امروز پنجشنبه 01 آذر 1403 http://aghaghia.cloob24.com
0

إنَّ إيرانَ مِنْ الدُّوَلِ الْجَميلَةِ في الْعالَمِ وَ الْمَشهورَةِ بِالْکَثيرِ مِنَ الْمَناطِقِ الْخَلّابَةِ وَ الْمَعالِمِ التّاريخيَّةِ وَ الثَّقافيَّةِ؛

ترجمه: ايران از کشورهای زيبای جهان و شناخته شده به بسياری از مناطق دلربا و آثار تاريخی و فرهنگی است.

وَ فيها صِناعاتٌ يَدَويَّةٌ تَجذِبُ السائحين مِنْ کُلِّ الْعالَمِ.

ترجمه: و در آن صنايع دستی وجود دارد که گردشگران را از همۀ جهان جذب می کند.

شَهِدَتْ إيرانُ فِي السَّنَواتِ الْأخيرَةِ نُمُوّاً مَلحوظاً فِي السّياحَةِ، فَهيَ تَستَطيعُ أَنْ تَحصُلَ مِنَ السّياحَةِ عَلَی ثَروَةٍ عَظيمَةٍ بَعدَ النِّفطِ.

ترجمه: ايران در سال های اخير رشد قابل ملاحظه ای را در گردشگری شاهد بوده است. ايران می تواند از گردشگری ثروت هنگفتی را پس از نفت به دست آورد.

يَرَی بَعْضُ السائحين إيرانَ بَلَداً مُمتازاً لِقَضاءِ الْعُطُلاتِ.

ترجمه: برخی گردشگران، ايران را سرزمينی عالی برای گذراندن تعطيلات می بينند.

قامَتْ مُنَظَّمَةُ الْيونِسکو بِتَسجيلِ مُدُنٍ وَ مَناطِقَ ثَقافيَّةٍ وَ تاريخيَّةٍ إيرانيَّةٍ في قائِمَةِ التُّراثِ الْعالَميِّ؛

ترجمه: سازمان يونسکو اقدام به ثبت شهرها و مناطق فرهنگی و تاريخی ايران در سیاهۀ ميراث جهانی کرده است؛

لِأنَّها تَجذِبُ کَثيراً مِنَ السّائحينَ إلَيها.

ترجمه: زيرا ايران بسياری از گردشگران را به سوی خود جذب می کند.

مِنَ الْآثارِ وَ الْمَعالِمِ التّاريخيَّةِ في إيران:

ترجمه: از آثار و نشانه های تاريخی ايران:

مرقد الإمام الرضا و مرقد الفردوسي فی مشهد و مرقد السیدة معصومة بمدینة قم و آثارُ برسبوليس وَ مَقَبَرَتا حافِظٍ وَ سَعديٍّ في مُحافَظَةِ فارِس،

ترجمه: آستانۀ امام رضا و بارگاه فردوسی در مشهد، آستانۀ بانو معصومه در شهر قم، آثار پرسپوليس و دو آرامگاه حافظ و سعدی در استان فارس،

«طاقِ بُستان» و «کَتيبةِ بيستون» في مُحافَظَةِ کِرمانشاه، قَلعَةُ «فَلَكِ الْأفلاك» في خُرَّم آباد،

ترجمه: طاق بستان و کتیبه بیستون در استان کرمانشاه، قلعۀ فلک الأفلاک در خرّم آباد،

وَ قَلعَةُ الْوالي وَ غاباتُ الْبَلّوطِ في إيلام و حَمّام کَنجعَلي خان في مُحافَظَةُ کِرمان الْمَشهورةِ بِإنتاجِ الْفُستُقِ وَ السَّجّادِ،

ترجمه: قلعۀ والی و جنگل های بلوط در ايلام و حمّام گنجعلی خان در استان کرمان شناخته شده به خاطر توليد پسته و قالی،

