واشکافی شعر «به گیتی، به از راستی، پیشه نیست»
قالب شعر: مثنوی
«به گیتی، به از راستی، پیشه نیست ز کژی بتر، هیچ اندیشه نیست» 2 جمله
قافیه: پیشه و اندیشه
ز: مخفف از گیتی: جهان پیشه: حرفه، شغل، کار کژی: خلاف، ناراستی بتر: بدتر
نهاد: پیشه، اندیشه
آرایه: تضاد (راستی و کژی)
«سخن گفتن کژ ز بیچارگی است به بیچارگان بر، بباید گریست» 2 جمله
معنی: دروغ گفتن و کج حرف زدن از بدبختی انسان است و به حال انسان های بدبخت و بیچاره باید گریه کرد.قافیه: است و گریست
کژ: کج، دروغ سخن گفتن کژ: سخن خطا و اشتباه
ترکیب وصفی و نهاد: سخن گفتن کژ
به بیچارگان بر: دو حرف اضافه برای یک متمم است.
بباید گریست: از آن نوع فعل هایی است که نهاد آن هرکس می تواند باشد.
«هر آن کو که گردد به گرد دروغ ستم کاره خوانیمش و بی فروغ» 2 جمله
معنی: هر کسی که به دنبال سخن دروغ است را باید ستمکار و تاریک خواند.قافیه: دروغ و بی فروغ
کو: که او فروغ: روشنایی بی فروغ: بی نور
نهاد: هر آن کو (مصراع اول)، ما (مصراع دوم) ترکیب اضافی: گرد دروغ مفعول: «ش» در خوانیمش
آرایه: تناسب (دروغ،ستمکاره،بی فروغ) کنایه (به گرد دروغ کنایه از دروغ گفتن)
«همه راستی کن که از راستی نیاید به کار اندرون، کاستی» 2 جمله
معنی: فقط به دنبال راستگویی باش زیرا کسی که راستگو است هیچگاه در کارها کم نمی گذارد و کارش درست است.قافیه: راستی و کاستی
اندرون: داخل به کار اندرون: در کار کاستی: کمی
مفعول: راستی نهاد: تو، کاستی قید: همه (همیشه)
آرایه: تضاد (راستی و کاستی)
«هر آن کس که با تو نگوید درست چنان دان که او دشمن جان توست» 3 جمله
معنی: هرکسی با تو حرف راست نگوید بدان که دوست تو نیست و دشمن جان تو است.قافیه: درست و توست
قید: چنان ترکیب اضافی: دشمن جان نهاد: هر آن کس، تو (جمله دوم)، او (جمله سوم)
مفعول: درست، که او دشمن جان توست (برای دان)
فعل: نگوید (مضارع)، دان، است (مضارع)
«گشاده است بر ما در راستی چه کوبیم خیره، سر کاستی؟» 2 جمله
معنی: در راستگویی همیشه بر ما باز است، پس چرا بیهوده به دنبال دروغگویی و بدی باشیم.قافیه: راستی و کاستی
خیره: بیهوده،گستاخ، بی پروا گشاده: باز
نهاد: در راستی مفعول: در کاستی حرف اضافه: بر متمم: ما
آرایه: کنایه (در راستی را خیره کوبیدن کنایه از دروغ گفتن)
«مکن دوستی با دروغ آزمای همان نیز با مرد ناپاک رای (دوستی مکن)» 2 جمله
معنی: با انسان دروغگو دوستی نکن، همچنین با انسانی که اندیشه و فکر و باطل کثیفی دارد.قافیه: دروغ آزمای و ناپاک رای
دروغ آزمای: دروغگو ناپاک رای: کسی که اندیشه ی بد در سر دارد.
نهاد: تو ترکیب وصفی: مرد ناپاک رای مفعول: دوستی واژه های غیر ساده: ناپاک رای، دروغ آزمای، دوستی
- لینک منبع
تاریخ: یکشنبه , 04 اسفند 1398 (23:21)
- گزارش تخلف مطلب