نقش کلمات قید
قید: واژه ای است که به مفهوم “فعل” چیزی اضافه می کند و توضیحی در بارۀ آن می دهد. به عبارتی فعل را به مفهوم جدیدی وابسته و مقید می کند:
رضا تند رفت.
به علاوه کلمه ای که به مفهوم صفت، مسند، قید و یا مصدر چیزی می افزاید و توضیحی در باره آن می دهد نیز قید نامیده می شود:
شاگرد بسیار کوشا
او بسیار کوشاست.
او خیلی خوب می نویسد.
قید مختص:
بجز نقش قیدی نقش دیگری در جمله نمی گیرند:
هرگز، هنوز، البته، احیاناً، اتفاقاً، حتی المقدور، فی الفور
من هرگز اورا ندیده ام.
قید مشترک:
بعضی از اسم ها و صفت ها و کلمات دیگر گاهی نقش قیدی می گیرند:
احمد شب به خانه برگشت.
احمد خوب می نویسد.
اقسام قید از جهت معنی
قید زمان: شب باران آمد - بعضی وقت ها باران می بارد.
قید مکان: حسین اینجا نشسته بود و احمد آنجا.
قید کیفیت:احمد خوب کار می کند.احمد به آرامی کارمیکند.
قید حالت: حالت فاعل یا مفعول را بیان می کنند:
مرد مجروح افتان و خیزان خود را به پشت درخت رسانید.
قید تاسف: افسوس که دوستان خیلی زود رفتند - متاسفانه نتوانستم شما را ببینم.
قید تعجب: عجبا! عمر آدمی چه زود به پایان می رسد.
قید تصدیق و تاکید: حتماً به دیدار شما خواهم آمد.
قید پرسش: چگونه این کار را انجام خواهید داد؟
قید شک و تردید: شاید فردا به کتابخانه بروم.
- لینک منبع
تاریخ: یکشنبه , 23 مهر 1402 (21:12)
- گزارش تخلف مطلب