امروز پنجشنبه 01 آذر 1403 http://aghaghia.cloob24.com
0

کَيفَ نَحصُلُ عَلَی النِّفطِ؟ يَستَخرِجُ الْإنسانُ النِّفطَ مِنْ باطِنِ الْأرضِ؛

ترجمه: چگونه نفت را به دست می آوريم؟ انسان نفت را از درون زمين استخراج می کند.

وَ هٰذَا الإسْتِخراجُ في بَعضِ الْأوقاتِ يَستَغرِقُ وَقتاً طَويلاً، لِأنَّ الْحَفْرَ يَکونُ في طَبَقاتِ الصُّخورِ.

ترجمه: و گاهی اين استخراج وقت بسياری می گيرد؛ زيرا حفر در لایه های صخره هاست.

في إيران ثَرَواتٌ کَثيرَةٌ في باطِنِ الْأرضِ؛ بِلادُنا غَنيَّةٌ بِالنِّفطِ وَ الْغازِ وَ هيَ تُصَدِّرُ قِسماً مِنهما إلَی الْبُلدانِ الصِّناعيَّةِ.

ترجمه: در ايران ثروت های بسياری درون زمين وجود دارد. کشور ما سرشار از نفت و گاز است و بخشی از آنها را به کشورهای صنعتی صادر می کند.

عَرَفَ الْإنسانُ النِّفطَ مِن قَديمِ الزَّمانِ وَ کانَ يَجمَعُهُ مِن سَطحِ الْأرضِ

ترجمه: انسان نفت را از ديرباز شناخته است و آن را از سطح زمين گرد می آورد،

وَ يَستَفيدُ مِنهُ کَوَقودٍ وَ لِمُعالَجَةِ الْأمراضِ الْجِلديَّةِ.

ترجمه: و به عنوان سوخت و برای درمان بيماری های پوستی از آن بهره می برد.

يَحفِرُ الْإنسانُ بِئراً وَ يَضَعُ أُنبوباً فيها. يَصعَدُ النِّفطُ بِواسِطَةِ الْأنبوبِ. يُفتَحُ وَ يُغلَقُ الْأنبوبُ بِمَفاتيحَ.

ترجمه: انسان چاهی را حفر می کند و در آن لوله ای می گذارد. نفت به وسيلۀ لوله بالا می رود. لوله با کليدهايی باز و بسته می شود.

نَقلُ النِّفطِ عَبْر الْأنابيبِ أَقَلُّ خَطَراً وَ نَفَقَةً مِن نَقلِهِ عَبْر ناقِلاتِ النِّفطِ؛

ترجمه: ترابری نفت از راه لوله ها کم خطرتر و کم هزينه تر از انتقال آن از راه نفت کش هاست.

وَ لِتَسهيلِ نَقلِ النِّفطِ بِواسِطَةِ الْأنابيبِ عَبْرَ الْمُنحَدَراتِ تُسْتَخدَمُ أَجهِزَةُ تَقليلِ الضَّغطِ حَتَّی تَبقَی الْأنابيبُ سالِمَةً.

ترجمه: و برای آسان سازی ترابری نفت به وسيلۀ لوله ها در سرازيری ها از دستگاه های کاهش فشار استفاده می شود تا لوله ها سالم بمانند.

لِإيران تَجارِبُ کَثيرَةٌ في صِناعَةِ نَقلِ النِّفطِ عَبْر الْأنابيبِ

ترجمه: ايران تجربه های بسياری در صنعت ترابری نفت از راه لوله دارد.

وَ هيَ مِنْ أَکبَرِ الدُّوَلِ الْمُصَدِّرَةِ لِلنِّفطِ وَ أَنجَحِها في مَدِّ خُطوطِ الْأنابيبِ وَ صيانَتِها مِنْ أَماکِنِ الْإنتاجِ إلَی أَماکِنِ الإسْتِهلاكِ.

ترجمه: و از بزرگ ترين کشورهای صادر کنندۀ نفت و موفّق ترين آنها در کشيدن خطوط لوله و نگهداری آنها از مکان های توليد تا مکان های مصرف است.

