی بدنش پخش میشود؛ در نتیجه تحت تأثير آب قرار نمی گيرند.
تَستَطيعُ الْحِرباءُ أَنْ تُديرَ عَينَيها في اتِّجاهاتٍ مُختَلِفَةٍ دونَ أَنْ تُحَرِّكَ رَأْسَها وَ هيَ تَستَطيعُ أَنْ تَرَی فِي اتِّجاهَينِ في وَقتٍ واحِدٍ.
ترجمه: آفتاب پرست میتواند بی آنکه سرش را تکان بدهد چشمانش را در جهتهای مختلف بچرخاند و میتواند در يک لحظه در دو جهت ببيند.
لا تَتَحَرَّكُ عَينُ الْبومَةِ، فَإِنَّها ثابِتَةٌ، وَلٰکِنَّها تُعَوِّضُ هٰذَا النَّقصَ بِتَحريكِ رَأسِها في کُلِّ جهة
ترجمه: چشم جغد حرکت نمی کند، چشمها ثابت اند، ولی اين نقص را با حرکت دادن سرش در هر جهتی جبران میکند.
وَ تَستَطيعُ أَنْ تُديرَ رَأسَها مئتین و سبعین درجة دونَ أَنْ تُحَرِّكَ جِسمَها.
ترجمه: و میتواند بی آنکه بدنش را حرکت دهد سرش را دویست و هفتاد درجه بچرخاند.
عَيِّن الجملةَ الصّحيحةَ و غيرَ الصَّحيحةِ حَسَبَ الحقيقةِ و الواقِعِ. (جمله درست و نادرست را بر حسب حقیقت و واقعیت مشخص کن.)
۱- لِلزَّرّافَةِ صَوتٌ يُحَذِّرُ الحَيَواناتِ حَتَّی تَبتَعِدَ عَن الخَطَرِ. (زرافه صدايی دارد که با آن به بقيۀ جانوران هشدار میدهد.) ×
۲- تُحَوِّل الأسماکُ المُضيئَةُ ظَلامَ البَحرِ إلَی نَهارٍ مُضيءٍ. (ماهیهای درخشنده تاريکی دريا را به روز روشن تبديل میکنند.) √
۳- تَستَطيعُ الحِرباءُ أن تُديرَ عَينَيها فِي اتِّجاهٍ واحِدٍ. (آفتاب پرست می تواند که دوچشمش را در یک جهت بچرخاند.) ×
۴- لِسانُ القِطِّ مَملوءٌ بِغُدَدٍ تُفرِزُ سائلاً مُطَهِّراً. (زبان گربه پر از غدّههايی است که مايعی پاک کننده میتراود.) √
۵- تَعيشُ أحياءٌ مائيَّةٌ في أعماقِ المُحيطِ. (جانداران آبی در ژرفای اقیانوس زندگی می کنند.) √
6- يَتَحَرَّکُ رَأسُ البومَةِ فِي اتِّجاهٍ واحِدٍ. (سر جغد در یک جهت حرکت می کند.) ×
إعلموا
«الجملة الفعلية» و «الجملة الإسمية»
به جملۀ «يغفر الله الذنوب». «جمله فعليه» گفته می شود؛ زيرا با فعل شروع شده است.
الگوی جمله فعليه اين است: يَغفر(فعل)+ اللهُ (فاعل)+ الذنوبَ(مفعول).
دو جملۀ «الله يغفر الذنوب». و «الله غافر الذنوب». با اسم شروع شده اند. به چنين جمله هايی «جملۀ اسميه» گفته می شود.
الگوی جمله اسميه اين است: الله(مبتدا) + يغفر(خبر).
به جمله «الله عالمٌ.» جمله اسميه گفته می شود؛ زيرا با اسم شروع شده است.
مبتدا و خبر تقريبا همان نهاد و گزاره در دستور زبان فارسی اند.
مبتدا، اسمی است که معمولا در ابتدای جمله می آيد و درباره آن خبری گفته می شود.