و شَلّالاتُ شوشتر وَ مَقبَرَةُ النَّبيِّ دانيال في خوزِستان،

ترجمه: آبشارهای شوشتر و آرامگاه دانيال پيامبر در خوزستان

وَ مَرقَدُ ابْنِ سينا الْعالِمِ الْمَشهورِ فِي الْعالَمِ، وَ کَهفُ عَلي صَدر وَ هوَ مِنْ أَطوَلِ الْکُهوفِ الْمائيَّةِ في الْعالَمِ في همدان،

ترجمه: آرامگاه پور سينا دانشمند نامدار در جهان و غار علی صدر از بزرگ ترين غارهای آبی جهان در همدان،

 وَ الْعِماراتُ الْأثَريَّةُ في إصفهان وَ قَدْ سَجَّلَتْها مُنَظَّمَةُ الْيونِسکو الدُّوَليَّةُ في قائِمَةِ التُّراثِ الْعالَميِّ،

ترجمه: ساختمان های تاريخی در اصفهان که سازمان جهانی يونسکو آن را در سیاهۀ ميراث جهانی ثبت کرده است.

أمَّا الْمُحافَظاتُ الشَّماليَّةُ الثَّلاثُ عَلَی شاطِئِ بَحرِ قزوين؛ فَهيَ رائِعَةٌ بِمَناظِرِهَا الْجَميلَةِ،

ترجمه: امّا استان های شمالی سه گانه بر ساحل دريای مازندران به خاطر چشم اندازهای زيبايشان جالب اند.

کَأَنَّها قِطعَةٌ مِنَ الْجَنَّةِ فَهيَ مُناسِبَةٌ لِلْبِطاقاتِ الْبَريديَّةِ،

ترجمه: گويی تکّه ای از بهشت اند و مناسب برای کارت پستال ها.

لابُدَّ مِن تَأليفِ کِتابٍ عَظيمٍ لِإحصاءِ مَناطِقِ الْجَذبِ السّياحيِّ في إيران،

ترجمه: برای برشمردن مناطق دارای جاذبۀ گردشگری در ايران ناگزير به نوشتن کتابی بزرگ هستيم،

نَذکُرُ قِسماً آخَرَ مِنها:

ترجمه: بخش ديگری از آنها را ذکر می کنيم:

يَزد وَ حَلَويّاتُها وَ مَناطِقُهَا الصَّحراويَّةُ،

ترجمه: يزد و شيرينيجات و مناطق صحرايی اش

و تَبريز وَ سوقُها الْمَشهورُ بِأَنَّهُ أَکبَرُ سوقٍ مُسَقَّفٍ فِي الْعالَمِ، فيهِ مَکانٌ واسِعٌ لِبَيْعِ السَّجاجيدِ وَ الذَّهَبِ.

ترجمه: تبريز و بازار مشهورش که بزرگ ترين بازار سقف دار جهان است و در آن جايی وسيع برای فروش فرش و طلا وجود دارد.

وَ بُحَيرَةُ زَريبار في مَريوان، وَ قُبَّةُ سُلطانيَّة في زَنجان، وَ مُتحَفُ التُّراثِ الرّيفيِّ قُرْبَ رَشت،

ترجمه: درياچۀ زريوار در مريوان، گنبد سلطانيّه در زنجان، موزۀ روستايی نزديک رشت

فَتَنَوُّعُ مَعالِمِ إيران وَ اسْتِقرارُ الْوَضعِ الْأمنيِّ فيها يُشَجِّعُ السّائحينَ إلَی السَّفَرِ إلَيها لِرُؤيَةِ جَمالِ آثارِها وَ طَبيعَتِهَا الْخَلّابَةِ.

ترجمه: تنوّع آثار ايران و استقرار امنیت، گردشگران را به سفر به ايران برای ديدن زيبايی آثار و طبيعت جذّابش تشويق می کند.

اِبحَثْ في نَصِّ الدَّرسِ عَن جَوابٍ قَصيرٍ لِهذِهِ الْأَسئِلَةِ. (به دنبلا پاسخ کوتاهی برای این پرسشها در متن درس بگرد.)

