امروز چهارشنبه 07 آذر 1403 http://aghaghia.cloob24.com
0

معنی لغات - جملات - آرایه ها ی ادبی و دانش زبانی درس 

آرشی دیگر 

جنگ جنگی نابرابر بود ( نابرابر=ناعادلانه)

جنگ جنگی فوقِ باور بود  (غیرقابل باوربود) (تکرار چهارگانه­  ی جنگ: آرایه­  ی تکرار)کیسه­ های خاکی و خونیخطّ مرزی را جدا می­کرد.  (واج آرایی در تکرار حرف«خ»)

دشمن بد عهد بی­ انصاف (بد عهد =پیمان شکن)

با هجوم بی­ امان خود  (باحمله پی درپی خود)

مرزها را جابه­ جا می­کرد  (کشورر ا  مورد  تجاوز  قرارداد)

از میان آتش و باروت (باروت =گلوله) (آتش و باروت: آرایه­ ی تناسب(مراعات نظیر)می­ وزید از هر طرف، هرجاتیرهای وحشی و سرکش (تیرهای سریع ورهاشده پرتاب می شد)(وحشی و سرکش:آرایه­ ی تناسب (مراعات نظیر)

موشک و خمپاره و ترکش (تیر و موشک و خمپاره و ترکش: مراعات نظیر)آن طرف، نصف جهان با تانک های آتشین در راه(نیمی ازقدرت جهانی مجهز،به پیش می آمدند)این طرف، ایرانیان تنها  (رزمندگان اسلام تنها و دست خالی بودند.)این طرف، تنها سلاح جنگ، ایمان بود (مبالغه)

* خانه های خاک و خون خورده / مهد شیران و دلیران بود / شهر خونین،شهرخرّمشهر /در غروب آفتاب خویش / چشم در چشم افق می‌دوخت /در دهان تانک‌هامی‌سوخت.

معنی: خانه های آلوده به خاک و خون، جایگاه رزمندگان شجاع بود. شهرخرّمشهر که ازخون رزمندگان رنگین شده بود، در آخرین لحظات عمر خود(نابودی خود)به آسمان نگاه می‌کردو در میان آتش تانک‌ها می‌سوخت.

لغت:مهد: جایگاه، گهواره / دلیران: شجاعان / افق: کرانه‌ی آسمان

آرایه‌ها: چشم دوختن خرمشهر: تشخیص / غروب آفتاب خویش: کنایهاز نابودی و به پایان رسیدن عمر/ چشم دوختن: کنایه از خیره نگاه کردن /دهان تانک: تشخیص / چشم افق:تشخیص.

نکته‌ی دستوری:خون خورده: صفت مشتق – مرکّب / خونین:صفت مشتق

* شهر، از آن سوی سنگرها / شیر مردان را صدا می‌زد: / «آی، ای مردان نام آور /ای همیشه نامتان پیروز / بی گمان امروز / فصلی از تکرار تاریخ است / گر بمانددشمن،از هر سو / خانه هامان تنگ خواهد شد / ناممان در دفتر تاریخ / کوچکو کم رنگ خواهد شد.»

معنی:   شهر از آن طرف سنگرها، رزمندگان شجاع را فریاد می‌زد: «ای مردانمشهوری که همیشه نامتان پیروز و سرافراز است. یقیناً، امروز، بخشی از تاریخ،در حال تکرار شدن است.اگر دشمن در هر قسمت از سرزمین ما بماند،خانه و سرزمین ما، محدود می‌شود و نام ما در تاریخ،بی اعتبار و محوخواهد شد.» لغت:نام آور: نامدار، مشهور / بی گمان: به درستی،یقیناً / فصلی: بخشی از یک کتاب و نامه

آرایه‌ها: صدا زدن شهر: تشخیص / تکرار «ک» و «گ»: واج آرایی /دفتر تاریخ:اضافه‌ی تشبیهی

نکته دستوری: مردان: منادا / شیر مردان: مرکّب / نام آور: مرکّب /

«ِ تان» (نامتان):مضاف‌الیه / بی گمان: قید مشتق

آی: اصوات (شبه جمله) است.

* خون میان سنگر آزادگان جوشید / مثل یک موج خروشان شد / کودکیاز دامن این موج بیرون جست /از کند آرزوها رست / چشم او در چشمدشمن بود / دست او در دست نارنجک

معنی:ایرانیان آزاده و جوان مرد،در میان سنگرها خشمگین شدند و مثل موج خروشانی به حرکت درآمد.کودکی از میان موج رزمندگان بیرون آمد و از دام آرزوهای مادّی خود، رها شد در حالی که نارنجک دردست داشت در چشمان دشمن خیره شد.

لغت:جست: پرید / کمند:طناب / رست: رها شد.

آرایه‌ها: جوشیدن خون: کنایه از خشمگین شد / مثل یک موج: تشبیه /

موج: استعاره از رزمندگان /کمند آرزوها: اضافه تشبیهی (آرزوها: مشبّه و کمند: مشبّه به) / دست نارنجک: تشخیص / تکرار دست و چشم: تکرار

نکته دستوری:خروشان و نارنجک: مشتق (نارنج + َ ک)

* جنگ، جنگی نابرابر بود / جنگ، جنگی فوق باور بود / کودک تنها، به روی خاکریز آمد / صد هزاران چشم،قاب عکس کودک ما شد / خطّ دشمن،گیج و سرگردان / چشم‌ها از این و آن پرسان: / «کیست این کودک؟/

او چه می‌خواهد از این میدان!؟

/ صحنه‌ی جانبازی است این جا!؟ / یا زمین بازی است این جا»!؟

معنی: جنگ، جنگی ناعادلانه و غیرقابل باور بود. کودک تنها (=حسین فهمیده)، بالای خاکریز آمد و صدهاهزار نفر او را نگاه می‌کردند. سپاه دشمن مات و سرگشته بود و با یک نگاه از هم دیگر می‌پرسیدند که این کودک،کیست؟ و در این میدان جنگ، چه می‌خواهد؟ این جا میدان جنگ و فداکاریاست یا زمین بازی کرد؟ لغت:خطّ دشمن: حالت قرار گرفتن دشمنان کهدر یک راستا ایستاده باشند.