عَلَی امْتِدادِ الْأنابيبِ توجَدُ أَعمِدَةُ اتِّصالاتٍ کَمَحَطّاتِ إنذارٍ، وَ لَوحاتٌ تَحذيريَّةٌ بِاللَّونِ الْأصفَرِ تُحَذِّرُ الْمُواطِنينَ مِنْ حَفْرِ الْأرضِ لِبِناءِ عِمارَةٍ أَوْ لِلزِّراعَةِ؛

ترجمه: در راستای لوله ها دکل های مخابراتی به عنوان ايستگاه های هشدار وجود دارند و تابلوهای هشدار به رنگ زرد به هم ميهنان از کندن زمين برای ساخت ساختمان يا کشاورزی هشدار می دهد.

وَ تَجِبُ عَلَی کُلِّ مُواطِنٍ صيانَةُ هٰذِهِ الْأنابيبِ وَ الِإتِّصالُ بِالشَّرکَةِ عِندَ مُشاهَدَةِ الْخَطَرٍ.

ترجمه: و بر هر هم‌ميهنی بایسته است که از اين لوله ها نگهداری کند و هنگام ديدن خطر با شرکت تماس بگيرد.

نَحصُلُ مِنَ النِّفطِ عَلَی مُشتَقّاتٍ کَثيرَةٍ کَالْبِنزينِ وَ الزُّيوتِ؛

ترجمه: از نفت فراورده های بسياری مانند بنزين و روغن به دست می آوريم.

وَ لِلنِّفطِ اسْتِعمالٌ آخَرُ فِي الصِّناعَةِ،

ترجمه: و نفت در صنعت، استفادۀ ديگری دارد،

فَيُصنَعُ مِنهُ الْمَطّاطُ وَ الْعُطورُ وَ الْأدويَةُ وَ مُبيداتُ الْحَشَراتِ، وَ مَوادُّ التَّجميلِ وَ مَعجونُ الْأسَنانِ وَ السَّمادُ الْکيمياويُّ وَ غَيرُها.

ترجمه: از آن پلاستيک، عطر، دارو، حشره کش، موادّ آرايشی، خمير دندان، کود شيميايی و غيره ساخته می شود.

کَيفَ يُنقَلُ النِّفطُ وَ إلَی أَينَ؟ يُنْقَلُ النِّفطُ مِنَ الْآبارِ أَوِ الْمَوانِئِ إلَی الْمَصافي عَبْرَ الْأنابيبِ.

ترجمه: نفت چگونه و به کجا برده می شود؟ نفت از چاه ها يا بندرها به پالايشگاه ها به وسیلۀ لوله ها ترابری می شود.

ثُمَّ تَنْقُلُ النّاقِلاتُ مُشتَقّاتِ النِّفطِ مِنَ الْمَصافي إلَی مَحَطّاتِ الْوَقودِ فِی الْبِلادِ.

ترجمه: سپس نفت کش ها فرآورده های نفت را از پالايشگاه ها به ايستگاه های سوخت در کشور انتقال می دهند.

عَيِّنِ الصَّحيحَ وَ الْخَطَأَ حَسَبَ نَصِّ الدَّرسِ. (درست و نادرست را با توجه به متن درس شناسایی کنید.)

1- لِبِلادِنا تَجارِبُ کَثيرَةٌ في صِناعَةِ نَقلِ النِّفطِ عَبَرالأنابيبِ. √ (کشورما تجربه های بسیاری در صنعت ترابری نفت از راه لوله ها دارد.)

2- يَستَفيدُ الْإنسانُ مِنَ النِّفطِ في صِناعَةِ مَوادِّ التَّجميلِ. √ (آدمی از نفت در ساخت مواد آرایشی بهره می برد.)

3- عَلَي امْتِدادِ الْأَنابيبِ لاتوجَدُ أَعمِدَةُ اتَّصالاتٍ. √(در راستای لوله ها دیرک های مخابران یافت نمی شود.)

