نقش ایرانیان در توسعه فرهنگ اسلامی
شاید به جرأت بتوان ادّعا نمود که در بین تمدّن های پیش از اسلام مانند: فرهنگ یونان باستان؛ تمدن بین النّهرین؛آشوریها؛ ایلامیهاو... حتّی مصر و هند باستان،فرهنگی پویاتر و بالنده تر از فرهنگ و تمدن ایرانی نتوان یافت.
این ادّعا زمانی قوت میگیرد که در شبه جزیره عربستان،دین مبین اسلام ظهور می کند و اعراب جاهلی را از حضیض ذلّت به اوج عزّت و اقتدار میرساند،ایرانیان تشنه حقیقت آغوش به روی این دین توحیدی میگشایند و از آن پس تقریباً شبیه دو همزاد برای رشد و اعتدال یک دیگر می کوشند.نقطه ی عطف این رویداد بزرگ را باید از نیمه ی دوم قرن سوّم هجری و در زمان خلافت ((مأمون))خلیفه ی عبّاسی دانست.زمانی که دولت عبّاسی روی کار آمد،از آنجا که این دولت روی به پارسیان داشت،عربان و پارسیان در پایتخت ایشان با هم به اختلاط و آمیزش یافتند و خلفا به دانستن علوم یونان و ایران رغبت نشان دادند.((منصور)) فرمان داده بود تا چیزی از کتاب های بیگانه را ترجمه کنند.((حسن ابن اسحاق)) بعضی از کتاب های ((سقراط)) و ((جالینوس)) را برای وی به عربی برگرداند.((ابن مقّنع)) کلیِّه کتاب ها را از جمله ((کلیله و دمنه)) را به عربی آورد و نیز کتاب ((اُقلیدس)) را ترجمه کرد و جز ((ابن مقنّع)) بسیاری دیگر از دانشمندان در زمینه ترجمه متون به زبان فارسی شهرت یافتند،مانند: ((خاندان نوبختیان)) و ((حسن ابن سهل)) وزیر مأمون و ((احمد ابن یحیی بلاذری))مؤلّف البلدان و عمر بن فرخان.در دوران هارون ترجمه رواجی دیگر یافت.از بعضی از شهرهای بزرگ روم کتابهایی به تصرف وی افتاد و او گفت:از کتابهای یونان هرچه به دست آوردند ترجمه کنند.
تشویقی که برمکیان از مترجمان می کردند و ایشان را عطاهای خوب می دادند،در رواج ترجمه مؤثّر بود.خود مأمون هم ترجمه می کرد. او مخصوصاً به ترجمه ی کتاب های یونانی و ایرانی علا قه داشت و کسانی را به ((قسطنطنیه)) فرستاد تا کتاب های کمیاب فلسفه و هندسه و موسیقی و طب را بیاورند.با این مقدمه میخواهم چنین نتیجه گیری کنم که اگر دو عامل را در پیدایش یک رنسانس در اسلا و تجدید حیات علمی،فرهنگی،فلسفی و اقتصادی و حتی هنری مؤثر بدانیم یکی به طور مستقیم و دیگری به طور غیر مستقیم به فرهنگ ایران و ایرانی ونقش آن در ((توسعه ی فرهنگ اسلامی)) باز می گردد.این دو عامل مهم یکی راهیابی ایرانیان به دستگاه خلافت اسلامی و دیگری انتقال مرکز خلافت از شام به بغداد بود.لازم به توضیح است که شهر بغداد که روزی((امّ القری)) جهان اسلام نامیده می شد.در سال 145 هجری به تشویق ((یحیی برمکی)) و به دستور((منصور دوانیقی)) ایجاد گردید و به این ترتیب پایگاهی برای نشر و اشاعه ی فرهنگ اصیل ایرانی به سایر نقاط جهان گشت.
امّا تأثیر مستقیم ایرانیان به این نحو بود که بیت الحکمه و خزانه الحکمه که می توان آن را در ردیف نخستین ((دانشگاه های اسلامی)) دانست باز به توصیه وتشویق برمکیان که خاندان ایران الاصل بودند صورت گرفت.
دیری نپایید که یکی از بزرگترین پیشگامان فرهنگ اسلامی در سال 260 هجری پا به عرصه وجود می گذارد و به بزرگترین پرچمدار جهان بینی اسلام مبدّل می گردد و او کسی نیست جز((حکیم ابو نصر فارابی))که به حق او را بعد از ارسطو معلم ثانی نامیده اند.او که به عنوان مؤسس فلسفه نبوی شهرت دارد در تمامی علوم عقلی و نقلی زمان خویش تبحّر داشت.
کتاب های: خصوص الحکم و اغراض ما بعد الطبیعه که از مهمترین رساله های فلسفی جهان به شمار میرود به همراه کتاب: (الموسیقی الکبیر)) و آراء اهل مدینه فاضله مؤید این مطلب است.پس از آن در سال370 هجری نوبت به نادره ی روزگار یعنی: ((حسین ابن عبدالله سینا)) معروف به ابن سینا یا به قول اروپاییان:شاهزاده اطبّاء میرسد که بین متجاوز از بین 200 اثر ممتاز و برجسته در زمینه های مختلف علمی کافی است به دو اثر مهم او یعنی: ((شفاء)) و ((قانون)) که به عنوان یکی از بزرگترین دائره المعارف های بشری است و امروزه با ترجمه ی آن به اکثر زبانهای زنده ی دنیا بنیانگذار یک مکتب: ((لاتینی _ ابن سینایی)) است اشاره نمود.
در اینجا بر خود فرض میدانم که موضوعی با این گستردگی که از یک سو مجال اندک و از سوی دیگر تنها به نام چهره های گزیده و شاخص که شهرت جهانی دارند اشاره نمایم:
در زمینه ریاضیّات و به خصوص علم جبر و مقابله، حکمایی چون:
حکیم عمر خیّام نیشابوری و ابو موسی خوارزمی که جالب است بدانیم واژه ی ((لو گاریتم))مأخذ از نام این اندیشمند بزرگ ایرانی است.
در علوم عقلی به خصوص فلسفه و حکمت گذشته از نام فارابی و ابن سینا باید به بزرگانی چون:خواجه نصیر الدین توسی،شیخ شهاب الدین سهره وردی،میر فندرسکی،میرداماد،ملّا صدرا،حاج ملّا هادی سبزه واری و به خصوص در سالهای اخیر به مرحوم علّامه بزرگوار و صاحب تفسیر گرانقدر المیزان: ((محمد حسین طباطبایی)) اشاره نمود.
در سایر زمینه ها همچون فقه و اصول و کلام. حدیث و تفسیر بزرگانی چون:شیخ مفید،سیّد رضی،شیخ طبرسی و شیخ بهایی که اگر چه نسبش از جبل عامل یونان است امبا تربیت یافته حوزه های علمیّه قزوین و اصفهان است.
در عرفان اسلامی نام:جلال الدین محمد بلخی،عطار نیشابوری،بایزید بسطامی،منصور حلّاج،ابوالقاسم قشیری و خواجه عبدالله انصاری همچون ستاره ای در تارک آسمان جهان اسلام می درخشد.
و بالاخره در عرصه شعر و ادب پارسی با مضامین اسلامی از نخستین سرایندگان یعنی:حنظله باد غیثی،کسایی مروزی،ابو شکور بلخی،تا رودکی و حکیم ابوالقاسم فردوسی و به خصوص سعدی و حافظ هر کدام خود به تنهایی گواهی بر این مدعاست.
- لینک منبع
تاریخ: دوشنبه , 03 بهمن 1401 (20:18)
- گزارش تخلف مطلب