آرایه‌ها:چشم: مشبه و قاب عکس: مشبّه به / پرسان بودن چشم‌ها:تشخیص

* دشمنان کور دل، امّا / در دلش خورشید ایمان را نمی‌دیدند / تیغ آتش خیز«دستان» را نمی‌دیدند /در نگاهش خشم و آتش را نمی‌دیدند / بر کمانش تیر«آرش» را نمی‌دیدند / در رگش، خون «سیاوش»را نمی‌دیدند.

معنی: ولی دشمنان گمراه، نور خورشید ایمان و اعتقاد به خدا را در قلبش نمی‌دیدند. آن‌ها شمشیرآتشین او را که مانند شمشیر «دستان»،در دستش بود،نمی‌دیدند؛ و نگاه خشمگین او را که مانندآتشی سوزان بود، نمی دیدند و نارنجک در دستش را که مانند تیرکمان آرش پهلوان بود، نمی‌دیدند؛ونمی‌دیدند که در رگش،خون پهلوان دلیر ایرانی، سیاوش، جاری است.

لغت: کوردل: گمراه / تیغ: شمشیر

آرایه‌ها: دل: مجازاً وجود / خورشید ایمان: اضافه تشبیهی /

دستان، آرش و سیاوش:تلمیح به داستان شاهنامه‌ی فردوسی / کمان و تیر:

مراعات نظیر / خون و رگ:مراعات نظیر

نکته:  واژه‌ی «امّا»، برای رفع توهم از قسمت نخست سخن بهکار می‌رود و به معنی «ولی» است.

* کودک ما بغض خود را خورد / چشم در چشمان دشمن کرد / با صداییصاف و روشن گفت: «آی ای دشمن! / من حسین کوچک ایران زمین هستم/ تانک‌های شومتان را در کمین هستم / مثل کوهی آهنین هستم».

معنی: کودک ما غم و اندوه خود را فرو نشاند و بر خود مسلّط شد و به دشمننگاه کرد (با دشمن رو در رو شد) و با صدایی آشکار و رسا گفت:

«ای دشمن! آگاه باش که من حسین کوچکی از لشکر ایران هستم که مانند

کوهی استوار و محکم در کمین تانک‌های نحس شما هستم تا آن‌ها رانابود کنم». لغت:بغض: گرفتگی و ناراحتی درونی از غصه / روشن: آشکار،واضح، قابل فهم / شوم: نحس، نامبارک

آرایه‌ها: خوردن بغض: کنایه از مسلّط شدن، کنترل کردن /

مثل کوهی آهنین: تشبیه

نکته دستوری:«را» در تانک‌های شومتان را: فک اضافه (در کمین تانک‌های...)

* ناگهان تکبیر، پروا کرد / در میان آتش و باروت غوغا کرد / کودکی از جنسنارنجک /در دهان تانک‌ها افتاد...

معنی:ناگهان، فریاد بلند الله و اکبر در آسمان پیچید و در میان آتش و گلوله،

سر و صدایی برپا کرد.کودکی شجاع که مانند نارنجک بود، به طرف تانک‌هاحمله کرد...

آرایه‌ها:  آتش، باروت، نارنجک و تانک: مراعات نظیر / دهان تانک: تشخیص

* لحظه ای دیگر / از تمام تانک‌ها، تنها / تلّی از خاکستر خاموش / ماند روی

دست‌های دشت /آسمان از شوق، دف می‌زد / شطّ خرّمشهر، کف می‌زد /

شهر یکباره به خویش آمد / چشم اشک آلوده را واکرد / بر فراز گنبدی زیبا /

در سه رنگ جاودان ما /قصه‌ی تکرار آرش را، / باز هم خواند و تماشا کرد.

معنی: چند لحظه دیگر، از بین همه‌ی تانک‌ها، فقط، تپّه ای از خاکستر سردو خاموش  در میان دشت، باقی ماند. آسمان به خاطر شادی و اشتیاق،موسیقی می‌نواخت و رود خرمشهر شادی می‌کرد و شهر یک دفعه بهخودش آمد و چشم گریانش را باز کرد وبر بالای گنبد زیبای مسجدی در پرچم سه

رنگ جاودان ایران، داستان حماسه‌ی آرش قهرمان را دوباره می‌خواندو تماشا می‌کرد.

لغت:  تل: تپّه / شوق: اشتیاق، شادی / دف: یکی از آلات موسیقی دارای

حلقه ای چوبی و پوست نازک که با سر انگشتان نواخته می‌شود. / شطّ: رود

بزرگ که وارد دریا می‌شود / به خویش آمد:متوجّه آزادی و رهایی شد /

فراز: بالا/ سه رنگ:پرچم سه رنگ (سبز، سفید و سرخ) ایران.

آرایه‌ها: دست دشت: تشخیص / دف زدن آسمان و کف زدن شط: تشخیص وکنایه از شادی کردن /شهر: مجازاً مردم شهر

نکاتی در مورد شعر و تاریخ ادبیات درس آرشی دیگر:

قالب شعر: نیمایی

از: محمد گودرزی دهریزی

توجه:

در شعر نیمایی (شعر نو)، قافیه وجود دارد، اما دارای نظم و ترتیب (مانند شعرهای سنتی) نیست. در این بند قافیه‌ها عبارتند از: نابرابر و باور / جدا و جابه‌جا

0

درس نهم فارسی هفتم: نصیحت امام

لغات درس

بیزاری:تنفر/بی میلی
قرائت:خواندن ترقی:پیشرفت /برتری یافتن

تعالی:بالارفتن
علامه:بسیاردانا/بسیاردانشمند
نشاط:شادمانی
صید:شکار
شیفته:عاشق
وجد:خوشی بسیار/ذوق