4- يُنقَلُ النِّفطُ مِنَ الْبِئرِ إلي ميناءِ التَّصديرِ. √ (نفت از چاه به بندر صادرات ترابرده می شود.)

5- نَقلُ النِّفطِ عَبْرَ الْأَنابيبِ أَکثَرُ خَطَراً. × (ترابرد نفت از راه لوله ها خطر بیشتری دارد.)

اِعلَموا (بدانید.)

الفعل المجهول

در زبان فارسی برای مجهول کردن فعل از مشتقات مصدر «شدن» استفاده می شود؛ مثال:

زد: زده شد / می زند: زده می شود / ديد: ديده شد / می بيند: ديده می شود

در جمله دارای فعل معلوم، فاعل معلوم است؛ ولی در جمله دارای فعل مجهول، فاعل ناشناس می باشد؛ يعنی حذف شده است.

در جمله «نگهبان در را گشود.» می دانيم فاعل نگهبان است؛ ولی در جمله «در گشوده شد.» فاعل نامشخص است. ٔ

اکنون با فعل مجهول در دستور زبان عربی آشنا شويم.

(غسَلَ: شست / غُسِل: شسته شد ) (خلَقَ: آفريد / خُلقَ: آفريده شد )

(يَغسُلُ: می شويد/ يُغسَلُ: شسته می شود) ( يَخلُقُ: می آفريند / يُخلَقُ: آفریده می شود )

در دستور زبان عربی هنگام مجهول شدن فعل حرکت‌های آن تغيير می کند.

کتبَ: نوشت

کُتِبَ: نوشته شد

يَکتبُ: می نويسد

يُکتَبُ: نوشته می شود

ضرَبَ: زد

ضُرِبَ: زده شد

يَضربُ: می زند

يُضرَبُ: زده می شود

عرَفَ: شناساند

عُرِفَ: شناسانده شد

يَعرفُ: می شناساند

يُعَرفُ: شناسانده می شود

أنزَلَ: فرو فرستاد

أُنزِلَ: فرو فرستاده شد

يَنزلُ: فرو می فرستد

يُنزَلُ: فرو فرستاده می شود

استَخدمَ: به کار گرفت

اُستُخدِمَ: به کار گرفته شد

يَستخدمُ: به کار می گیرد

يُستخدَمُ: به کار گرفته می شود

فرق فعل معلوم و فعل مجهول را در مثال‌هاي بالا بيابيد.

بعد از فعل مجهول «نايب فاعل »مي آيد. نايب فاعل مانند فاعل مرفوع است؛ مثال:

﴿سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ و یسْأَلونَ﴾ = گواهيِ آنها نوشته خواهد شد و [از آن ] پرسيده خواهند شد.

      نايب فاعل و مرفوع

﴿يُعرَفُ الْمُجرِمونَ بِسيماهُم﴾ اَلرَّحمن: 55 = تبهکاران از چهره شان شناخته مي شوند.

   نايب فاعل و مرفوع به واو

يُفْتَحُ بابُ صالَةِ الإِمْتِحانِ لِلطُّلابِ. = درِ سالن امتحان براي دانش آموزان گشوده مي شود.

   نايب فاعل و مرفوع

1- نايب فاعل همانند فاعل فقط به صورت يک اسم ظاهر در کتاب تدريس شده است.

اخْتبر نَفْسَكَ: أَکْمِلْ تَرجَمَةَ الْعِباراتِ التّاليَةِ، ثُمَّ أَعرِبِ الْکَلِماتِ الْمُلَوَّنَةَ. (خودت را بیازما: ترجمه عبارت های زیر را کامل کن؛ سپس اعراب واژگان رنگی را بازگو کن.)