خبر، بخش دوم جمله اسميه است و درباره مبتدا خبری می دهد.
شناخت اجزای جمله در ترجمه به ما کمک می کند.
اختَبر نَفسَك (خودت را بیازما)
عيّن الجملة الفعلية و الجملة الإسمية ، ثم اذکر المحل الإعرابي للکلمات الملونة. (جمله فعلیه و اسمیه را مشخص کن سپس نقش واژگان رنگی را معین کن.)
۱- ﴿يَضرِبُ اللهُ الأمثالَ لِلنّاسِ﴾ = خدا برای مردم مثال ها می زند. الجملةَ الفعليَّةَ / اللهُ: فاعل / الأمثالَ: مفعول
۲- إضاعَةُ الفُرصَةِ غُصَّةٌ. = از دست دادن فرصت اندوه است. الجملةَ الإسميَّةَ / إضاعَةُ: مبتدا / غُصَّةٌ: خبر
گاهی مبتدا و خبر (نهاد و گزاره) و نيز فاعل و مفعول، صفت يا مضاف الیه می گيرند و خودشان موصوف و مضاف می شوند؛ مثال:
صُدورُ الأحرارِ قُبورُ الأسرارِ. = سينه های آزادگان گورهای رازهاست.
مبتدا مضاف اليه خبر مضاف اليه
يَزرَعُ الفَلّاحُ المُجِدُّ أشجارَ التُّفّاحِ. = کشاورز کوشا درختان سيب می کارد.
فعل فاعل صفت مفعول مضاف اليه
إختَبر نفسَك(خودت را بیازما)
تَرجِم الأحاديثَ ثُمَّ عَيِّن المُبتَدَأَ و الخبرَ و الفاعِلَ و المَفعولَ في الجُمَلِ التّاليَةَ. (حدیث ها را ترجمه کن؛ سپس مبتدا و خبر و فاعل و مفعول را در جمله های زیر مشخص کن.)
۱- الحَسَدُ يَأکُلُ الحَسَناتِ کَما تَأکُلُ النّارُ الحَطَبَ. (حسد نیکی ها را می خورد همانگونه که آتش هیزم را می خورد.)
الحَسَدُ: مبتدا / النّارُ: فاعل / الحَطَبَ: مفعول
۲- ما قَسَمَ اللهُ لِلعِبادِ شَيئاً أفضَلَ مِنَ العَقلِ. (خداوند چیزی را بهتر از خرد برای بندگانش تقسیم نکرده است.)
اللهُ: فاعل / شَيئاً: مفعول
۳- ثَمَرَةُ العِلمِ إخلاصُ العَمَلِ. (میوه دانش اخلاص در کار است.) / ثَمَرَةُ: مبتدا / إخلاصُ: خبر
حوارٌ (گفتگو)
(مَعَ سائقِ سَيّارةِ الأُجرةِ) (با راننده خودروی مسافرکش)
السّائحُ = گردشگر |
سائقُ سَيّارةِ الأُجرةِ = راننده خودروی مسافرکش |
أيُّهَا السّائقُ، نُريدُ أن نَذهَبَ إلَی المَدائنِ. = ای راننده، می خواهیم به تیسفون برویم |
أنا في خِدمَتِکُم. تَفَضَّلوا = من در خدمتتان ام. بفرمایید. |
کَمِ المَسافَةُ مِن بَغدادَ إلَی هُناکَ؟ = از بغداد تا آنجا چقدر مسافت است؟ |
أَظُنُّ المَسافَةَ سَبعَةً و ثلاثينَ کيلومتراً. عَجيبٌ؛ لِمَ تَذهَبونَ إلَی المَدائنِ؟ = گمان می کنم سی و هفت کیلومتر باشد شگفتا؛ چرا به تیسفون می روید؟ |
لِزيارةِ مَرقَدِ سَلمانَ الفارسيِّ وَ مُشاهَدَةِ طاقِ کِسرَی؛ لِماذا تَتَعَجَّبُ؟! = برای دیدار از بارگاه سلمان فارسی و دیدن طاق کسری؛ چرا شگفت زده می شوی؟ |