1- مَا اسمُ الکهف الّذي هُوَ مِن أطوَلِ الکُهوفِ المائيَّةِ في العالَمِ؟ (اسم غاری که از درازترین غارهای آبی جهان است چیست؟)

- اسمُه کهف علی صدر. (نامش غاز علی صدر است.)

2- مِمَّ تَستَطيعُ إيرانُ أن تَحصُلَ عَلَی ثَروةٍ بعدَ النَّفطِ؟ (ایران از چه چیزی می تواند دارایی پس از نفت به دست آورد؟)

- تَستَطيعُ إیران أَنْ تَحصُلَ مِنَ السّياحَةِ عَلَی ثَروَةٍ عَظيمَةٍ بَعدَ النِّفطِر. (ايران می تواند از گردشگری ثروت هنگفتی را پس از نفت به دست آورد.)

3- اُذکُر عِمارةً مِنَ العِماراتِ الأثَريّةِ في مدينةِ إصفهان. (ساختمانی از ساختمان های تاریخی در شهر اصفهان را یاد کن.)

- مسجد شاه مِنَ العِماراتِ الأثَريّةِ في مدينةِ إصفهان. (مسجد شاه از ساختمان های تاریخی در شهر اصفهان است.)

4- أيُّ صِناعةٍ إيرانيّةٍ تَجذِبُ السّائحينَ مِن کُلِّ العالَمِ؟ (چه صنعت ایرانی گردشگران را از همه جهان جذب می کند؟)

- صِناعاتٌ يَدَويَّةٌ إيرانيّةٍ تَجذِبُ السائحين مِنْ کُلِّ الْعالَمِ. (صنايع دستی ایران گردشگران را از همۀ جهان جذب می کند.)

5- أينَ تَقَعُ قلعةُ الوالي؟ (دژ والی در واقع است؟) – تقعُ فی إیلام. (در ایلام واقع است.)

1- مِمَّ = من + ما: از چه    2- تقع: واقع است

اعلموا (بدانید.)

إعراب أجزاء الجملة الإسمية و الفعلية (ادب نیک زشتی خاندان را می پوشاند.)

اعراب به علامت انتهای کلمه گفته می شود و از ويژگی های بارز زبان عربی است.

کلمات از نظر علامت حرف آخرشان دو نوع اند: معرب و مبنی.

علامت  حرف آخر بيشتر اسم ها با تغيير جايگاهشان در جمله، تغيير می کند که به  آنها  «معرب» گفته می شود؛ بيشتر اسم ها معرب اند؛ مانند «الله» در جمله های زير:

﴿ بسم اللهِ الرّحمن الرّحيم﴾ 

﴿ و اللهُ يَعلمُ ما في قلوبکُم﴾  الأحزاب: 51  

﴿ و استَغفروا اللهَ إنّ اللهَ غفورٌ رحيمٌ﴾  البقرة: 199     

برخی هم با تغيير جايگاهشان در جمله، علامت حرف آخرشان ثابت می ماند که «مبنی» ناميده می شوند مانند ضماير ( أنتم، کم، ...)؛ اسم اشاره (هذا، ذ لك، ...)؛  کلمات پرسشی ( أين ، من، ...)

حالت های اعراب اسم: رفع؛ نصب ؛ جر

اعراب رفع و علامت  آن « ـُــٌ  ، ون در جمع مذکّر، ان در مثنی» است؛ مانند: الکاتبُ، کاتبٌ، الکاتبون، الکاتبان.   

اعراب نصب و علامت  آن « ــَـــًـ  ، ين در جمع مذکّر، ين در مثنی» است؛ مانند الکاتبَ، کاتباً، الکاتبينَ، الکاتبَينِ.

اعراب جر و علامت  آن « ــِـــٍ ،  ين در جمع مذکّر، ين در مثنی» است؛ مانند الکاتبِ، کاتبٍ، الکاتبينَ، الکاتبَينِ.

کلمه دارای اعراب رفع را «مرفوع»؛ دارای اعراب نصب را «منصوب»؛  و دارای اعراب جر را «مجرور» می نامند.

اختبر نفسك: عَيِّن إعرابَ للکلماتِ الّتي أُشيرَ إليه بِخطٍّ، المرفوعةِ وَ المنصوبَةِ وَ المَجرورةِ. (ادب نیک زشتی خاندان را می پوشاند.)

1- قَرَأَ الطّالِبُ المُجِدُّ قصيدَةً رائعَةً. (دانش آموز کوشا چکامه جالبی را خواند.)

2- لا تَکتُب شَيئاً عَلَی الآثارِ التّاريخيَّةِ. (روی آثار تاریخی چیزی ننویس.)

3- رَسَمَ الأولادُ صورةً جميلةً عَلَی رَملِ السّاحِلِ. (پسران عکس زیبایی بر روی شن ساحل نگاشتند.)

1- رمل: ماسه  

با نقش های فاعل، مفعول، مبتدا و خبر آشنا شديد. اکنون با اعراب اين نقش ها آشنا شويد.

فاعل، مبتدا و خبر، مرفوع اند و مفعول منصوب است (البته هنگامی که یک اسم ظاهر باشند).

﴿ وَلَمّا رَأَى المُؤمِنونَ الأَحزابَ قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللَّه ﴾ الأحزاب: 22  (هنگامی که مؤمنان [لشگر] حزب ها را دیدند گفتند این همان است که خدا به ما نوید داد.)

فاعل و مرفوع به واو   مفعول و منصوب به فتحه      فاعل و مرفوع به ضمه

ثَمَرَةُ    الْعِلْمِ             إِخْلاصُ     الْعَمَلِ. (میوه دانش پاکی کردار است.)

مبتدا و مرفوع به ضمه  خبر و مرفوع به ضمه

اخْتبِر نَفْسَكَ: أَعرِبِ الْکَلِماتِ الْمُلَوَّنَةَ. (خودت را بیازما: اعراب واژگان رنگی را بازگو کن.)

1- مُديرُ المدرَسَةِ واقِفٌ أمامَ الاِصطِفافِ الصَّباحيِّ. (مدیر دبیرستان روبه روی صف صبحگاه ایستاده است.) / مُديرُ: مبتدا و مرفوع؛ رفع به ضمه / واقِفٌ: خبر و مرفوع؛ رفع به ضمه

2- اللَّونُ البَنَفسَجيُّ لِغُرفَةِ النَّومِ مُهَدِّئُ الأعصابِ. (رنگ بنفش برای اتاق خواب آرام بخش اعصاب است.) / اللَّونُ: مبتدا و مرفوع؛ رفع به ضمه / مُهَدِّئُ: خبر و مرفوع؛ رفع به ضمه

3- لا يُصَدِّقُ العاقِلُ قَولَ الَّذي يَکذِبُ کثيراً. (خردمند سخن کسی را که بسیار دروغ می گوید باور نمی کند.) / العاقِلُ: فاعل و مرفوع؛ رفع به ضمه / قَولَ: مفعول و منصوب؛ نصب به فتحه

إعراب الصفة و المضاف إليه.

با صفت و مضاف اليه در پايه نهم آشنا شديد. صفت در اعراب تابع (پيرو) موصوف خودش است و اعراب مضاف اليه جر است (مضاف اليه مجرور است؛ يعنی دارای علامت  ـِـــٍ ، ينِ يا ينَ است).

مبتدا، خبر، فاعل و مفعول می توانند بعد از خودشان صفت يا مضاف اليه داشته باشند؛

مثال:     اللَّونُ              الأبيَضُ                      لَونُ            الهُدوءِ. (رنگ سفید رنگ آرامش است.)