۱- ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ (ماه رمضان که در آن قرآن فروفرستاده شد.) / شهر: مبتدا و مرفوع به ضمه / الْقُرْآنُ: نایب فاعل و مرفوع به ضمه

2- ﴿وَ إذا قُرِئَ القُرآنُ فَاستَمِعوا لَهُ﴾ (هرگاه قرآن خوانده می شود[شد] پس به آن گوش فرادهید.) / الْقُرْآنُ: نایب فاعل و مرفوع به ضمه

3- تُعْرَفُ الْأشَياءُ بِأَضدادِها. (چيزها به کمک متضادهايشان شاخته می شوند.) / الْأشَياءُ: نایب فاعل و مرفوع به ضمه

4- أَغْلَقَ السّائِقُ بابَ حافِلَةِ الْمَدرَسَةِ. (راننده درِ اتوبوس مدرسه را بست.) / السّائِقُ: فاعل و مرفوع به ضمه / بابَ: مفعول و منصوب به فتحه / الْمَدرَسَةِ: مضاف الیه و مجرور به کسره

5- طَبَخَتْ والِدَةُ سَعيدٍ طَعاماً لَذيذاً. (مادرِ سعيد خوراک خوشمزه اي پخت.) / والِدَةُ: فاعل و مرفوع به ضمه / سَعيدٍ: مضاف الیه و مجرور به کسره / طَعاماً: مفعول و منصوب به فتحه

1- أَکْمِلْ: کامل کن 2- اِسْتَمِعوا: گوش فرا دهيد

حوارٌ (گفتگو.)

(مَعَ مَسؤولِ استِقبالِ الفُندُقِ) (با مسئول پذیرش مهمانسرا.)

السّائحُ (گردشگر.)

مَسؤولِ الِاستِقبالِ (مسئول پذیرش.)

رَجاءً أعطِني مِفتاحَ غُرفَتي. (لطفا کلید اتاقم را به من بده.)

ما هُوَ رَقَمُ غُرفَتکَ؟ (شماره اتاقت چیست؟)

مِئَتانِ وَ عِشرينَ. (دویست و بیست.)

تَفَضَّل. (بفرما.)

عَفواً، لَيسَ هذا مِفتاحَ غُرفَتي. (ببخشید؛ این کلید اتاق من نیست.)

 

أعتذِرُ مِنکَ؛ أعطَيتُکَ ثَلاثَمئَةٍ وَ ثلاثينَ. (از تو پوزش می خواهم؛ سیصد و سی را به تو دادم.)

لا بَأسَ يا حَبيبي. ما هِيَ ساعَةُ دَوامِکَ؟ (دوستم! اشکالی ندارد. ساعت کار تو کی است؟)

مِنَ السّادِسَةِ صَباحاً إلَی الثّانيةِ بَعدَ الظُّهرِ؛

ثُمَّ يَأتي زميلي بَعدي. (از ساعت 6 بامداد تا 2 بعد از ظهر. سپس همکارم پس از من می آید.)

مَتَی مَواعِدُ الفَطورِ وَ الغَداءِ وَ العَشاءِ؟ (وقت ناشتایی، نهار و شام کی است؟)

الفَطورُ مِنَ السّابِعَةِ وَ النِّصفِ حَتَّی التّاسِعَةِ إلاّ رُبعاً؛ الغَداءُ مِنَ الثّانيَةَ عَشرَةَ حَتَّی الثّانيَةِ وَ الرُّبعِ؛ العَشاءُ مِنَ السّابِعَةِ حَتَّی التّاسِعَةِ إلاّ رُبعاً. (ناشتایی پس از ساعت 5/7 تا ساعت45/8؛ نهار از ساعت 12 تا 15/2 ؛ شام از ساعت 7 تا ساعت 45/8.)

ما هُوَ طَعامُ الفَطورِ؟ (برای ناشتایی چه داریم؟)

شايٌ وَ خُبزٌ وَ جُبنَةٌ وَ زُبدَةٌ وَ حَليبٌ وَ مُرَبَّی المِشمِشِ. (چای، نان، پنیر، کره شیر و مربای زردآلو.)

ما هُوَ طَعامُ الغَداءِ؟ (برای نهار چه داریم؟)

رُزٌّ مَعَ دَجاجٍ. (چلومرغ.)

