فیل شناسی پازلی
شهری بود که مردمش, اصلاً فیل ندیده بودند, از هند فیلی آوردند و به خانه ی تاریکی بردند و مردم را به تماشای آن دعوت کردند.مردم در آن تاریکی نمی توانستند فیل را با چشم ببینید. ناچار بودند با دست آن را لمس کنند. کسی که دستش به خرطوم فیل رسید. گفت: فیل مانند یک لوله بزرگ است. دیگری که گوش فیل را با دست گرفت؛ گفت: فیل مثل بادبزن است. یکی بر پای فیل دست کشید و گفت: فیل مثل ستون است. و کسی دیگر پشت فیل را با دست لمس کرد و فکر کرد که فیل مانند تخت خواب است.
آنها وقتی نام فیل را می شنیدند هر کدام گمان می کردند که فیل همان است که تصور کرده اند. فهم و تصور آنها از فیل مختلف بود و سخنانشان نیز متفاوت بود. اگر در آن خانه شمعی می بود. اختلاف سخنان آنان از بین می رفت. ادراک حسی مانند ادراک کف دست، ناقص و نارسا است. نمی توان همه چیز را با حس و عقل شناخت.
این رودخانه اگر چه عکس ماه در آن بود اما دم به دم، نو به نو می شد، مثنوی اگرچه مثنوی بود، کسی نبود که دستی به سر و گوش اش بکشد و کاری کند که مثنوی نوی برای مردمان نو شکل دهد!
اگر با روح مولانا انس گرفته باشید این پیام را در دل واژه های پرمغز مثنوی حس خواهید کرد. پیامی که مثنوی را یک سیستم زنده می داند که دم به دم باید نفس تازه کند تا زنده باشد و... از روزی که مولوی سر به بالین گذاشت و دیگر برنداشت، مثنوی نفس نکشیده است.
مثنوی را مسرح مشروح ده
صورت امثال او را روح ده
تا حروفش جمله عقل و جان شوند
سوی خُلدستان جان پران شوند
اگر امروز مولانا با ما می توانست حرف بزند، نمی گفت که بابا بعدِ این همه سال هنوز توی فیل شناسی مانده اید؟!
یکی نبود که یه دستی به سر و صورت این داستان بزند و ساختار تازه ای به این قالب کهنه بدهد؟
روح نوآوری و تازگی در واژه به واژه ی مثنوی معنوی و دیوان شمس موج می زند و این که کسی پس از این همه سال دستی به سر رو روی آن نکشد، روان مولوی در پریشانی خواهد بود!
امروزه پس از این همه بحث و گفتگو پیرامون "هوش های چندگانه " هنوز هم شنیده می شود که تو فقط چسبیده ای به این هوش ها، انگار نه انگار که شناخت هست، فراشناخت هست، تفکر هست، خلاقیت، گیلفورد، تیمز و پرلز، اقدام پژوهی، درس پژوهی... این فیل مولوی است که تو چسبیده ای به یک جزو آن و داد و بی داد می کنی که یافتم، یافتم!
این فیل، فیله! یادگیری، خلاقیت، تکنولوژی آموزشی، شناخت، فراشناخت...
بابا این مثنوی را بخوان! برو دنبال این... آن... برو از حضرت مولانا یاد بگیر تو باید چنان که مولوی فرموده است به یک فیل کامل در روشنی روز نظر کنی نه به یک عضو آن...
و حالا جواب:
زمانی که مولانا داستان فیل شناسی در تاریکی را سرود، اگه می خواستی فیلسوف باشی باید توی پنج رشته به کمال می رسیدی! پنج رشته!
آخه مگه این پنج رشته چقدر ارتفاع و پهنا داشت؟ ظرف بیست، سی، چهل سال، پنجاه سال، کمتر یا بیشتر، بر همه تسلط کافی داشتی!