مبتدا و مرفوع به ضمه    صفت و مرفوع به ضمه      خبر و مرفوع به ضمه    مضاف اليه و مجرور به کسره   

فَحَصَ        الطَّبيبُ       أسنانَ          الوَلَدِ              الصَّغيرِ. (پزشک دندان های پسر کوچک را معاینه کرد.)

فعل          فاعل و مرفوع   مفعول و منصوب   مضاف اليه و مجرور  صفت و مجرور

اِختَبِر نَفسَکَ؛ عَيِّنِ الصِّفةَ وَ المُضافَ إلَيهِ، ثُمَّ اذکُر إعرابَهُما. (خودت را بیازما: صفت و مضاف الیه را شناسایی کن؛ سپس اعراب آن دو را بازگو کن.)

1- رِضَا اللهِ في رِضَا الوالِدَينِ. (خرسندی خدا در خرسندی پدرومادر است.) / اللهِ: مضاف الیه و مجرور به کسره / الوالِدَينِ: مضاف الیه و مجرور به «ین»

2- سُکوتُ اللّسانِ سَلامَةُ الإنسانِ.  (خاموشی زبان تندرستی آدمی است.) / اللّسانِ: مضاف الیه و مجرور به کسره / الإنسانِ: مضاف الیه و مجرور به کسره

3- يَکذِبُ الإنسانُ الضَّعيفُ وَ يَصدُقُ الإنسانُ القَويُّ. (انسان ناتوان دروغ می گوید و انسان توانا راست می گوید.) / الضَّعيفُ: صفت و مرفوع به تبعیت

4- الطُّلاّبُ المُؤدّبونَ مُحتَرَمونَ عِندَ المُعلِّمينَ. (دانش آموزان فرهیخته نزد آموزگاران گرامی اند.) / المُؤدّبونَ: صفت و مرفوع به تبعیت/ المُعلِّمينَ: مضاف الیه و مجرور به کسره

5- الشَّعبُ العالِمُ شَعبٌ ناجِحٌ. (ملت دانا ملت کامیاب است.) / العالِمُ: مضاف الیه و مجرور به کسره / ناجِحٌ: صفت و مرفوع به تبعیت

در گروه های دو نفره شبيه گفت و گوی زير را در کلاس اجرا کنيد.

حوارٌ (گفتگو)

(في الصَّيدَليَّةِ) = در داروخانه

الحاجُّ = حج گزار

الصَّيدَليُّ = داروخانه دار

عَفواً، ما عِندي وَصفَةٌ = ببخشید؛ من نسخه ندارم.

وَ أُريدُ هذهِ الأدويَةَ المَکتوبَةَ عَلَی الوَرَقَةِ.

= این داروهای نوشته شده بر روی ورقه را می خواهم.

أعطِني الوَرَقَةَ: = ورقه را به من بده

مِحرارٌ، حُبوبٌ مُسَکِّنَةٌ لِلصُّداعِ، حُبوبٌ مُهَدِّئَةٌ، کَبسول أمبيسيلين، قُطنٌ طِبِّيٌّ، مَرهَمٌ لِحَسّاسِيَّةِ الجِلدِ ...

= دماسنج، قرص مسکن برای سردرد، قرص آرامش بخش، کپسول آمپی سیلین، پنبه طبی، پماد حساسیت پوست...

لا بَأسَ، وَلکِن لا أُعطيکَ أمبيسيلين.

= اشکالی ندارد؛ ولی آمپی سیلین به تو نمی دهم.

لِماذا أ ما عِندَکُم؟

= چرا؛ آیا ندارید؟

لا؛ عندنا؛ ولکن بَيعَها بِدونِ وَصفَةٍ غَيرُ مَسموحٍ.

= نه؛ داریم؛ امّا فروشش بدون نسخه ممنوع است.

شُکراً جَزيلاً، يا حَضرَةَ الصّيدَليِّ.

= بسیار سپاسمندم؛ جناب داروخانه دار

لِمَن تَشتَري هذِهِ الأدويَةَ؟ = این دارو را برای که می خری؟

أشتَريها لِزُمَلائي في القافِلَةِ = برای همکارم در کاروان می خرمش.