ما هُوَ طَعامُ العَشاءِ؟ (برای شام چه داریم؟)

رُزٌّ مَعَ مَرَقِ باذِنجانٍ. (چلوخورشت بادمجان.)

أشکُرُکَ. (سپاسگزارم از شما.)

لا شُکرَ عَلَی الواجِبِ. (وظیفه است.) [هیچ سپاسگزاری برای کار واجب نیاز نیست]

1- مَسْؤولُ الِاسْتِقبالِ: مسئول پذيرش 2- أَعْطِني: به من بده 3- دَوام: ساعت کار 4- مَواعِد: وقت‌ها 5- جُبْنَة: پنير 6- زُبْدَة: کَره 7- دَجاج: مرغ 8- مَرَق: خورشت

التَّمارين

اَلتَّمْرينُ الأوَّلُ: أيُّ کلمةٍ مِن کلماتِ المُعجَمِ، تُناسِبُ التَّوضيحاتِ التّاليَةَ؟ (چه واژه ای از واژگان لغتنامه با گزارش‌های زیر سازگار است.)

۱- مکانٌ عَلَی ساحِلِ البَحرِ تُشاهَدُ السُّفُنُ إلَی جَنبِها. (جایی، کنار دریا که کشتی ها در پهلویش دیده می شود.) / المیناء

2- حُفرَةٌ عميقَةٌ يُستَخرَجُ الماءُ أوِ النِّفطُ مِنها. (حفره ژرفی که از آن آب یا نفت بیرون آورده می شود.) / البئر

3- مادَّةٌ کَالبِنزينِ وَ النِّفطِ وَ الغازِ. (ماده ای مانند بنزین نفت و گاز.) / الوَقود

4- الإستِعمالُ وَ الاِستفادةُ. (استفاده و بهره بردن.) / الاستهلاک

5- الحِفاظُ عَلَی الأشياءِ. (نگهداری از اشیا.) / الصیانة

اَلتَّمْرينُ الثانی: ضَع في الفَراغِ کَلِمَةً مُناسِبَةً مِنَ الکلماتِ التّاليَةِ. «ثلاثُ کلماتٍ زائدةٌ.» (در جای خالی واژه مناسب از واژگان زیر بگذار.)

الاِستِهلاک / سَمادٌ / سائلٌ / تَنقُلُ / تَستَغرِقُ / سُفُنٌ / المَحَطَّةِ

1- وَقَفَتِ الحافِلَةُ في المَحَطَّةِ حَتَّی يَذهَبَ المُسافِرونَ إلَی دَوراتِ المياهِ. (اتوبوس در ایستگاه ایستاد تا راهیان به سرویس های بهداشتی بروند.)

2- کَم ساعَةً تَستَغرِقُ السَّفرةُ مِن مَکَّةَ إلَی المدينَةِ المُنَوَّرَةِ؟ (سفر از مکه تا مدینه نورانی چند ساعت طول می کشد.)

3- السّيّارَةُ تَنقُلُ أخشاباً مِنَ الغابَةِ إلَی مَصنَعِ الوَرَقِ. (خودرو، چوبها را از جنگل تا کارخانه کاغذ می برد.)

4- صُنِعَ جِهازٌ لِتَقليلِ الاِستِهلاک الکَهرَباءِ في الحاسوبِ. (دستگاهی برای کم‌کرد مصرف برق در رایانه ساخته شد.)

5- النِّفطُ سائلٌ أسوَدُ تُصنَعُ أشياءُ کثيرةٌ مِنهُ. (نفت، مایعی سیاه رنگ است که از آن چیزهای بسیاری ساخته می شود.)

اَلتَّمْرينُ الثالث: ضَع في الفَراغِ فعلاً مُناسِبَاً. (در جای خالی فعل مناسب بگذار.)

1- اللَّوحاتُ التَّحذيريَّةُ   ...   المُواطنينَ مِن حَفرِ الأرضِ.                                     يُحَذَّرُ5                                   تُحَذِّرُ■

(تابلوهای هشدار به شهروندان از کندن زمین هشدار می دهد.)