لِأنَّهُ لا يَذهَبُ إلَی المَدائنِ إلّا قَليلٌ مِنَ الزُّوّارِ. = زیرا فقط تعداد کمی از دیدارگران به تیسفون می روند. |
في البِدايَةِ تَشَرَّفنا بِزيارةِ العَتَباتِ المُقَدَّسَةِ في المُدُنِ الأربَعَةِ کَربَلاءَ و النَّجَفِ و سامِرّاءَ و الکاظميَّةِ. = در آغاز به دیدار آستانه های مقدس در شهرهای چهارگانه: کربلا نجف سامرا و کاظمیه رفتیم. |
زيارةٌ مَقبولةٌ للجميعِ! أَ تَعرِفُ مَن هوَ سَلمانُ الفارسيُّ أم لا؟ = زیارت همگی مقبول باشد. آیا می دانی سلمان فارسی کیست یا نه؟ |
نَعَم؛ أعرِفُهُ، إنَّهُ مِن أصحابِ النَّبيِّ (ص) و أصلُهُ مِن إصفَهان. = آری؛ من می شناسم؛ او یکی از یاران پیامبر است و اصلش از اصفهان است. |
أحسَنتَ! وَ هَل لَکَ معلوماتٌ عَن طاقِ کِسرَی؟ = آفرین؛ آیا اطلاعاتی از طاق کسری داری؟ |
بالتَّأکيدِ؛ إنَّهُ أحَدُ قَصورِ المُلوکِ السّاسانيّينَ قَبلَ الإسلامِ. قَد أنشَدَ شاعِرانِ کبيرانِ قَصيدَتَينِ عِندَ مُشاهَدَتِهِما إيوانِ کِسرَی؛ البُحتُريُّ مِن أکبَرِ شُعَراءِ العَرَبِ، و خاقانيُّ، الشّاعِرُ الإيرانيُّ. = البته؛ آن ، یکی از کاخهای پادشاهان ساسانی پیش از اسلام است. دو سخنور بزرگ هنگام دیدار از ایوان کسری دو قصیده سروده اند: بحتری از بزرگترین شاعران عرب و خاقانی شاعر ایرانی |
ما شاءَ اللهُ! بارَکَ اللهُ فيکَ! مَعلوماتُکَ کثيرَةٌ! = ماشاء الله ، خدا به تو برکت دهد. اطلاعات تو بسیار است. |
1- أحسنتَ: آفرين 2- قدَ أنشَد:َ سروده است 3- بارَكَ اللّهُ فيكَ: آفرين بر تو
التَّمارين
اَلتَّمْرينُ الْأوَّلُ: أيُّ کلمةٍ مِن کلماتِ المُعجَمِ، تُناسِبُ التَّوضيحاتِ التّاليَةَ؟ (چه کلمه ای از کلمه های واژه نامه مناسب توضیحات زیر است.)
۱- طائرٌ يَسکُنُ في الأماکِنِ المَتروکَةِ يَنامُ في النَّهارِ وَ يَخرُجُ في اللّيلِ. (پرنده ای که در مکانهای متروکه ساکن می شود. روزها می خوابد و شبها بیرون می آید.) بوم
۲- عُضوٌ خَلفَ جِسمِ الحَيَوانِ يُحَرِّکَهُ غالباً لِطَردِ الحَشَراتِ. (اندامی پشت بدن جانور که غالبا برای راندن حشره ها آن را تکان می دهد.) ذَنَب
۳- نباتاتٌ مُفيدَةٌ للمُعالَجَةِ نَستَفيدُ مِنها کَدواءٍ. (گیاهانی سودمند برای درمان ما از آنها به عنوان دارو استفاده می کنیم.) أعشاب طبّیّة
۴- طائرٌ يَعيشُ في البَرِّ و الماءِ. (پرنده ای که در خشکی و آب زندگی می کند.) بَطّ
۵- عَدَمُ وجودِ الضَّوءِ. (نبود روشنایی.) ظَلام
6- نَشرُ النّورِ. (پراکنش نور.) إنارة
اَلتَّمْرينُ الثّاني: عَيِّن الکلماتِ المُتَرادفَةَ و المُتَضادَّةَ. = ≠ (واژگان مترادف و متضاد را مشخص کن.)