الشِّفاءُ مِنَ اللهِ. = درمان از [سوی] خداوند است.

1- اَلصَّيدَليَّة: داروخانه   2- الصَّيدَليّ: داروخانه دار 3- اَلْأَدْويَة: داروها، مفرد: الدَّواء    4- اَلْمِحْرار: دماسنج    45- اَلْقُطْن: پنبه    6- اَلجِلدْ: پوست   

التَّمارين

اَلتَّمْرينُ الْأوَّلُ: أيُّ کلمةٍ مِن کلماتِ الدَّرسِ، تُناسِبُ التَّوضيحاتِ التّاليَةَ؟ (چه واژه ای از واژه های درس با گزارش های زیر سازگار است.)

1- آلَةُ الإطِّلاعِ عَلَی دَرَجَةِ حَرارةِ الجِسمِ وَ الجَوِّ؟ (ابزاری برای آگاهی از درجه حرارت بدن و هوا.) / المِحرار: دماسنج

2- يَومُ الاِستِراحَةِ للمُوَظَّفينَ وَ العُمّالِ وَ الطّلاّبِ. (روز آسایش برای کارمندان کارگران و دانش آموزان.) / یوم العُطلة: دماسنج

3- مِنطَقَةٌ بَرِّيَّةٌ بِجِوارِ البِحارِ وَ المُحيطاتِ. (سرزمینی خشک در کنار دریاها و اقیانوس ها.) / الشاطئ: دریاکنار

4- إدارَةٌ لِتَسليمِ الرَّسائلِ وَ استِلامِها. (اداره ای برای دادن و دریافت نامه ها.) / إدارَةٌ البرید: اداره پست

5- نَباتٌ يُعطي ثَمَراً أبيَضَ اللَّونِ. (گیاهی که میوه سفیدرنگی می دهد.) / الفُستُق: پسته

6- مَکانٌ لِبَيعِ الأدويَةِ. (جایی برای خرید دارو.) / اَلصَّيدَليَّة: داروخانه  

اَلتَّمْرينُ الثّاني: ضَعْ في الفراغِ کلمةً مُناسبةً مِنَ الکلماتِ التّاليَة. «کلمتان زائدتان» (در جای خالی واژه مناسب از واژگان زیر بگذار.)

تُراثٌ / قُبَّةِ / جِلديٌّ / رائعَةً / السِّيّاحيِّ / الرِّيفِ / الحَلَوِيّاتُ

1- کانَ لِصَديقي مَرَضٌ جِلديٌّ فَذَهَبَ إلَی المُستَشفَی. (دوستم بیماری پوستی داشت؛ ازین رو به بیمارستان رفت.)

2- قَرَأتُ قَصيدَةً رائعَةً لِأميرِ الشُّعَراءِ أحمَد شَوقي. (چکامه ای جالب از سخن سالار احمد شوقی خواندم.)

3- جَلَسنا تَحتَ قُبَّةِ شاه شِراغ (ع) في مدينةِ شيراز. (زیر گنبد شاه چراغ در شهر شیراز نشستیم.)

4- إنَّ کُردستان مِن مَناطِق ِالجَذبِ السِّيّاحيِّ في إيران. (همانا کردستان از استانهای جذب گردشگر در ایران است.)

5- العَيشُ في الرِّيفِ جَميلٌ جِدّاً. (زندگانی در روستا بسیار زیباست.)

1- کانَ لِـ: داشت

اَلتَّمْرينُ الثّالِثُ: ضَعْ في الفراغِ کلمةً مُناسبةً. (در جای خالی واژه مناسب بگذار.)

1- رَأَينا .....   مِن أمِريکَا الوُسطَی في المُتحَفِ.                                                        سائحانِ5                                                         سائحَينِ■

(دو گردشگر از آمریکای مرکزی در دیرینکده دیدم.)