نصیب:قسمت
اخلاص:پاکی عقیده
عطاکردن:بخشیدن
کسالت:بیماری
عطش:تشنگی
دار الشفا:خانه ی تن درستی
حجره:اتاق
ضریح:سازهای که از چوب یا فبرسرمقبرهی امامانوبزرگان دین سازند
گشت و گذار:تفریح وگردش
نورچشمان:عزیزان


خود ارزیابی

١ چرا دانش آموزان از نصیحت کردن امام خودداری کردند؟زیرا امام به قدری بزرگوار و از گناهان به دور بود که نیاز به نصیحت کردن نداشت
٢ چگونه می توان برای اسلام و جمهوری اسلامی و کشور مفید بود؟با کشف و شناخت و پرورش استعداد ها و بهره گیری از همه فرصت ها و تونایی ها برای توسعه و آبادانی ها برای توسعه و آبادانی کشور-با شناخت و عمل به تعالیم اسلامی و معرفی اسلام حقیقی در سطح بین المللی-با اتحاد و همدلی بین اقشار جامعه و حمایت از نظان جمهوری اسلامی ایران-با تلاش و جدیت و نوآوری و خود اتکایی و کسب علوم و فن آوری های روز دنیا
٣ عبارت > توضیح دهید.علامه جعفری با رفتن به حرم و برقراری ارتباط معنوی دلش به آرامش می رسید وبه قدری شیفته کسب علم بود که با رفتن به مدرسه و فراگیری علوم مختلف و یافتن پاسخ سوالات،ذهن و اندیشه اش آرام می یافت.

0

لغات درس

چشم دوختن: کنایه از نگاه کردن
جاذبه: گیرایی/جذابیت
دستپاچگی:عجله/شتاب زدگی
جرئت:شجاعت
لحن:آهنگ
مندیش:نیندیش /مخفف میندیش
پاسی:قسمتی یابخشی از زمان /پاسی ازشب:قسمتی ازشب
مردم چشم:مردمک چشم
تحسین:آفرین گفتن
نوابغ:جمع نابغه باهوش و زیرک
خرد:کوچک
نظیر:همانند
فراغت:آسودگی
پروا:ترس
تلاوت:خواندن قران
درک:فهمیدن ودریافتن
معانی:جمع معنی

چمیدن: به ناز راه رفتن زنده دلان:هوشیاران /دل آگاهان
روحیه دادن:کنایه از امیدواری وشجاعت ایجاد کردن
بی نظیر:بی مانند /بی همتا
واردات:کلاهایی که از خارج کشور به کشور اورده می شود
آراسته:زیبا و مرتب شده
ملک وجود:هستی و وجود به سرزمین وملک تشبیه شده است(اضافه تشبیهی)
لبریز:پرو انباشته
چشم از جهان فرو بست: فوت کرد
معظم:بزرگوار
پژوهشگر:جست وجو گر
نوید: مژده
صالح:درستکار

مشاعره: مسابقه شعر خوانی

رمیدن:گریختن

نیرزد:ارزشی ندارد

چیره:غلبه

وا می داشت:وادار می کرد


معنی ابیات

ای مرغک خرد، ز اشیانه پرواز کن و پریدن آموز

ای پرنده کوچک از آشیانه خود پرواز کن تا راه و روش پرواز کردن را یاد بگیری

تا کی حرکات کودکانه در باغ و چمن چمیدن آموز

تا کی می خواهی به رفتار های کودکانه خود ادامه بدهی؟با ناز در باغ و چمنزار پریدن را بیاموز

رام تو نمی شود زمانه رام از چه شدی، رمیدن آموز

روزگار رام و مطیع تو نمی شود.تو چرا در برابر روزگار و سختی های آن رام شدی؟نحوه مقابله با روزگار و سختی های آن را یاد بگیر.

مندیش که دام هست یا نه بر مردم چشم، دیدن آموز

به بودن یا نبودن دام و تله فکر نکن.بلکه خوب دیدن را به چشمانت بیاموز

شو روز بفکر آب و دانه هنگام شب، آرمیدن آموز

روز به دنبال آب و دانه باش و هنگام شب استراحت کن.

بیت شهریار

به راستی که یکی از نوابغ ادب است میان شاعره ها تا کنون نظیرش نیست

به درستی پروین اعتصامی یکی از استعدادهای درخشان ادبیات فارسی است.و تا کنون در میان ن شاعر همتایی نداشته است.

درس دهم فارسی هفتم:کلاس ادبیات

لغات درس

چشم دوختن: کنایه از نگاه کردن
جاذبه: گیرایی/جذابیت
دستپاچگی:عجله/شتاب زدگی
جرئت:شجاعت
لحن:آهنگ
مندیش:نیندیش /مخفف میندیش
پاسی:قسمتی یابخشی از زمان /پاسی ازشب:قسمتی ازشب
مردم چشم:مردمک چشم
تحسین:آفرین گفتن
نوابغ:جمع نابغه باهوش و زیرک
خرد:کوچک
نظیر:همانند
فراغت:آسودگی
پروا:ترس
تلاوت:خواندن قران
درک:فهمیدن ودریافتن
معانی:جمع معنی

چمیدن: به ناز راه رفتن زنده دلان:هوشیاران /دل آگاهان
روحیه دادن:کنایه از امیدواری وشجاعت ایجاد کردن
بی نظیر:بی مانند /بی همتا
واردات:کلاهایی که از خارج کشور به کشور اورده می شود
آراسته:زیبا و مرتب شده
ملک وجود:هستی و وجود به سرزمین وملک تشبیه شده است(اضافه تشبیهی)
لبریز:پرو انباشته
چشم از جهان فرو بست: فوت کرد
معظم:بزرگوار
پژوهشگر:جست وجو گر
نوید: مژده
صالح:درستکار

مشاعره: مسابقه شعر خوانی

رمیدن:گریختن

نیرزد:ارزشی ندارد

چیره:غلبه

وا می داشت:وادار می کرد


معنی ابیات

ای مرغک خرد، ز اشیانه پرواز کن و پریدن آموز

ای پرنده کوچک از آشیانه خود پرواز کن تا راه و روش پرواز کردن را یاد بگیری

تا کی حرکات کودکانه در باغ و چمن چمیدن آموز

تا کی می خواهی به رفتار های کودکانه خود ادامه بدهی؟با ناز در باغ و چمنزار پریدن را بیاموز

رام تو نمی شود زمانه رام از چه شدی، رمیدن آموز

روزگار رام و مطیع تو نمی شود.تو چرا در برابر روزگار و سختی های آن رام شدی؟نحوه مقابله با روزگار و سختی های آن را یاد بگیر.

مندیش که دام هست یا نه بر مردم چشم، دیدن آموز

به بودن یا نبودن دام و تله فکر نکن.بلکه خوب دیدن را به چشمانت بیاموز

شو روز بفکر آب و دانه هنگام شب، آرمیدن آموز

روز به دنبال آب و دانه باش و هنگام شب استراحت کن.

بیت شهریار

به راستی که یکی از نوابغ ادب است میان شاعره ها تا کنون نظیرش نیست

به درستی پروین اعتصامی یکی از استعدادهای درخشان ادبیات فارسی است.و تا کنون در میان ن شاعر همتایی نداشته است.


خود ارزیابی

١ معلّم، برای تشویق نیما چه کرد؟بعد از این که به صورت کلامی او را تشویق کرد،کتابی را از کیفش درآورد و گفت این کتاب را با دقت بخوان و از نیما خواست اشعارش را برایش بیاورد و بخواند.

٢ دکتر حسابی و دکتر کاظمی آشتیانی چه خصوصیّات مشترکی داشتند؟1-علاقه مندی به مطالعه وپژوهش2-علاقه مندی به شعر و دب فارسی3-علاقه مندی به حفظ قرآن و تلاوت آن4-خستگی ناپذیری5-تلاش و کوشش در زمینه استقلال و شکوفایی کشور

٣ به نظر شما چرا دکتر حسابی، با > مخالف بود؟زیرا هیچ گونه سودی برای انسان ندارد و باعث رشد و شکوفایی فرد و جامعه نمی شود و تاثیر مثبتی در اخلاق و رفتار و زندگی فرد ندارد.
4


دانش های زبانی و ادبی

نکته اوّل
به این جمله ها توجّه نمایید و درباره آنها گفت وگو کنید.
دانش آموز، برای قدردانی از معلّم خود، نامه نوشت.
دانش آموز، برای قدردانی از معلّم خود، نامه می نویسد.
دانش آموز، برای قدردانی از معلّم خود، نامه خواهد نوشت.

می دانیم که فعل مهم ترین جزء جمله است. فعل ویژگی هایی دارد که یکی از آنها زمان است. در
جمله اوّل فعل > بر زمان گذشته، در جمله دوم فعل > بر زمان حال و در جمله سوم فعل
> بر زمان آینده، دلالت دارد. اکنون درباره نمودار زیر، گفت و گو کنید.

گذشته حال آینده
دیروز امروز فردا
نوشت می نویسد خواهد نوشت

نکته دوم
شعر زیر را، یک بار بخوانید و طرز قرار گرفتن قافیه را در آن مشخّص کنید.

چه خوش گفت زالی به فرزند خویش چو دیدش پلنگ افکن و پیل تن

گر از عهد خردیت یاد آمدی که بیچاره بودی در آغوش من

نکردی در این روز بر من جفا که تو شیر مردی و من پیر زن

به این نوع شعر > می گویند. اکنون به شکل قافیه در شعر توجّه کنید:
.

.
.
قطعه، شعری است که در آن به پند و اندرز و مسائل اخلاقی و اجتماعی می پردازند و مصراع های
دوم همه بیت های آن هم قافیه هستند


فعالیت های نوشتاری

1 زمان فعل های زیر را مشخّص کنید.
خواهم رفت می نویسند گرفته بودی شنیدیم نشسته بودید آمدند

آینده حال گذشته گذشته گذشته گذشته

٢ پیام، قافیه و ردیف را در > بنویسید.

برزگری پند به فرزند داد کای پسر این پیشه پس از من توراست
هر چه کُنی کشت، همان بدْرَوی کار بد و نیک چو کوه و صداست

قافیه:تورا- صدا ردیف: ست ست

پیام: انسان هرکاری را انجام دهد نتیجه آن را هم می بیند

0

عهد و پیمان

لغت های درس:

متواضع: فروتن             عهد: پیمان                پای بند:مقید           خیر: خوبی               صلاح:درستی         حد:اندازه   

توان: قدرت            توصیه: سفارش           نخست: اول              صحن: حیاط             خصلت: خوی و رفتار   کهن سال:قدیمی

مطهر: پاک                 وضع: حالت

معنی جمله های دشوار و آرایه های درس :

رشته دوستی را قطع نمی کردند.// دوستی ادامه می یافت.

آرایه : تشبیه

بی دست هم می شود زندگی کرد ولی بی مردم نمی شود// انسان بدون دست و پا می تواند زنده بماند اما بدون توجه مردم و بدون ارتباط با مردم زندگی برایش سخت است.

تا از هجوم باد در امان باشد. //تا باد به او آسیبی نزد و راحت باشد.

 آرایه : هجوم باد: تشخیص

برق خوشحالی: تشبیه 

دست هایم از سرما خشک نمی شود.// دتم بی حس و حرکت نمی شود

آرایه : کنایه

دانش های زبانی و ادبی:

یکی از ویژگی های فعل که خواندیم« زمان» بود. یعنی فعل در یکی از زمانها ی گذشته، حال و یا آینده می باشد.

یکی دیگر از ویژگی های فعل «شخص» است. یعنی فعل توسط کسی و یا چیزی انجام می شود که به آن شخص فعل می گویند. در زبان فارسی فعل ها شش شخص دارند که سه شخص مفرد و سه شخص دیگر جمع است.

به اول شخص، گوینده ، به دوم شخص، شنونده و به سوم شخص، غایب می گویند. پس سه شخص مفرد و سه شخص جمع می باشند.

اول شخص مفرد (گوینده)  می روم         اول شخص جمع    می رویم

دوم شخص مفرد (شنونده) می روی      دوم شخص جمع    می روید

سوم شخص مفرد (غایب)  می رود       سوم شخص جمع   می روند

گوینده  می تواند یک نفر باشد که اول شخص مفرد می شود و یا می تواند بیش از یک نفر باشد که اول شخص جمع است و همین طور شنونده.......

وقتی ما شش شخص یک فعل را می نویسیم می گوییم که آن را صرف کردیم.

برای بهتر یاد گرفتن و یا نوشتن شش شخص می توانیم ار ضمیرهای؛ من، تو، او، ما، شما و ایشان(آنان) کمک بگیریم. به مثال زیر توجه کنید؛

من           دیدم                       ما            دیدیم            

تو            دیدی                      شما           دیدید       

 او           دید                        ایشان       دیدند

0

خدمات متقابل ایران و اسلام

نوع نثر: ساده و روان

نویسنده: شهید مرتضی مطهری

واژه نامه

خدمات: جمع خدمت

متقابل: آنچه از دو سو باشد.

بزرگوار: شریف٬ جوانمرد

سلمان منا اهل البیت: سلمان از اهل بیت ماست.

متعلق: وابسته٬ متصل

مانع: باز دارنده٬ جلوگیری کننده

تکلم: سخن گفتن

موفقیت: پیروزی٬ کامیابی

سهم: بهره٬ قسمت٬ نصیب

ذوق: علاقه٬ استعداد٬ قدرت درک زیبایی

گرانبها: گران قیمت٬ باارزش

شاهکار: کار بزرگ و برجسته ی ادبی ٬ ممتاز

آثار: جمع اثر٬ نشانه ها

جاودان: جاویدان٬ همیشگی

روح: جان

پیکر: جسم

ثمر: نتیجه ٬ حاصل ٬ میوه

عالی قدر: دارای مقام بلند

ظهور: ظاهر ٬ آشکار

ملل: جمع ملت

پرتو: روشنایی ٬ درخشش

گرایش: میل ٬ علاقه تمایل

پیشاپیش: جلوتر ٬ پیش تر

مشعل دار: کنایه از پیش رو ٬ راهنما

لیاقت: شایستگی

مقتدا: پیشوا ٬ الگو

توسعه: وسعت دادن ٬ گسترش

اختصاص: مخصوص کردن

نظیر: مانند

مورخ: تاریخ دان ٬ تاریخ نگار

ادیب: سخندان

فیلسوف: دانشمند علم فلسفه ٬ حکیم

شایان: سزاوار ٬ شایسته ٬ لایق

اخلاص: پاک دلی

آیین: روش ٬ شیوه ٬ دین

خالصانه: پاک و بی عیب

اعم: عمومی تر ٬ همگانی

مظاهر: جمع مظهر ٬ جلوه گاه ها ٬ نشانه ها

ادبا: جمع ادیب ٬ سخنوران

پیام درس:

در این درس به خدمت های اسلام و ایران اشاره شده است. یعنی هم اسلام بر ایران اثر گذار بود هم ایران به اسلام. بعد از ورود اسلام٬ ایران به عنوان مشعل دار یک تمدن شکوهمند اسلامی شد و نظیر بوعلی ٬ فارابی و... پرورش یافتند.

دانشمندان ایرانی هم با ذوق هنری خود خدمت شایسته ای به اسلام کردند و شاهکار های عظیم هنر ایرانی در دوره ی اسلامی بیانگر این حقیقت است.

0

درس زن پارسا

  • ابلیس: شیطان
  • الا: به جز
  • امت: ملت، پیروان
  • برخاست: بلند شد
  • پارسا: پرهیزگار
  • جامه: پوشاک، لباس
  • خفته اند: خوابیده اند
  • خواجه: آقا، ارباب
  • درم: سکه نقره، پول نقد
  • دلتنگ: ناراحت
  • رابعه: به معنی چهارم اما در این درس نام یک شخص است.
  • روغن: روغن حیوانات که به جای نفت در چراغ می ریختند
  • زهره: جرئت، شهامت
  • شفاعت: خواهشگری، درخواست بخشش یا کمک از کسی برای دیگری
  • صومعه: عبادتگاه، دیر، محل عبادت
  • عظیم: بزرگ
  • عیال: همسر
  • قحطی: خشکسالی
  • متفرق: پراکنده
  • مشقت: سختی، دشواری
  • مقربان: جمع مقرب، نزدیک شدگان، کسانی که قرب و منزلت پیدا کرده اند
  • نقل: گفته، سخن

معنی درس زن پارسا

گفته‌اند شبی که رابعه (رابعه‌ی عدویّه از زنان خداشناس، پارسا و بزرگ قرن دوم هجری) به دنیا آمد، در خانه‌ی پدر او، آن مقدار لباس نبود که رابعه را در آن قرار دهند و چراغی هم در خانه وجود نداشت.

پدر او سه دختر داشت و رابعه، چهارمین دختر بود. به این علّت، به او رابعه می‌گویند؛ همسرش به او گفت: «به خانه‌ی فلان همسایه برو» و روغن به اندازه یک چراغ بگیر.

پدر رابعه، با خود عهد کرده بود که از انسان‌ها، چیزی نخواهد بلند شد و به خانه‌ی آن همسایه رفت و برگشت و گفت: خوابیده‌اند. بنابراین ناراحت شد و خوابید و پیغمبر را که درود و رحمت خدا بر او باد در خواب دید. گفت: «ناراحت نباش، زیرا این دختر (رابعه)، بزرگی است که هفتاد هزار نفر از امّت من با میانجی گری و خواهش او، مورد عفو الهی قرار خواهند گرفت. (گناهان هفتاد هزار امّت من به خاطر در خواست و خواهش رابعه از بین می‌رود.)

وقتی رابعه بزرگ شد، پدر و مادرش فوت کردند و در شهر بصره خشکسالی شدیدی آشکار شد و خواهران او پراکنده شدند و رابعه به دست انسان ستمگری گرفتار شد.

رابعه را با گرفتن چند سکه‌ی نقره، فروخت. صاحب رابعه، او را وادار می‌کرد که کارهای سخت و دشواری را انجام دهد. روزی رابعه به زمین خورد و دستش شکست. صورتش را بر خاک قرار داد و با خدا راز و نیاز می‌کرد و می‌گفت: پروردگارا من تنها و بدون مادر و پدر هستم و دست صاحبم گرفتار و ناراحت و آزرده هستم.

من به خاطر این همه رنج و سختی، ناراحت و غمگین نیستم، مگر خشنودی و رضایت تو لازم است تا این که بدانم از من راضی و خشنود هستی یا نه؟

شنید که ناراحت نباش، در آینده آن چنان مقام و عظمتی به دست می‌ آوری که نزدیکان خدا و فرشتگان به تو افتخار بکنند.

پس رابعه به خانه رفت و همیشه روزه دار بود و هر شب تا صبح مشغول عبادت بود. یک شب خواجه از خواب بیدار شد. صدایی شنید. نگاه کرد، رابعه را دید که در سجده است.

می‌گفت: «پروردگارا: تو آگاهی که من علاقه‌ی قلبی‌ ام این است که از فرمان و دستور تو پیروی کنم و خدمت کردن از تو برای من مثل نور چشم عزیز است.

اگر اختیار کارها در دست من بود، لحظه ای از فرمان بردباری و اطاعت از تو، غفلت و خودداری نمی‌کردم. امّا تو مرا زیر دست آفریده خود قرار دادی. به این علّت، دیر به عبادت تو می‌آیم.

 چادر را سر جایش گذاشت. بعد از آن، راه خروج را پیدا کرد.

به همین شکل این کار را هفت بار تکرار کرد.

ای مرد، خود را خسته و ناراحت نکن، زیرا او چند سال است که عاشق و شیفته ما است. شیطان، جرئت ندارد که نزدیک او (مزاحم او) شود. دزد هرگز نمی‌تواند که به او نزدیک شود و آسیب برساند. ای دزد، تو خودت را آزار نده، زیرا اگر دوست ما (رابعه) خواب است، خداوند بیدار است و از او محافظت می‌کند.

جواب خودارزیابی درس زن پارسا

چرا پدر رابعه شب تولد او دلتنگ خوابید؟

چون نتوانسته بود برای خانواده اش روغن چراغ تهیه کند.

چه عنوان دیگری می توان برای این درس انتخاب کرد؟

زن با خدا، زن کامل، دوستی با خدا، انسان متوکل و …

مهم ترین ویژگی اخلاقی رابعه چه بود؟

راضی بودن به رضای خدا، توکل به خدا، شکرگزار نعممت های خدا بودن، فروتنی در برابر خدا

چگونه می توان انسان کاملی بود؟

با توکل و ایمان به خدا. یعنی در همه کارهاخدا را با خود همراه کردن و هر کاری را برای رضای خدا انجام دادن

0

                             درس پیام آور رحمت 
 
#معنای_لغات: 
گلشن: باغ / پیام آور: پیامبر، پیغامبر / رحمت: دلسوزی، مهربانی / سعادت: خوشبختی، نیکبختی / سرشار: پُر، انباشته / حکمت: اندرز، دانش 
/ طنین: صدا، آواز / دلنشین: پسندیده، خوشایند / فراتر: جلوتر، پیشتر / بشری: انسانی / پیوسته: همیشه / مشتاق: عالقهمند، آرزومند / 
گنجینه: مخزن، انبار، جای نگهداری چیزهای با ارزش / آبشخور: سرچشمه / انسانیّت: رفتار و اخالق درست و شایسته که از ویژگیهای 
انسانی خوب است. / تازگی: شادابی / شکوفایی: رشد، پیشرفت / شکوهمندی: عظمت داشتن / سفارش: درخواست انجام کاری، توصیه / 
اعظم: بزرگ، بزرگوارتر / متعال: بلند مرتبه، واال)صفت خداوند(/ سیما: چهره، صورت / کردار: کار و عملکرد، رفتار / غنیمت شمردن: بهره 
بُردن، فایده بردن از چیزی / تندرستی: سالمتی / آسایش: فراغت، راحتی / پیامد: حادثه، اتّفاق / ناگوار: ناپسند، نامطبوع / امان: آرامش، 
ایمنی، پناه / گشادهروی: بانشاط و خندان / تعالی: بلند مرتبه / آسانگیر: با گذشت و مالیم / همنشین: دوست، رفیق / نیک: خوب، پسندیده 
/ مَثَل: داستان، حالت، مثال / جمله: همگی، تماماً / رنجور: آزرده، ناراحت / مبادا: برای دور داشتن کسی از انجام کاری گفته می شود، هرگز،
شبه جمله / قهر کردن: قطع رابطه کردن با کسی یا دوستی، دلخور شدن از همدیگر
#معنای_متن: 
معنی بیت اول فصل: معرفت دین)دین شناسی(، اوج زیبایی و کمال روح و جانِ انسانها است و عقل و احساس، همانند نردبانی هستند که به انسانها کمک می کنند تا به آن مرحله، برسند.
#آرایه_ها:
بیت اول فصل: گلشن جان  اضافهی تشبیهی / عقل و حس همانند نردبان است  تشبیه / رنگ روزگار داشتن  کنایه از به دوران خاصی تعلق داشتن / پیام پیامبر)ص(گنجینه و آبشخور است  تشبیه / انسانیّت برای شکوهمندی خود نیازمند است  تشخیص / جوانی و پیری، تندرستی و بیماری، بینیازی و نیازمندی، آسایش و گرفتاری، نیک و بد  تضاد / چون یک تن  تشبیه / قرابت با شعر 
سعدی: بنی آدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش ز یک گوهرند؛ چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار / رنجور شدن اندامها  تشخیص / تشبیه مومن به گنجشک/ گنجشک و قفس  مراعات و نظیر / رهایی و قفس  تضاد (معنایی)
#نکات_دستوری: 
حذف فعل»غنیمت شمار«به قرینهی لفظی از جمالت: جوانی ات را پیش از فرا رسیدن پیری }غنیمت شمار{، تندرستیات را پیش از بیماری }غنیمت شمار{ و... / 
#خود_ارزیابی:
1 -یعنی خداوند به نیت حقیقی انسانها و عملکردشان توجه می کند و هرقدر هم از خوبیها حرف بزنند، اما خودشان عمل نکنند از ایشان نمی پذیرد.

0

درس 13 فارسی نهم به نام آشنای غریبان، میلاد گل

معنی کلمات درس 13 فارسی نهم

  • آوا: آهنگ، صدا
  • بازگو کردن: تکرار کردن سخنی
  • برخیز: بلند شو
  • بشارت: مژده، خبر خوش
  • پهنه: عرصه، میدان
  • خاموش بودن: کنایه از ساکت و آرام بودن
  • خرقه: لباس، جامه عارفان و درویشان
  • درنگ: توقف، تاخیر
  • رخصت: اجازه، دستور و فرمان
  • زین سبب: به این دلیل
  • سلطان: پادشاه
  • طراوت: تازگی و شادابی
  • عواطف: جمع عاطفه
  • عیش: خوشی، خرمی، زندگی
  • غریب: ناآشنا، بیگانه و دور از وطن
  • لحن: آواز، آهنگ
  • منجی: نجات بخش
  • می کشان:باده نوشان، مقصود عارفان و عاشقان حضرت صاحب الزمان است
  • میلاد: ولادت، تولد
  • نشاط: شادی و خوشحالی
  • هشدار: آگاه باش

معنی شعر آشنای غریبان

چشمه های خروشان تو را می شناسند           موج های پریشان تو را می شناسند

  • همه اجزای هستی حتی چشمه های خروشان و موج های آشفته، با تو آشنا هستند.

پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی        ریگ های بیابان تو را می شناسند

  • همان طور که آب برای یک فرد تشنه حیات بخش و مهم است، وجود مقدس امام رضا هم برای انسان های تشنه ی معرفت، همانند آب ارزشمندی است و همه او را می شناسند.

نام تو رخصت رویش است و طراوت         زین سبب برگ و باران، تو را می شناسند

  • ذکر نام تو دستور روئیدن، نشاط و تازگی است؛ به همین دلیل برگ و باران تو را می شناسند. (همه موجودات ایشان را می شناسند و به او ارادت دارند)

هم تو گل های این باغ را می شناسی      هم تمام شهیدان تو را می شناسند

  • هم شهیدان این سرزمین تو را می شناسند و هم تو با آن ها آشنا هستی.

اینک ای خوب! فصل غریبی سرآمد     چون تمام غریبان تو را می شناسند

  • ای انسان خوب و درستکار! اینک زمان غربت و بیگانگی تمام شده است؛ زیرا همه غریبان دور از وطن تو را می شناسند.

کاش من هم عبور تو را دیده بودم         کوچه های خراسان تو را می شناسند

  • ای کاش من هم در زمان شما حضور داشتم و وجود حقیقی شما را درک می کردم. کوچه های خراسان کاملا با شما آشنا هستند.

آرایه های ادبی درس 13 فارسی نهم

  • بیت اول: واج آرایی (تکرار حرف ش) – تشخیص (جان بخشی به چشمه و موج)
  • بیت دوم: تضاد (پرسش و جواب) – تشخیص (جان بخشیدن به ریگ های بیابان)
  • بیت سوم: تناسب (برگ، باران رویش و طراوت) – تشخیص (جان بخشی به برگ و باران)
  • بیت چهارم: مراعات نظیر (گل و باغ)
  • بیت ششم: تناسب (عبور،کوچه)

معنی شعر میلاد جان

میلاد گل و بهار جان آمد             برخیز که عید می کشان آمد

  • میلاد حضرت مهدی (عج) فرا رسید و وجود عاشقانش را پراز نشاط و شادی کرد. برخیز، زیرا، زمانِ خوشی و شادابی است.

خاموش مباش زیر این خرقه         بر جان جهان، دوباره جان آمد

  • گوشه نشینی و افسردگی را رها کن، زیرا با تولّد امام زمان(عج)، تمام مردم جهان، روح و جان تازه ای گرفتند.

گلزار زعیش، لاله باران شد             سلطان زمین و آسمان آمد

  • تمام هستی، به خاطر تولّد سرور آسمان و زمین (امام زمان) شاد و زیبا شد.

آماده امر و نهی و فرمان باش        هشدار که منجی جهان آمد

  • آگاه باش که امام زمان، نجات بخش مردم، به دنیا آمده، سپس با تمام وجود آماده ی اجرای دستور و امر او باش.

 

0

چه کسانی درکلاس جنگل سبز آرزوهای خود را مطرح کردند؟

شبنم، دانه، غنچه، جوجه گنجشک، جوجه‌ی کوچکِ پرستو، جوجه‌های کبوتران، معلّم

منظور شبنم از جمله ی می خواهم آفتاب شوم چیست؟

می‌خواهم به وسیله‌ی تابش نور خورشید و گرمای آن، تبخیر بِشَوم تا به آسمان رفته و جزئی از خورشید و آفتاب بشوم.

اگر شما در جنگل سبز بودید چه آرزویی داشتید؟

آرزوم می‌کردم انسان‌ها بیشتر به محیط زیست اهمیت بدهند و برای منافع خودشان دست به تخریب جنگل ها نزنند. آرزو داشتیم ای کاش جنگل زدایی کمتر و کمتر می‌شُد.

فارسی هفتم صفحه 16 با جواب

دانش زبانی فارسی هفتم درس اول

نکته

به بیت‌های زیر توجه کنید:

زنگ تفریح را که زنجره زد                         باز هم در کلاس غوغا شد

هر یک از بچّه‌ها به سویی رفت                 و معلّم دوباره تنها شد

بیت‌های بالا از بخش‌هایی تشکیل شده است، مانند: «هر یک از بچّه‌ها به سویی رفت.»

هر یک از این بخش‌ها، دارای معنی کامل است. به این بخش‌ها جمله می‌گویند. هنگام سخن گفتن یا نوشتن، برای انتقال پیام به شنونده یا خواننده از جمله استفاده می‌شود.

  • تشخیص شکل صحیح حروف و درست نویسی از اهداف املاست.
  • در هنگام نوشتن املا از به کاربردن واژه‌های «هم‌آوا» به جای یکدیگر پرهیز شود.

کارگروهی درس اول فارسی پایه هفتم 

درباره ی تعداد جمله های بند دوم شعر (بیت 3 و 4) گفت و گو کنید.

بچّه‌ها گرم گفت و گو بودند                  باز هم در کلاس، غوغا بود

هر یکی برگ کوچکی در دست                 باز انگار، زنگ انشا بود

فعل‌های بودند (مصراع اول)، بود (مصراع دوم) و بود (مصراع چهارم) در جمله مشاهده می‌شوند و فعلِ مصراع سوم به قرینه‌ی معنوی حذف شده است که با توجه به مفهومِ آن متوجه می‌شویم که فعل حذف شده، داشت است.

0

خود ارزیابی درس دوم فارسی پایه هفتم با جواب

جواب خودارزیابی فارسی هفتم درس 2

1. در کلاس طبیعت چه زیبایی هایی را می توان درک کرد؟

در کلاس شگفت آفرینش و زیبایی طبیعت، می‌توان عظمت وجلال و جاذبه‌ی خالق را درک کرد.

جواب خودارزیابی صفحه 21 فارسی هفتم

2. این ابیات از بوستان سعدی با کدام بخش از درس ارتباط دارد؟

برآرد تهی دست‌های نیاز        ز رحمت نگردد تهی دست باز

همه طاعت آرند و مسکین نیاز      بیا تا به درگاه مسکین نواز

چو شاخ برهنه برآریم دست         که بی‌رنگ از این بیش، نتوان نشست

سال دیگر که به روستا برگشتم، بر روی سبزه‌ها و کشته‌های سیراب، درختان سرسبز باغ و صحرا را دیدم که شاخه‌ی دست‌های خویش را به آسمان برافراشته بودند و دعا می‌کردند و کودکان پرنشاطِ گل بوته‌ها و نوجوانان امیدوار ذرّت‌ها در گوش نسیم، آمین می‌گفتند و من با غرور و مهربانی و خشنودی، باغ و صحرا را تماشا می‌کردم و در درخت‌ها و بوته‌ها می‌نگریستم.

جواب خودارزیابی صفحه 21 فارسی هفتم

نمونه‌ های دیگری از زیبایی های آفرینش را بیان کنید.

ستاره‌ها، کویرها، پروانه ها و پرندگان و…

کار گروهی صفحه ی 22 فارسی هفتم

1. گفت و گوی جویبار و درخت تشنه را به صورت نمایشی اجرا کنید.

این فعالیت بایستی در کلاس انجام شود.

جواب کار گروهی درس دوم فارسی هفتم صفحه 22

2. درباره ی لحن و شیوه ی بیان انواع جمله گفت و گو کنید.

برای خواندن جمله‌ها بایستی به نوع جمله توجه کرد و لحنی متناسب با همان انتخاب کرد، مثلاً وقتی می‌خواهیم یک جمله‌ی پرسشی را بیان کنیم باید لحن بیان ما پرسشی باشد و با زمانی که قصد داریم یک جمله‌ی خبری بگوییم متفاوت باشد و…

جواب نوشتن درس دوم فارسی هفتم صفحه 22

1. کلمه‌ ها و ترکیب های مهم املایی درس را بنویسید.

  • غرق = فرو رفتن
  • چشمه‌ی معرفت = مبدأ آگاهی
  • نوجوانان امیدوار ذرت‌ها = بلال‌های ریز کوچک
  • کلاس شگفت آفرینش = آفریده‌های خدا
  • روح مذاب = هستی‌بخش جاری
  • رگ‌های خشکیده‌ی جوی‌های مزرعه = ریشه‌های خشکیده درختان
  • کودکان پرنشاطِ گل بوته‌ها = غنچه‌های پر طراوت گل‌ها

هم خانواده های درس دوم فارسی هفتم

2. برای هر کلمه یک هم خانواده بنویسید.

هم خانواده اعجاز غرق نقطه معصوم

اعجاز ← معجزه، عاجز، عجز

غرق ← اغراق، غریق

نقطه ← نقاط، مَنقوط

معصوم ← عاصم، عصمت، معصومه

جواب نوشتن صفحه ی 22 فارسی هفتم

3. در متن زیر چند غلط املایی وجود دارد؛ آنها را پیدا کنید و شکل صحیح آنها را بنویسید.

کودکان پر نشاط گل بوته‌ها و نوجوانان امیدوار زرّت‌ها در گوش نسیم عامین می‌گفتند و من با قرور و مهربانی و خشنودی، باغ و سحرا را تماشا می‌کردم.

در این متن چهار غلط املایی وجود داشت که شکل صحیح آنها را می بینید:

  • زرّت‌ها: ذرّت‌ها
  • عامین: آمین
  • قرور: غرور
  • سحرا: صحرا

جواب درک و دریافت صفحه 29 فارسی هفتم

1.به نظر شما کدام یک از شخصیت‌های داستان اهمیت بیشتری دارد، چرا؟

به نظر من آزاد مهمترین شخصیت داستان بود چون به کژال کمک کرد و دخترِ نوزادش روناک را از دست گرگ نجات داد و خودش زخمی شد.