امروز بیا فقط و فقط روی عنبیه ی چشم تخصص بگیر، نه، بیا به فتوشاپ مسلط شو! نه بیا فقط فلسفه ی غرب بخوان! نه بیا و تنها به Word مسلط شو! گیرم که یک روز ادعا کنی تمام و کمال به Word مسلط شده ای، خوب، آفرین! نگارش جدید آمد چی؟ باز از نو؟
یعنی در جهان امروز دانش چنان گستره ای پیدا کرده که از ابعاد فیل و کوه و زمین و زمان گذشته است!
در جهان امروز دانش، چنان رشد سحر آمیزی دارد که دم به دم و آن به آن جهش و خیزش دوباره ای دارد.
از آن گذشته، گذاشتن این آیینه ی تمام نمای دیجیتالی در برابر آفرینش! همان جایی که بشر ادعای خدایی دارد!
داستان «مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورت گری» را بخوان! نقاشی چینی دنیاست و نقاشی رومی جهان مجازی!
یعنی به ازای هر جزیی که در آفرینش هست، همان جزء، شاید هم بیشتر، در آیینه ی مجازی (Simulation) یافت می شود!
کی بتونه به تمام ریزه کاری های فتوشاپ مسلط بشه! یا فلسفه! یا عنبیه ی چشم! چه برسه به گستره ی بزرگ ترین دغدغه ی بشر یعنی:
“آموزش و پرورش”!
فیل شناسی امروز دیجیتالی است!
فیل شناسی امروز نانومتری است!
فیل شناسی امروز پازلی است!
فیل امروز با ناودان و بادبزن و ستون و این ها اشتباه نمی شود. اشتباهات امروز ممکن است سر ساختار مولکولی یا ژنتیکی یا استخوان بندیِ سیستم شنوایی جد بزرگ چند میلیون ساله ی فیل باشد.
امروز با تصویر برداری از راه رفتن فیل و بردن آن در قالب سه بعدی، یا با سیر تکامل استخوان بندی فیل به شما می گویند:
– دو میلیون سال پیش اجداد بزرگ این فیل چگونه راه می رفته اند و در این میلیون ها سال در چه فرآیندی تکامل یافته اند!
یا حتی به شما می گویند:
– دو میلیون سال دیگر این فیل چگونه خواهد بود!
فیل شناسی امروز کار حضرت فیل هم نیست! چرا که شناخت امروز با دیروز تفاوت دارد!
امروز فیل شناسی یک کار تیمی است!
این یک کار گروهی است!
برعکس آن فیل شناسی، اینجا در این مدل فیل شناسی هرنفر باید به جزیی از آن بپردازد و آنگاه این اجزا بر روی یک نقشه کنار هم چیده شود تا به یک کل بدل شود!
فیل شناسی امروز پیش از هر چیز به مدیریت نیاز دارد.
این که کارها درست تقسیم شود و هر جزء به متخصص مربوطه تحویل داده شود و در پایان داده ها درست جمع آوری شود و بدل به یک کل شود.
یعنی یک نفر یک کل را خرد کند. خرده ها بدل به داده شود، خرده ها به دست متخصصین مربوط تجزیه و تحلیل و پردازش شود، داده ها بدل به اطلاعات شود، اطلاعات تبدیل به کل شود و آن وقت یک دانش نامه تدوین گردد.
مسئولین محترم محترم! اجازه بده من به همین هوش ها بپردازم! شما برو سراغ خلاقیت، اون یکی سراغ کار گروهی! بعد با کمک هم یا مدیریت یک مدیر توانا، همه کنار هم جمع شویم و بگوییم که این فیل آموزش و پرورش کیست و چیست و راه کارها و ره یافت هایش چیست.
آنوقت که همه ی جزء ها کل شد، کلی که به دست تک تک ما قطعه به قطعه پازل هایش جمع شده و کنار هم چیده شده، به این کل نگاه می کنیم و می گوییم که:
چه باید کرد!
به این داستان، نو بیاندیشیم.
داستانی که ادامه و تکمیل کننده ی داستان شیرین و نغز مولاناست!
یقین دارم که روان مولوی از این پیشرفت خرسند است!
بیاندیشیم... بسیار هم...- لینک منبع
تاریخ: سه شنبه , 17 دی 1398 (17:59)
- گزارش تخلف مطلب