2-   ...  صديقي صورَةً خَلّابَةً عَلَی جِدارِ المَدرَسَةِ.                                 يَرسُمُ■                                  يُرسَمُ5

(دوستم عکس دلربایی بر دیوار دبیرستان می کشد.)

3-   ...   صَوتٌ قويٌّ مِن بعيدٍ، فَخافَ الجميعُ.                                       سَمِعَ5                               سُمِعَ■

(صدای قوی از دور شنیده شد؛ در نتیجه همه ترسیدند.)

4-    ...   النِّفطُ عَبرَ النّاقِلاتِ إلَی المَصافي.                                   يَنقُلُ5                                يُنقَلُ■

(نفت با نفت کش ها به پالایشگاه برده می شود.)

5-    ...   الطّبّاخُ طَعاماً طَيِّياً في المَطعَمِ.                        يَطبُخُ■                                        يُطبَخُ5

(آشپز در آشپزخانه خوراک خوبی می پزد.)

6-    ...   حَلَويّاتٌ لذيذةٌ في مدينةِ يَزد.                                         تُصنَعُ■                               يَصنَعُ5

(شیرینی های خوش مزه ای در شهر یزد ساخته می شود.)

اَلتَّمْرينُ الرابع: اُکتُب مفردَ الأسماءِ التّاليَةِ، مُستَعيناً بِمُعجَمِ الدّرسِ.  (مفرد نام های زیر را با استفاده از واژه نامه درس بنویس.)

آبار: بئر (چاه)                   مَوانِئ: میناء (بندر)                                  أدويَة: دواء (دارو)                                  دُوَل: دولة (دولت)

صُخور: صخرة (خرسنگ)        سُفُن: سفینة (کشتی)                                  خُطوط: خط (خط)                                  أنابيب: أنبوب (لوله)

مَصافي: مصفی (پالایشگاه)       مَوادّ: مادة (ماده)                                  مَواعِد: موعد (وقت)                                  بُلدان: بلد (کشور)

اَلتَّمْرينُ الخامس: عَيِّن الکلمةَ الّتي لا تُناسِبُ الکلماتِ الأُخرَی في المَعنَی مَعَ بيانِ السَّبَبِ. (به همراه بازگفت دلیل، واژه ای را که با واژگان دیگر در معنا هماهنگ نیست شناسایی کن.)

1- وَقود(سوخت)5                 غاز(گاز)5                                     نِفط(نفت)5                                     حَرب(جنگ)

2- ناقِلَة(نفت کش)5               ثامِنَة(هشتم) ■                                طائرَة(هواپیما)5                              حافِلَة(اتوبوس)5

3- سَماد(کود) ■                    مَحَطَّة(ایستگاه)5                               ساحَة(میدان)5                            مَطار(فرودگاه)5

4- زُبدَة(کره)5                    جُبنَة(پنیر)5                                     تَقاعُد(بازنشستگی) ■                              حَليب(شیر)5

5- دَجاجَة(مرغ)5                 حَمامَة(کبوتر)5                                     بومَة(جغد)5                                     نَفَقَة(هزینه)

6- أحمَر(سرخ)5                  أحسَن(بهتر) ■                                     أزرَق(آبی)5                                     أصفَر(زرد)5

اَلْبَحثُ الْعِلميُّ(پژوهش علمی)

اُکْتُبْ آيَةً أَوْ حَديثاً أَو شِعراً أَو کَلاماً جَميلاً مُرتَبِطاً بِمَفهومِ الدَّرسِ. (آیه، حدیث، شعر یا سخنی زیبا در ارتباط با مفهوم درس بنویس.)

(لِلْإشارَةِ إلَي النِّعَمِ الْإلهيَّةِ) (برای نمونش به نعمت های ایزدی.)

 

مَنجَمُ الفَحْمِ في مُحافَظَةِ کرمان (معدن زغال سنگ در استان کرمان.) 1- مَنجَمُ الفَحْم: معدن زغال سنگ

تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه