جمع مکسر در زبان فارسی
جمع مُکسّر : برخی از واژه های عربی به دو صورت مفرد و جمع وارد زبان فارسی شده اند؛ گاهی مفرد این واژه ها را با ( ها / ان ) جمع می بندند و گاهی ،جمع عربی آنها یعنی صورت مکسّر را به کار می برند.
وزن های معروف جمع مکسّرعربی که در فارسی کاربرد بیشتری دارند،عبارتند از :
1.اَفعال : جسم ، اَجسام شریف ، اَشراف صاحب ، اَصحاب ضد ، اَضداد شیء ، اَشیا(ء) عدو ، اَعداء عضو ، اَعضا (ء) افق ، آفاق حُر ، اَحرار میّت ، اَموات قول ، اَقوال لفظ ، اَلفاظ
2.فُعول : درس ، دُروس شاهد ، شُهود قرن ، قُرون علم ، علوم ظرف ، ظروف حَرف ، حُروف
3.فِعَل : حکمت ، حِکم فرقه ، فِرَق ملّت ، مِلل علّت ، عِلل
4.فُعُل : کتاب :کُتب مدینه ، مُدُن طریق ، طرُق صحیفه ، صُحُف رسول ، رُسُل
5.فُعَل : صورت ، صُوَر تُحفه ، تُحَف غدّه ، غُدَد شعبه ، شُعَب قلّه ، قُلَل
6.فَعالا (ی همراه با الف مقصوره) : هدیه ، هدایا بلیه ، بلایا رعیت ، رُعایا نَصرانی ، نصاری
7.فَعالِله : فیلسوف ، فَلاسِفه فرعون ، فَراعِنه مَلَک ، ملائِکه مُلحِد ، مَلاحده اشعری ، اشاعره
8.فَعائِل : جزیره ، جزایر علامت ، علایم معابه ، معایب مُصیبت ، مَصایب حاجت ، حوایج
مَضیقه ، مَضایق ضمیر ، ضمایر دلیل ، دلایل نصیحت ، نصایح فضیلت ، فضایل
9.مَفاعِل : مکتب ، مکاتب مجلس ، مجالس منبر ، مَنابر مجری ،مَجاری مبدأ ، مَبادی
10.فَعالیل : سلطان ، سلاطین شیطان ، شَیاطین قندیل ، قنادیل ( بسیاری از اسمهای فارسی را هم به این شکل جمع بسته اند : میدان ، مَیادین – فرمان ، فَرامین – بُستان ، بَساتین – اُستاد ، اَساتید )
11.مَفاعیل : معروف ، مَعاریف مسکین ، مَساکین مقدار، مَقادیر مضمون ، مضامین اُسطور، اَساطیر مجنون ،مَجانین
12.فُعَلا : حَکیم ، حُکَما شاعر ، شُعَرا فاضل ، فُضَلا فقیر ، فُقَرا ضعیف ، ضُعَفا نجیب ، نُجَبا عارف ، عُرَفا وکیل ، وُکَلا شریک ، شُرَکا
13.فُعّال : حاکم ، حُکّام جاهل ، جُهّال عامل ، عُمّال حاضر ، حُضّار نایب ، نُوّاب طالب ، طُلّاب
14.فِعال : رَجُل ، رِجال نکته ، نِکات جَبَل ، جِبال قلعه ، قِلاع بلد ، بِلاد عبد ، عِباد خصلت ، خِصال
15.اَفاعِل : اکبر ، اَکابر اعظم ، اَعاظم افضل ، اَفاضل اجنبی ، اَجانب مکان ، اَماکن اَسفل ، اَسافِل
- لینک منبع
تاریخ: شنبه , 22 مهر 1402 (08:12)
- گزارش تخلف مطلب