اِستَطاعَ (توانست) = قَدِرَ |
سِلم(آشتی) ≠ حَرب(جنگ) |
غَيم (ابر) = سَحاب |
حُجرَة (اتاق) =غُرفَة |
اِقتَرَبَ (نزدیک شد) ≠ اِبتَعَدَ (دور شد) |
إحسان(نیکی کردن) ≠ إساءة (بدی کردن) |
قذف (انداختن) = رمی |
قُرب (نزدیکی) ≠ بعُد(دوری) |
فارغ (خالی) ≠ مملوء (پر) |
ظَلام (تاریکی) ≠ ضياء (روشنایی) |
فَرِحٌ (شاد) ≠ حَزينٌ(اندوهگین) |
مِن فَضلِکَ (لطفاً) = رَجاءً |
أغلق (بست) ≠ فتح (گشود) |
نُفايَة(زباله) = زُبالَة |
غصّة (اندوه) = حُزن |
جاهِز(آماده) = حاضِر |
اَلتَّمْرينُ الثّالِثُ: اُکتُب اسم کُلِ حَيَوانٍ في الفَراغِ؛ ثُمَّ عَيِّن المطلوبَ مِنکَ. (اسم هر جانوری را در جای خالی بنویس سپس آن خواسته شده را مشخص کن.)
البَطُّ / الکِلابِ / الغُرابُ / الطّاووسِ / الحِرباءُ / البَقرةُ
تُعطي البَقرةُ الحليبَ. (گاو ماده شیر می دهد.) يُرسِلُ الغُرابُ أخبارَ الغابةِ. (کلاغ خبرهای جنگل را می رساند.) ذَنَبُ الطّاووسِ جميلٌ.
۱- الفاعل: البقرة ۲- المفعول: أخبار ۳- المضاف إليه: الطاووس (دم طاووس زیبا ست.)
الحِرباءُ ذاتُ عيونٍ مُتَحَرِّکَةٍ. الشُّرطيُّ يَحفَظُ الأمنَ بِـ الکِلابِ. (پلیس با سگها امنیت را حفظ می کند.) البَطُّ طائرٌ مائيٌّ. (مرغابی پرنده آبزی است.)
۴- الصّفة: متحرّکة (آفتاب پرست دارای چشمهای متحرک است.) ۵- المبتدأ: الشرطیّ ۶- الخبر: طائرٌ
اَلتَّمْرينُ الرّابِعُ: عَيِّن الفعل و الفاعِلَ و المَفعولَ في الکلماتِ الّتي أُشيرَ إليه بِخطٍّ. «نورُ السَّماءِ» (فعل، فاعل و مفعول را در واژگانی که با خط به آنها اشاره شده مشخص کن.)
۱- ﴿ فَأنزَلَ اللهُ سَکينَتَهُ عَلَی رَسولِهِ وَ عَلَی المُؤمِنينَ﴾ (خداوند آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد.) / اللهُ: فاعل / سَکينَة: مفعول
۲-﴿ لا أملِکُ لِنَفسي نَفعاً وَ لا ضَرّاً إلّا ما شاءَ اللهُ﴾ (من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه خدا خواسته است.) / نَفعاً: مفعول
۳- ﴿ وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلقَهُ﴾ (برای ما مَثَلی زد و آفرینش خود را فراموش کرد.) / مَثَلاً: مفعول / خَلق: مفعول
۴- ﴿ وَ لا يَظلِمُ رَبُّکَ أحَداً﴾ (پروردگارت به کسی ستم نمی ورزد.) / رَبُّ: فاعل
۵- ﴿ يُريدُ اللهُ بِکُمُ اليُسرَ﴾ (خداوند آسانی شما را مىخواهد.) / اللهُ: خداوند / اليُسرَ: مفعول
اَلتَّمْرينُ الْخامِسُ: عَيِّن المُبتَدَأَ و الخبرَ في الأحاديثِ التّاليَةِ. (مبتدا و خبر را در حدیث های زیر مشخص کن.)
۱- النَّدَمُ عَلَی السُّکوتِ خَيرٌ مِنَ النَّدَمِ عَلَی الکَلامِ. (پشیمانی به خاطر خاموشی بهتر از پشیمانی به خاطر سخن است.) / المُبتَدَأَ: الندم / الخبرَ: خیرٌ
۲- أکبَرُ الحُمقِ الإغراقُ في المَدحِ وَ الذَّمِّ. (زياده روى در ستايش و نكوهش، بزرگترين نادانی است.) / المُبتَدَأَ: أکبَرُ / الخبرَ: الإغراقُ
۳- سَيِّدُ القَومِ خادِمُهُم في السَّفَرِ. (سرور مردم كسى است كه در سفر خدمتگزار ایشان باشد.) / المُبتَدَأَ: سَيِّدُ / الخبرَ: خادِمُ
۴- العِلمُ صَيدٌ وَ الکِتابَةُ قَيدٌ. (ﺩﺍﻧﺵ ﺷﮑﺎﺭ ﺍﺳﺕ ﻭ ﻧﻭﺷﺗﻥ ﺑﻧﺩ.) // المُبتَدَأَ: العِلمُ / الخبرَ: صَيدٌ // المُبتَدَأَ: الکِتابَةُ / الخبرَ: قَيدٌ
۵- الصَّلاةُ مِفتاحُ کُلِّ خَيرٍ. (نماز کلید هر خوبی است.) / المُبتَدَأَ: الصَّلاةُ / الخبرَ: مِفتاحُ
1- سَکينَة: آرامش 2- ضَر:ّ زيان 3- يُسْر: آساني 4- نَدَم: پشيماني 5- حُمْق: ناداني 6- ذَمّ: نکوهش 7- قَيْد: بند
اَلتَّمْرينُ السّادِسُ: تَرجِم الجُمَلَ التّاليَةَ ثُمَّ عَيِّن المَحَلَّ الإعرابيَّ للکلماتِ الّتي أُشيرَ إليه بِخطٍّ. (جمله های زیر را ترجمه کن سپس محل اعرابی واژگانی را که با خط به آنها اشاره شده مشخص کن.)
۱- ﴿ أتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ وَ تَنسَونَ أنفُسَکُم﴾ (آیا مردم را به نیکی فرمان می دهید و خودتان را فراموش می کنید؟)
النّاسَ: مفعول / أنفُسَ: مفعول
۲- ﴿لا يُکَلِّفُ اللهُ نَفساً إلّا وُسعَها﴾( خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمیکند.)
اللهُ: فاعل / نَفساً: مفعول
۳- أحَبُّ عِبادِ اللهِ إلَی اللهِ أنفَعُهُم لِعِبادِهِ. (محبوبترين بندگان در پيش خدا سودمندترینشان برای بندگانش است.)
أحَبُّ: مبتدا / عِبادِ: مضاف الیه / أنفَعُ: خبر
۴- حُسنُ الأدَبِ يَستُرُ قُبحَ النَّسَبِ. (ادب نیک زشتی خاندان را می پوشاند.)
الأدَبِ: مضاف الیه / قُبحَ: مفعول
۵- عَداوَةُ العاقِلِ خَيرٌ مِن صَداقَةِ الجاهِلِ. (دشمنی خردمند بهتر از دوستی نادان است.)
عَداوَةُ: مبتدا / الجاهِلِ: مضاف الیه
1- برّ: نیکی ۲- نَفْسا:ً کسي
- لینک منبع
تاریخ: جمعه , 05 آبان 1402 (07:10)
- گزارش تخلف مطلب