2- ساعَدَتِ   .....   المَرأَةَ الَّتي تَصادَمَت بِالسَّيّارَةِ.                                                        المُمَرِّضَتانِ■                                                   المُمَرِّضَتَينِ5

(دو پرستاز به زنی که با خودرو برخورد کرده بود یاری رساندند.)

3- حُزنُ   .....   في قُلوبِهِم لا في وُجوهِهِم.                                                        المؤمِنونَ5                                                          المؤمِنينَ■

(اندوه مؤمنان در دلهایشان است نه در چهره شان.)

4- .....   وَقَفا في بِدايَةِ السّاحَةِ الأُولَی.                                                        الشُّرطيَّينِ5                                                        الشُّرطيّانِ■

(دو پاسْوَر در آغاز میدان اولی ایستادند.)

5- .....   حاضِرونَ في مِهرَجانِ المَدرسةِ.                                                        المُعَلِّمونَ■                                                        المُعَلِّمينَ5

(آموزگاران در جشنواره دبیرستان حاضرند.)

6- نَزَلَ   .....   مِن طائراتِهِمُ الحَربيَّةِ.                                                        الطّيّارونَ■                                                        الطّيّارينَ5

(خلبانان از جنگنده هایشان پایین آمدند.)

اَلتَّمْرينُ الرّابِعُ: عَيِّنِ الکلمةَ المُعرَبَةَ مِن ناحيَةِ القَواعِدِ. (واژه معرب را از نظر قواعد شناسایی کن.)

1- سعيدٌ(سعید) ■                   کَيفَ(چگونه)5                                     هو(او)5                                     ـکم(شما)5

2- هذا(این)5                      هؤلاءِ(اینان)5                                     اللهُ(یزدان)■                                     ذلِکَ(آن)5

3- هِيَ(او)5                      أنتِ(تو)5                                     نَحنُ(ما)5                                     صَحيفَة(روزنامه)

4- بَريد(پست)■                     أُولئکَ(آنان)5                                     تِلکَ(آن)5                                     هذِهِ(این)5

5- هَل(آیا)5                       فُستُق(پسته)■                                     أينَ(کجا)5                                     مَتَی(کی)5

التَّمْرينُ الْخامِسُ: تَرجِمِ العباراتِ التّاليَةَ ثُمَّ أعرِب اِلکَلِماتِ الَّتي تَحتَها خَطٌّ.  (عبارت های زیر را ترجمه کن؛ سپس اعراب واژگانی را که زیرشان خط است بازگو کن.)

1- هَل جَزاءُ الإحسانِ إلاَّ الإحسانُ. (آیا سزای نیکی جز نیکی است؟) / الإحسانِ: مضاف الیه و مجرور به کسره

2- خَيرُ النّاسِ مَن نَفَعَ النّاسَ. (بهترین مردم کسی است که به مردم سود می رساند.) / النّاسِ: مضاف الیه و مجرور به کسره / النّاسِ: مفعول و منصوب به فتحه

3- الدَّهرُ يَومانِ؛ يَومٌ لَکَ وَ يَومٌ عَلَيکَ. (روزگار دو روز است؛ روزی به سودت و روزی به زیانت.) / يَومانِ: خبر و مرفوع به «ان»

4- جَمالُ العِلمِ نَشرُهُ وَ ثَمَرَتُهُ العَمَلُ بِهِ. (زیبایی دانش پراکندن آن است و میوه آن انجام دادن آن.) / نَشرُ: خبر و مرفوع به ضمه / ثَمَرَة: مبتدا و مرفوع به ضمه

5- اِستَخرَجَ الفَلّاحونَ ماءً مِن بِئرِ القَريَةِ. (کشاورزان آب را از چاه روستا بیرون کشیدند.) / الفَلّاحونَ: فاعل و مرفوع به ضمه / ماءً: مفعول و منصوب به فتحه

6- العَقلُ السَّليمُ في الجِسمِ السَّليمِ. (خرد سالم در بدن سالم است.) / السَّليمُ: مضاف الیه و مجرور به کسره

تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه