دانش ادبی قالب مثنوی
دانش ادبی:
به شعرهای زیر دقت کنید و قافیه ها را در هر
شعر مشخص کنید.
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جدایی ها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
از نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
سر من از ناله من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست...
در این شعر، در هر بیت، دومصراع با یکدیگر
هم قافیه هستند و از نظر قافیه، ارتباطی بین بیت ها
وجود ندارد. قالب این نوع شعرها، مثنوی است.
از مثنوی برای مفاهیم اخلاقی و تعلیمی استفاده
می شود؛ چون در مثنوی، امکان استفاده از
واژه نامحدود، به عنوان قافیه وجود دارد،
شاعران بسیاری، از این قالب شعری برای
سرودن منظومه های بلند روایی و داستانی نیز
استفاده کرده اند. یکی از این شاعران،
فردوسی بزرگ است که شاهد نتیجه ی زحمات
30 ساله ی او در کتاب ارزشمند شاهنامه هستیم.
ایجاد اثر نفیس و گران قدری با 60000 بیت،
تنها در قالب مثنوی ممکن است؛ چون استفاده از
واژه های مختلف در بیت های جداگانه، ممکن است.
از شاهنامه ی فردوسی:
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست
نگارنده بر شده پیکرست
به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه
و شعر بسیار زیبای حمید مصدق:
بعد از آن طوفان و آن سیلابها
کم کم آرامش گرفتند آبها
غیر از آن قومی که شد کشتی نشین
شد تهی از آدمی روی زمین
عاقبت کشتی به ساحل در نشست
نوح با یاران خویش از ورطه رست
زندگی بالندگی از سر گرفت
زندگانی جلوه ای دیگر گرفت
بگذرد تا زندگانی بر مراد
زندگان، هر کس پی کاری فتاد
خاک شد گل، گل چو خشت خام شد
خشت روی خشت، پی تا بام شد
نوح را هم اوفتادش کار گل
کار گل را برگزید از جان و دل
ساخت از گل کوزه هائی چند نوح
داشت با آن کوزه ها پیوند نوح
تا که روزی یک مَلک با احترام
نوح را آورد از حق این پیام:
گفت: باید کوزه ها را بشکنی
نوح در پاسخ هراسان گفت: نی
کوزه ها را ساختم با دست خویش
بشکنم گر کوزه دل گردد پریش
نیشتر گر کس به قلبم برزند
نیک تر تا کوزه ها را بشکند
ادامه ی این شعر زیبا را درادامه بخوانید:
بار دیگر آن ملک آمد فرود
در سرای نوح، گفت او را درود!
گفت: حق گفتت، که ای نوح نبی
چون تو جنبادی به سوی ما لبی
خواستی تا شویم از این چرخ پیر
منکران را از صغیر و از کبیر
من فرستادم بسی توفان و سیل
بندگان را غرق کردم، خیل خیل
خواستم چون بشکنی کوزه ی گلت
کوزه بشکستن بسی شد مشکلت؟
پس چه سان بی اعتنا بر جان خلق
خواستی تا برکنم بنیان خلق؟
خود جهان از زندگان آکندمی
پس چو گفتی بیخشان برکندمی
آن که خود یک کوزه را مشکل شکست
این چنین آسان جهانی دل شکست؟
آن که را اندیشه ای همچون تو نیست
نیست در روی زمینش حق زیست؟
نوح گریان سوی کوزه برد دست
کوزه ها بر سنگ، نی، بر سر شکست
- لینک منبع
تاریخ: جمعه , 14 مهر 1402 (17:02)
- گزارش تخلف مطلب